مقالات

ادب امام

ادب امام

‏در عین اینکه حماسه، الهام بخش نوعی از‏‎ ‎‏ادبیات است که به ادب حماسی معروف‏

‎ ‎‏است، عرفان هم فضایی است که تجربه های ادبی در آن کمال یافته و‏‎ ‎‏گسترده شده است؛ اما باز هم درباره قداست و حرمت شعر و ادب جای‏‎ ‎‏سؤالی باقی مانده بود که غزلیات امام این مشکل را در ادبیات انقلاب‏‎ ‎‏گشود، و ثابت کرد که یک وارستۀ تمام عیار می تواند از «خال» و «موی» و‏‎ ‎‏«می» و «ساغر» و «باده» سخن بگوید.‏

‏     خرده گیریهایی که به حافظ می شد، همه از همین جا مایه می گرفته‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 64
‏است که حاضر نبودند ادب را تا اوج قداست عرفان بالا ببرند؛ ولی امام با‏‎ ‎‏اشعار خود شعر و ادب را اوج بخشید و قضاوتها را نسبت به شعر و‏‎ ‎‏شاعری عوض کرد. اگر روزی بحث بود که آیا می شود از «می» و «ساغر»‏‎ ‎‏و ... تلقی درست و صحیح متناسب با شرع داشت، امام ثابت کردند که‏‎ ‎‏شدنی است. در غزلیات ایشان می خوانیم:‏

ماه رمضان شد، می و میخانه برافتاد‎ ‎عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد‎ ‎افطار به می کرد بَرَم پیر خرابات‎ ‎گفتم که تو را روزه به برگ و ثمر افتاد‎ ‎با باده وضو گیر که در مذهب رندان‎ ‎در حضرت حق این عملت بارور افتاد‎[1]‎‎ ‎‏     ‏‏یا:‏

‏ ‏

ساقی به روی من در میخانه باز کن‏             ‏از درس و بحث و زهد و ریا بی نیاز کن‎[2]‎

‏ ‏

‏در شعر دیگری توضیح می دهند که «می» با وجود سالک چه خواهد کرد:‏

الا یا ایّها الساقی ز می پر ساز جامم را‎ ‎که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را‎ ‎از آن می ریز در جامم که جانم را فنا سازد‎ ‎برون سازد ز هستی هستۀ نیرنگ و دامم را‎[3]‎‎ ‎‏     ‏‏یا:‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 65
دست آن شیخ ببوسید که تکفیرم کرد‎ ‎محتسب را بنوازید که زنجیرم کرد‎ ‎معتکف گشتم از این پس به در پیر مغان‎ ‎که به یک جرعه می از هر دو جهان سیرم کرد‎[4]‎‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 66

  • )) دیوان امام؛ ص 300.
  • )) همان؛ ص 171.
  • )) همان؛ ص 40.
  • )) همان؛ ص 83.