مقالات

فطرت و اختیار انسان

فطرت و اختیار انسان

‏و در پاسخ به پرسش چهارم می توان گفت،‏‎ ‎‏اساساً واجد فطریات بودن، منافات با آزادی‏

‎ ‎‏ندارد، بلکه بالعکس، آزادی با فقدان فطریات ناسازگار است، و اگر گفته‏‎ ‎‏شود انسان با فطرتی سالم، خداجو، نیک طلب، گریزان از شر آفریده‏‎ ‎‏شده است، این مطلب هیچ گونه منافاتی با نیک شدن، سالم شدن و عالم‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 82
‏شدن او ندارد. همچنان که با ظالم شدن و جاهل شدن او منافاتی ندارد،‏‎ ‎‏در واقع اعمال اختیاری انسان نشانه آزادی عمل اوست، که با بهره گرفتن‏‎ ‎‏از آنها به شکوفا ساختن آن صفات همت می گمارد. گاه با عمل صحیح و‏‎ ‎‏شایسته که موافق طبیعت انسانی اوست، این امورِ وجودی در او منشأ اثر‏‎ ‎‏می شوند و گاه با عمل خلاف طبیعت انسانی، بی اثر می گردند. پس، این‏‎ ‎‏انسان است که آزادانه و با عمل اختیاری کمالات نهفته خویش را بارور‏‎ ‎‏می سازد و یا آنها را می پوشاند و صفات متضادش را در خود می پروراند،‏‎ ‎‏یا عالم می شود و یا جاهل نام می گیرد. یا عادل می شود یا به ظلم متّصف‏‎ ‎‏می شود. پس، اگر این نیروی بالقوه در نهاد انسان نمی بود، هرگز متصف‏‎ ‎‏به این صفات کمالیه نمی شد؛ زیرا توانایی کسب آنها را نداشت، و از‏‎ ‎‏طرف دیگر می توان گفت که با حقّ انتخاب و مخیر بودن او نیز منافات پیدا‏‎ ‎‏می کرد. وقتی انسان بتواند از میان خیر و شر یکی را برگزیند، به این سبب‏‎ ‎‏است که در ساختار وجودی اش توان پرورش چنین صفاتی نهاده شده‏‎ ‎‏است و البته روشن است که این کمالات به نحو بالفعل نیست، بلکه میل به‏‎ ‎‏آنهاست که در اثر عمل به فعلیت می رسند.‏

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 83