مقالات

ساحت و ثمره عرفان و حماسه

ساحت و ثمره عرفان و حماسه

‏حماسه، بیان دلاوری و قهرمانی فرد یا‏‎ ‎‏جامعه است؛ به این منظور که روح دلاوری‏‎ ‎‏را در افراد جامعه تقویت کند و جامعه را‏

‎ ‎‏به سر حد کمال مطلوب و ایده آل انسان برساند. پس، ساحت و غایت‏‎ ‎‏حماسه، تقویت بعد معنوی انسان است. فردوسی در شاهنامه، نسبت به‏‎ ‎‏انسان و ویژگی انسان چنین می گوید:‏

تو را از دو گیتی برآورده اند‎ ‎به چندین میانجی بپرورده اند‎ ‎نخستینِ فطرت پسینِ شمار‎ ‎تویی خویشتن را به بازی مدار‎ ‎     ‏این ابیات، اهمیت و ارزش انسان را مطرح و روح قهرمانی و رسیدن به‏‎ ‎‏نقطه مطلوب را گوشزد می کند. عرفان نیز چنین ویژگی را دارد؛ گرچه‏‎ ‎‏ظاهراً عرفان و حماسه دو فضای مختلف دارند، اما می بینیم هر دو با هم‏‎ ‎‏اشتراکاتی هم دارند؛ زیرا هر دو، روحیۀ والا و قوی در افراد جامعه ایجاد‏‎ ‎‏می کنند تا جامعه به سر حد کمال نهایی و مطلوب برسد. تبلور این حماسه‏‎ ‎‏و عرفان را با وضوح در حضرت امام مشاهده می کنیم. در بُعد عرفان‏‎ ‎‏نظری، اگر به مصباح الهدایة ایشان رجوع کنیم، می بینیم محور بحث‏‎ ‎‏ایشان، انسان کامل و رسیدن به قلّه سعادت و انسانیت است. پس از طرح‏‎ ‎‏جهان بینی خویش، موضع و منزلت انسان کامل را در دو چهرۀ ولایت و‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 54
‏خلافت مطرح می کنند و می فرمایند:‏

«عین الثابت للانسان الکامل خلیفة اللّه الاعظم فی الظهور بمرتبة‎ ‎الجامعیةِ و اظهار الصُّوَر الأسمائیةِ فی النشأةِ العلمیةِ فَاِنَّ الاسمَ الاعظم‎ ‎لاِستجْماعه الجلال و الجمال...».‎[1]‎

‏    ‏‏ترجمه: «عین ثابت انسان کامل، در مرحله ظهور، به مرتبه جامعیت و‏‎ ‎‏اظهار صور اسماییه در نشئه علمیه، خلیفه اعظم الهی است؛ زیرا اسم‏‎ ‎‏اعظم، جامعِ جلال و جمال و ظهور و بطون است امکان آن نیست که با‏‎ ‎‏مقام جمعی اش برای عینی از اعیان تجلی کند؛ زیرا او بزرگ است و در‏‎ ‎‏آیینه کوچک ننماید؛ او صفا دارد و آیینه کدورت، پس به ناچار باید‏‎ ‎‏آیینه ای وجود داشته باشد که با صورت آنچه در آیینه منعکس می شود‏‎ ‎‏تناسب داشته باشد... اگر عین ثابت انسان نبود، هیچ یک از اعیان ثابته‏‎ ‎‏ظهور نمی یافت و اگر ظهور «عین» انسان نمی بود، هیچ یک از اعیان‏‎ ‎‏خارجی ظهور نمی یافت و درهای رحمت الهی باز نمی شد. پس، به وسیله‏‎ ‎‏عین ثابت انسان بود که اول به آخر پیوست و آخر با اول مرتبط شد. از این‏‎ ‎‏رو عین ثابت انسان با همه اعیان معیّت قیّومی دارد».‏

‏     حضرت امام در آثار ادبی خود، هم اصل و نسب و شناسنامه انسان را‏‎ ‎‏مطرح می کنند و هم به سعۀ وجودی او توجه می دهند:‏

مازاده عشقیم و پسر خوانده جامیم‎ ‎در مستی و جانبازی دلدار، تمامیم‎ ‎دلداده میخانه و قربانی شربیم‎ ‎در بارگه پیر مغان، پیر غلامیم

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 55
همبستر دلدار و ز هجرش به عذابیم‎ ‎در وصل غریقیم و به هجران مدامیم‎ ‎بی رنگ و نواییم، ولی بسته رنگیم‎ ‎بی نام و نشانیم و همی در پی نامیم‎ ‎...‎ ‎با هستی و هستی طلبان پشت به پشتیم‎ ‎با نیستی از روز ازل گام به گامیم‎[2]‎‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 56

  • )) مصباح الهدایة؛ ص 35.
  • )) دیوان امام؛ ص 167.