حمد و شکر و ثنا از نظر امام
حضرت امام در تفسیر سورۀ حمد و آداب الصلوة، به طور مفصّل به شرح این مطالب پرداخته اند. به عنوان مثال در آداب الصلوة
می نویسند:
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 114
«حمد» در مقابل نعمت و انعام و احسان است و منعمی جز حق در دار تحقّق نیست، جمیع محامد مختص اوست و نیز جمال و جمیلی جز جمال او و او نیست. پس، مدایح نیز به او رجوع می کند.
و در قسمتی دیگر می گویند:
از فطرتهای الهیّه که جمیع خلق بر آن مفطورند، ثنای کامل و شکر و حمد منعم است؛ و نیز از فطرتهای الهیّه تنفر از نقص و ناقص و منقص نعمت است. و چون نعمت مطلقه خالصه از شوب هر نقصی و جمال و کمال تام تمام مبرا از هر نقصی مختص به حق است و دیگر موجودات نعم مطلقه و جمال مطلق را تنقیص و تحدید کنند نه تزیید و تأیید پس فطرت همه مردم ثناجو و ستایش گوی ذات مقدس اویند.
کیست کآشفتۀ آن زلف چلیپا نشود دیده ای نیست که بیند تو و شیدا نشود ناز کن، ناز که دلها همه در بند تواند غمزه کن، غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود رخ نما تا همه خوبان خجل از خویش شوند گر کشی پرده ز رخ کیست که رسوا نشود «و له الشکر علی ما الهم» حضرت زهرا در این قسمت به شکرگذاری از محبوب و معبود خویش ـ که به تعبیر حضرت امام خمینی لازمۀ عبودیت و وظیفۀ بندگی است می پردازند، و خود را به هنگام ایراد سخنرانی نیز بهره مند از نعمتهای جاری و ساری خداوند حس می کنند.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 115
حضرت امام در تعریف شکر می گویند: شکر، تصور نعمت و اظهار خشنودی از آن است. به عبارت دیگر، شکر را حالتی نفسانی می دانند که از: معرفت منعم و شناخت نعمتهای خداوندی حاصل می گردد. بدین ترتیب، شکر قدردانی و سپاسگزاری از نعمتهایی است که خداوند بر او نازل فرموده است. البته آثار و ظهور این قدردانی به گونه های مختلف بروز می کند. به طور مثال، خشنودی در قلب موجب خضوع و خشوع و محبّت و خشیّت می گردد؛ در زبان موجب ثنا، مدح و حمد می شود؛ و اعضا و جوارح آدمی را به اطاعت از حضرت منعم، می کشاند. از این رو امام سه گونه شکر را بیان می کنند:
ـ شکر قلب، که تصوّر نعمت است؛
ـ شکر به زبان، که آن ثنای منعم است؛
ـ شکر به اعضا و جوارح، که به کارگیری اعضا و قوای خویش است در راه رضایت حضرت منعم.
خداوند به حضرت داوود در جواب اینکه ما نخواهیم توانست شکر تو را به جا آوریم می فرماید:
درگاه مرا منشأ و مصدر نعمتی که به تو ارزانی شود دانستی و همه را متوجه من ساختی؛ شکر مرا به جای آورده ای.
بنابراین معلوم می گردد، قیام به حق شکر، آنگونه که سزاوار شکر است، کمتر بر انسانی دست خواهد داد. از این رو می توان سرّ کریمۀ شریفۀ و قلیلٌ من عبادی الشکور پی برد. امام نیز معتقدند، شکور کسی است که رابطۀ خلق را به حق بشناسد؛ یعنی بسط رحمت حق را از اول
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 116
ظهور تا پایان آن، و ارتباط نعمتها را با یکدیگر، و آغاز و انجام وجود را علی ما هو علیه بداند. البته چنین معرفتی جز برای خلّص اولیا که اشرف و افضل آنان، ذات مقدس نبی ختمی(ص) می باشد، دست ندهد و بیشترِ مردم محجوب و محروم از این شناختند. از نگاه امام، تا قلب انسان مبتلا به کدورت شرک است، حقیقت سریان الوهیت حق را در وجود خویش احساس نمی کند و معنای حقیقی لامؤثر فی الوجود الاّ اللّه را درک نخواهد کرد. کسی که نظر به اسباب و وسایط دارد و نعمتها را به ولی نعمت ارجاع نمی دهد، در حقیقت نه تنها شاکر نیست بلکه کفران نعمت کرده است؛ بتهایی تراشیده و هر یک را مؤثر دانسته؛ گاه اعمال را به خود نسبت می دهد و خود را متصرّف در امور می خواند، و گاهی طبایع عالم کون را مؤثر می شمرد. بدین ترتیب نمی تواند شاکر حقیقی باشد.
امام معتقدند، شکرگزاری افراد بستگی به معرفت آنان دارد؛ بدین ترتیب از آنجا که معرفت افراد متفاوت است، «شکر» آنان نیز مختلف می گردد. گاه شکر و رضایت و خشنودی از مواهب ظاهریه است، گاه به نعمتهای باطنی است، گاه خشنودی از معارف و علوم است و گاه از تجلیّات الهی است. بنابراین، کمّلین و کسانی که جامع و حافظ همۀ مراتب ظاهری و باطنیند، شکرشان نیز ظاهری و باطنی سرّی است.
در اینجا می بینیم، حضرت زهرا(س) که یکی از مصادیق کمّلین و خلّصین عالم آفرینشند، در آن شرایط حساس به شکرگزاری از معبود می پردازند.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 117