فطرت، طینت و تربیت
حضرت امام مسأله فطرت را از جنبه دیگری مورد بررسی قرار داده اند ومعتقدند
که اولاً، فطرت و احکام آن از لوازم وجود است که در اصلِ طینت و خلقتِ آدمی نهاده شده است، و همه انسانها در آن اتفاقِ نظر دارند، اما علی رغم این همداستانی در مسألۀ فطرت، بعضی از آن غافلند. قرآن کریم
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 86
نیز به این حقیقت اشاره دارد که وَلکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُون؛ مگر اینکه هشدار دهنده ای آگاه از این حقیقت پرده بردارد و موجب بیداری و آگاهی آنان شود. سپس می فرمایند، هیچ چیزی نمی تواند بر این فطریات اثر بگذارد و آنها را دگرگون سازد.
ثانیاً، لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّه ... ذلِکَ الدِّینُ القیم، چیزی آنها را تغییر نمی دهد. بدین ترتیب فطرت هرکس، همان نحوه وجودی او، و در واقع حقیقت اوست، و نظر به اینکه ذاتی شی ء، تبدل پذیر نیست، فطرت نیز تغییرپذیر نخواهد بود؛ و اما اشتغالات مادی و نفسانی، فطرت انسان را در حجاب فرو می برد و تنها راه رهایی و نجات از این حجابها پرورش فطرت است، و تا زمانی که توفیق چنین عملی حاصل نشود همچنان محجوب باقی خواهد ماند.
در اینجا ذکر این نکته لازم است که برای خروج از حجابهای ظلمانی، می توان از سفر به درون خویش مدد جست:
بیا با هم به سوی وجدان رویم که ممکن است راهی بگشاید.
راه دیگر، راه مجاهده و تزکیه و تصفیه با تمسک به هدایت پروردگار است زیرا:
«خروج از این منزل علاوه بر مجاهدات، محتاج به هدایت حق تعالی است.»
و اگر این هدایت شامل حال بنده نشود رستگار نمی شود.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 87
انسان با فطرتی پاک، عاشق، کمال جو و... پا به عرصۀ هستی می گذارد؛ ولی برای شکوفایی این ویژگیهای نهفته در وجود خویش، نیاز به تعلیم و تربیت و تلاش و مجاهده دارد تا بتواند جامۀ حقیقی انسانی بر تن کند؛ و به عبارت دیگر، انسانی متعالی شود. نکته ای که از سخنان امام برمی آید، توجه به حق و استمداد از خداوند است؛ زیرا بشر لحظه به لحظه برای تحقق آرمانهای خویش به لطفی ویژه از جانب ربّ کریم نیازمند است؛ همان گونه که در ایجاد و بقای هستیِ خود به او نیاز دارد، در کسب فضایل و زدودن رذایل نیز همواره محتاج پروردگار و لطف و احسان اوست. انسانِ طالبِ کمال، برای رفع حجابها از صمیم قلب می گوید:
الهی هَبْ لی کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیک وَ اَنِرْ اَبْصار قلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها ِالیکَ حتی تَخرِقَ ابصارُ القلوبِ حُجُبَ النور فتصل الی معدنِ العظمةِ و تصیرَ ارواحُنا معلقَةً بعِزّ قُدْسِکَ.
خدایا، کمال انقطاع از خلق را به سوی خودت به من عطا کن و دیده دل ما را با روشنایی نگاهش به سوی تو نورانی فرما، تا جایی که پرده های نور را دریده و به معدن عظمتت راه یابد، و روانهای ما به عزّ قدس تو تعلق یابند.
به تعبیر امام:
این کمال انقطاع، خروج از منزل خود و خودی و هر چه و هر کس، و پیوستن به اوست و گسستن از غیر وهبه ای الهی است به اولیای خلّص.
این همان هبۀ الهی است که پس از طی مراحل به اولیای خلّص عطا می شود و گوشه چشمی است که از جانب معبود به آنان افکنده می شود. از دیدگاه امام، چشم قلب تا به نظرۀ... حق تعالی منور نشود، خرق حجب
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 88
نتواند کند.
تا این حجب باقی است، راهی به معدن عظمت نیست و ارواح، تعلق به عزّ قدس را در نیابند و مرتبت تدلیٰ حاصل نیاید (ثمَ دنی فتَدلّی).
از منظر امام، انسان پس از «صعق و اندکاک جبل هستی» به مرتبه و مقامی می رسد که حق تعالی با او نجوا می کند از این رو پیر طریق ما چنین رهنمود می دهد که:
صوفی ز ره عشق صفا باید کرد عهدی که نموده ای وفا باید کرد تا خویشتنی، به وصل جانان نرسی خود را به ره دوست فنا باید کرد
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 89