تعریف توبه
اینک به ذکر مثالهایی از تعاریف بزرگان عرفان در مورد توبه می پردازیم:
عبدالرزاق کاشانی شارح منازل السائرین می نویسد: التوبه و هی
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 167
الرجوع عن مخالفة حکم الحق الی موافقة و امام خمینی نیز در تایید این نظر، می فرمایند:
توبه، رجوع از احکام و تبعات طبیعت است به سوی احکام روحانیت و فطرت. چنانچه حقیقت «انابه» رجوع از فطرت و روحانیت است به سوی خدا.
عزالدین کاشانی در تعریف توبه داستانی از جنید (متوفی 297 ه ق) نقل می کند که گفته است: شبی به ملاقات سرّی سقطی (متوفی 257 ه ق) رفتم او را متغیر و مضطرب یافتم، سبب نگرانی او را جویا شدم. گفت امروز جوانی نزد من آمد و پرسید: توبه چیست؟ گفتم: توبه آن است که گناهت را فراموش نکنی جوان گفت: نه چنین است. گفتم: پس چیست؟ گفت: توبه آن است که گناهت را فراموش کنی. جنید گفت: از نظر من نیز توبه همان است که آن جوان گفت. پرسیدم چرا؟ گفت لانَّ ذکرَ الجفاءِ حالَ الصفاء جفاء.
ذوالنون مصری (متوفی 245 ه ق) در تعریف توبه می گوید: حقیقت توبه همان است که آیۀ شریفه فرمود: و ضاقَتْ عَلیهم اَنْفُسُهُمْ و ظنّوا اَنْ لا مَلْجَاَ مِنَ اللّه اِلاّٰ اِلَیْهِ ثُم تابَ علیهم لِیَتوُبوا. بدین ترتیب کسی موفق به توبه
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 168
می شود که جهان را بر خود تنگ ببیند و از خطاهایش مضطرب و افسرده خاطر شود.
پیر هرات نیز به توضیح اصول سه گانۀ حقایق توبه می پردازد و می نویسد:
و حقایق التوبه ثلاثهَ اشیاء؛ تعظیم الجنایة، و اتهام التوبة و طلب اعذار الخلیفة.
چنانکه کاشانی ـ شارح منازل می گوید: به کار بردن واژۀ حقایق، به جای بیان حقیقت توبه این نکته را می رساند که حقیقت توبه نیز ظاهر و باطنی دارد و دارای مراتب و ابعاد متفاوتی است.
از بیان خواجه درمی یابیم که اولاً، تائب و سالک طریق حق باید گناه و نافرمانی و خطای خویش را بزرگ شمارد، که اگر چنین نکند پشیمانی برای او حاصل نمی شود.
ثانیاً، همواره متوجه این نکته باشد که شاید هرگز حق توبه را به جای نیاورده، و چه بسا که توبۀ، او تحقق نیافته باشد. زیرا گر چه توبه دراصطلاح عرفانی مقام است و اکتسابی؛ اما بدیهی است اگر سالک زمینۀ ایجاد و فراگیری چنین مقامی را فراهم نکرده باشد هرگز موفق به توبه نخواهد شد و در نتیجه مورد لطف و عنایت حضرت محبوب قرار نخواهد گرفت که خداوند می فرماید: ان اللّه یُحبّ التوابین.
ثالثاً، صفت تائب و سالکی که در قوس صعود قرار گرفته، و به فکر وصول به کمال مطلق و رسیدن به خالق خوبیها است، نازنین بینی است و
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 169
منظر نگاه او زیباییهاست نه عیب و نقص و کوتاهی دوستان. از این رو همگان را در اعمالشان معذور می بیند و از این مرحله نیز فراتر رفته، نفس خویش را از همۀ مردم گناهکارتر می شمارد و عذر همه را می پذیرد جز عذر نفس خویش.
خواجه عبداللّه سپس به رمز و راز حقیقت توبه می پردازد. می فرماید:
سرائر حقیقت التوبة ثلاثة اشیاء تمییز التقیّة من العزة و نسیان الجنایة و التوبة من التوبة ابداً.
توضیح اینکه:
1ـ سالک باید میان تقوا که خودداری از خطاست با محبوبیت نزد مردم فرق بگذارد؛ زیرا گاه اتفاق می افتد که اجتناب از گناه به خاطر جاه طلبی و عزت یافتن در میان مردم باشد. بنابراین، مسافر کوی دوست می باید پندار و گفتار و کردار خود را هوشیارانه ارزیابی کند و مرز میان تقوا و محبوبیت و مقبولیت نزد مردم را از هم جدا سازد.
2ـ گناه و نافرمانی خویش را در حضور محبوب فراموش کند و تنها به محبوب خویش متوجه باشد؛
زیرا بیان خطا و نافرمانی در حضور محبوب مکّدر ساختن صفای حضور محبوب است پس، ادب اقتضا می کند در پیشگاه عظیم، سخنی از لغزش به میان نیاید و خطا به فراموشی سپرده شود و تنها محبوب و عظمت او منظور نظر سالک باشد؛ و برای همیشه از توبۀ خود نیز توبه کند.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 170