فرازهایی دیگر از خطبه
آنگاه حضرت زهرا(س) به اصل اساسی امتناع رؤیت خدا در دنیا و آخرت پرداخته و
ساحت حق را، نه تنها از رؤیت ابصار، بلکه از «درک عقول» نیز منزه می شناسند و آنگاه سخن از اصل ابتداع و اختراع و «تکوین» به میان می آورند که بحث گسترده ای در فلسفه دارد، و همچنان که می دانیم با عقیدۀ فلاسفه اسلام و بزرگان اندیشه و عرفان در«تنزلات وجود» سازگار است.
حکیم سبزواری در شرح اسمای خود، دربارۀ «مبتدعات» و «مخترعات» چنین می گوید:
الابْداعُ، اخراج الشی ء منَ اللیس المَحْض ِالی الالیس دَفْعة واحِدة بِلاسَبْقِ ماده مده کما فی العُقول المُفارقة و الاختراعُ هُو الاخراجُ من اللَیْس الی الالیس بلاسبق مده لاماده کما فی الفلکیات و التکوینُ ِایجادُ الشّی مَعَ سَبْق ماده و مدة کما فی الحَوادثِ الیَومیة.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 124
شرح مطلب حکیم سبزواری را در متون فلسفی ببینیم به خلاصه ای از آن اشاره کنیم؛ و یک بار دیگر، عبارات بانوی بزرگ اسلام را در کنار جملات عرفا و فلاسفه قرار داده و ببینیم چگونه حضرت با جملۀ ابتدع الاشیاء لا من شی ء کان قبلها... و کوّنها بقُدْرَتِه و ذَرأها بمشیّته به حکیمان متأله، درس حکمت و معرفت می آموزد و قواعد فلسفی را در اختیار آنان می گذارد؛ و به خَلَقَ الاشیاء من العدم تذکر می دهند.
در فراز بعدی حضرت فاطمه(س)، به مبحث جالبتر و برجسته تری اشاره می کنند، و به سؤال همیشگی انسانها در هدف خلقت و غرض از آفرینش می پردازند. ایشان می فرمایند: این ابداع و آفرینش بر اساس حاجت و به اندیشۀ استکمال انجام نگرفته؛ مِنْ غیرِ حاجةٍ منهُ الی تکوینِها و لا فائدةِ فی تصویرِها.
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
می دانیم که یکی از مباحث مهم در علم کلام که از فروع مبحث عدل الهی است، مسألۀ معلّل به غرض بودن افعال الهی و هدفداری عالَم آفرینش است، که دربارۀ آن، عارفان و حکیمان متأله و دانشمندان و متکلمان بزرگ، بحثها کرده و استدلالها و استنتاجها نموده اند و این بانوی بزرگ آنهمه قیل و قال و ردّ و قبول آرا و اندیشه ها را در این جملات کوتاه تصویر، و پاسخ صحیح آن را در کوتاهترین عبارتی که روشنگر عقیدۀ درست و عارفانۀ اهل معرفت است، بیان می فرمایند که خداوند از تکوین و تصویر آفریدگان، حاجت و فایده ای ندارد جز ثبوت حکمت، اظهار قدرت، تعبّد خلق و اعزاز دعوت، که همان به کمال رسیدن موجودات است؛ و بدیهی است که هدف استکمال، به فعل بازگشت دارد، نه به
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 125
فاعل.
از این فراز هم می گذریم و به بخش دیگر سخن فاطمه(س) در معرفی پدر بزرگوارشان می پردازیم تا به یکی از اساسیترین مباحث عرفان اسلامی که از محورهای مهم معرفت است برسیم، و آن طرح مسألۀ غامض و منظم «حقیقت محمدیه(ص)» است.
و اشهد اَنَّ أبی، محمداً عبدُه و رسولُه: اُختارَهُ و اْنتَجَبَهُ قبلَ اَنْ اَرْسَلَهُ وَ سَمّٰاهُ قَبلَ اَن اجْتَبٰاهُ و اصْطفاه قبلَ اَن أبْتَعَثَهُ اِذَا الخلایقُ بالغیبِ مکنونَة و لِسَتر الاهاویل مصونة و بنهایةِ العدمِ مقرونة.
سخن از اختیار و اجتباء و نام و یاد و اصطفای پیامبر اکرم(ص) پیش از خلقت صوری و بعثت و رسالت ظاهری است؛ یعنی آن زمانی که آفریدگان در سراپرده های غیب مکنون، و به نهایتِ «عدم» مقرون بوده اند، حقیقتِ پیامبر اکرم(ص) موجود بود.
بودم آن روز من از طایفۀ دردکشان که نه از تاک نشان بود و نه از تاکنشان
براستی، آیا تعبیر و عبارتی را می شناسید که گویاتر از این، موضع «انسان کامل» و «حقیقت محمدیه» را باز گوید و نشان دهد که این حقیقت، هم «بذر» و هم «ثمر» شجرۀ خلقت است. سخنان فاطمه(س) در این زمینه، آنچنان صریح و قاطع است که گویی در مراتب خلقت، با پدر خود همسفر بوده و سفرنامه خود را رقم زده است و این مطلبی است که ما به دنبال بحث در «حقیقت محمدیه»، در ضمن حدیثی که بزرگان معرفت در خلقت پیامبر و علی و فاطمه و حسنین ـ علیهم السلام نقل کرده اند بازگو خواهیم کرد.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 126