مقالات

درجات توبه

درجات توبه

‏درجاتی که برای توبه ذکر کرده اند عبارت‏‎ ‎‏است از:‏

‏ ‏

‏     «توبۀ عُمّال»، که در این مرتبه انسان خاطی از اعمال فاسدی که انجام‏‎ ‎‏داده، به اعمال صالح روی می آورد.‏

‏     «توبه زهّاد»، که توبه از توجهی است که به دنیا پیدا کرده اند، سپس با‏‎ ‎‏بی توجّهی و با بی رغبتی به دنیا، آن حالت گذشته را جبران می سازند.‏

‏     «توبه اهل حضور» که توبه از آن غفلتی است که احیاناً بر ایشان حاصل‏‎ ‎‏شده که با حضور، آن را جبران می سازند.‏

‏     «توبه متخلّقان»، که رجوع از اخلاق سیّئه و تَخلّق به حسنات اخلاقی‏‎ ‎‏است.‏

‏     «توبه عارفان»، که رجوع از رؤیت حسنات مخلوقات است، با انتساب‏‎ ‎‏همۀ خوبیها به منشأ و مبدأ آنها، آن را جبران می سازند.‏

‏     «توبه موحّدان»، که بازگشت از هرچه غیر حق است، می باشد. اینان‏‎ ‎‏در حقیقت کسانی هستند که به حقیقت توحید راه می یابند و موحّد‏‎ ‎‏حقیقی می باشند.‏

‏     علاوه بر اینها، حضرت امام یکی از اقسام توبه را توبۀ نصوح‏‎ ‎‏دانسته اند و می فرمایند شیخ بهایی در معنی توبۀ نصوح وجوهی را از‏‎ ‎‏بزرگان نقل کرده است بدین شرح:‏

‏     1ـ منظور از نصوح، توبه ای است که نصیحت می کند مردم را تا آن گناه‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 172
‏را از خود دور سازند و دیگر گِرد آن نگردند.‏

‏     2ـ منظور، توبه ای است که صرفاً برای خدا و خالص از هر گونه‏‎ ‎‏شائبه ای باشد همان گونه که عسل خالص از شمع را «نصوح» گویند و‏‎ ‎‏منظور از خالص در اینجا آن است که علت پشیمانی و توبه و ندامت او‏‎ ‎‏شناخت زشتی گناه باشد نه ترس از دوزخ؛ و اما تصریح می فرمایند که‏‎ ‎‏محقق طوسی توبۀ از ترس عذاب و آتش را توبه نمی دانسته است.‏

‏     3ـ واژۀ نصوح از «نصاحة» به معنی «خیاطت» گرفته شده؛ یعنی توبه‏‎ ‎‏متصل می کند رابطۀ گناهکار را با اولیای خدا، آن رابطه ای که به دلیل گناه‏‎ ‎‏قطع شده بود. درست مانند خیاط که پارچه ها و قسمتهای قطع شدۀ لباس‏‎ ‎‏را به هم متصل می سازد.‏

‏     4ـ نصوح، صفت تائب باشد و اسناد آن به توبه اسناد مجازی است نه‏‎ ‎‏حقیقی، و آنگاه معنی اش این است که تائبین خود را نصیحت می کنند که‏‎ ‎‏به کاملترین شکل، توبه کنند و آثار گناه را یکسره از قلوب خویش پاک‏‎ ‎‏گردانند و ظلمات بدیها را به نور خوبیها محو و نابود سازند.‏

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 173