مقالات

تعریف ورع

تعریف ورع

‏ورع در لغت به معنای پرهیزگاری، تقوا و‏‎ ‎‏پارسایی است‏‎[1]‎‏ و در اصطلاح عرفانی‏‎ ‎

‏پرهیز از اموری است که هر چند در شرع حرام نشده؛ اما سالک طریق از‏‎ ‎


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 177
‏آن خودداری می کند.‏

‏     مسافر کوی حقیقت پس از شناخت محرّمات و حلیّات، خود را ملزم‏‎ ‎‏به رعایت آنها می گرداند؛ اما گاه اموری مشتبه، او را سرگردان می سازند و‏‎ ‎‏به حیرت می افکنند؛ از این رو از خوف هلاکت و فرونیفتادن در مهلکه، از‏‎ ‎‏آن امور نیز پرهیز می کند که مبادا این امور مشتبه زمینۀ ورود او را به اعمال‏‎ ‎‏خلاف و حرام فراهم سازد.‏

‏     از این رو، برخی در معنای ورع گفته اند: ورع، اجتناب از شبهات است‏‎ ‎‏از بیم وقوع در محرمات.‏‎[2]‎‏ بنابراین، ورع پرهیز و احتراز و دوری جستن‏‎ ‎‏از شبهه هاست. برخی از ره یافتگان طریق، ورع را برتر از تقوا دانسته اند‏‎ ‎‏به دلیل اینکه تقوا را ترک محذورات‏‎[3]‎‏ و محرمات می دانند و ورع را ترک‏‎ ‎‏شبهات معنا کرده اند. بدین ترتیب صاحب مقام ورع، مقامی برتر از متقی‏‎ ‎‏را کسب نموده است؛ زیرا از حرامهای شرعی و عرفی پرهیز می نماید.‏

‏     حضرت علی(ع) می فرمایند؛ ‏الورع یصلح الدین و لعیون النفس و یزیّن‎ ‎المروه.

‏     ‏‏و همچنین می گویند: ‏مع الورع یثمرالعمل.‎[4]‎

‏    ‏‏و امام صادق نیز می فرمایند: ‏تقوا اللّه و صونوا دینکم بالورع.‎[5]‎

‏    ‏‏شیخ ابوعلی دقّان معتقد است: انسان با ترک حرام از دوزخ نجات‏‎ ‎‏می یابد و با ترک شبهه به بهشت رهسپار می شود.‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 178
‏     حسن بصری اصلاح و استحکام دین را در رعایت ورع می داند و آفت‏‎ ‎‏دین را طمع می خواند، خواجه عبداللّه انصاری، ورع را هفدهمین منزل‏‎ ‎‏می شمارد و آن را چنین تعریف می کند: ‏الورع توق مستقصی علی حذر او‎ ‎تحرج علی تعظیم.‎[6]‎

‏    ‏‏بنابراین سالک کوی دوست، با بزرگ شمردن فرمانهای محبوب و‏‎ ‎‏واجب الاطاعه دانستن آن اوامر، به پرهیز از شبهه ها ملزم می شود تا مبادا‏‎ ‎‏به دام آنها افتد؛ زیرا فرمان خداوند را نیز در گوش دارد که فرمود: ‏تلک‎ ‎حدوداللّه فلاتقربوها‎[7]‎‏ و از رسول گرامی(ص) نیز روایت شده که فرمودند:‏‎ ‎من رعی حول الحمی یوشک ان یقع فیه‎[8]‎‏ کسی که در اطراف چاهی مشغول‏‎ ‎‏گردش است، احتمال می رود که در آن چاه فروافتد، پس برای پرهیز از این‏‎ ‎‏خطر محتمل، شرط عقل این است که از کنار مهلکه نیز عبور نکند.‏

‏     ورع، چون هر حقیقت دیگری ظاهری دارد و باطنی. ظاهر آن همان‏‎ ‎‏پرهیز و احتراز از امور شبهه ناک است و باطن آن ترس از خداست که از‏‎ ‎‏معرفت به حق و عظمت حق تعالی حاصل می شود و نتیجۀ چنین خوفی‏‎ ‎‏بار یافتن به حریم قدس ربوبی است؛ زیرا مقرّبان خداوند خائفین‏‎ ‎‏عن اللّه اند. بشر حافی،‏‎[9]‎‏ عارف قرن سوم، ورع را مکمل ایمان دانسته، و‏‎ ‎‏معتقد است سخاوت و بخشش به هنگام تنگدستی و ورع در خلوت و‏‎ ‎‏پنهانی از سخت ترین کارهاست.‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 179
‏     امام خمینی(س) ورع را پایه و اساس همۀ کمالات معنوی و مقامات‏‎ ‎‏اخروی می دانند و معتقدند عبادت که انقیاد و ارتیاض نفس است و انسان‏‎ ‎‏را به فلاح و کمال می رساند بدون داشتن حالت پرهیز از حرام الهی‏‎ ‎‏نمی تواند ثمربخش باشد؛ در حقیقت انسان با ورع، صفحه دل خویش را‏‎ ‎‏از کدورت و آلودگی عالم ماده و طبیعت رها می سازد و با عبادت و اعمال‏‎ ‎‏عبادی، آن را مزین و منقش به نقوش زیبای خدا محوری و خداباوری‏‎ ‎‏می گرداند. امام سپس در مورد واژۀ «ورع» به بحث می پردازند‏‎[10]‎‏ و نهایتاً‏‎ ‎‏معنای آن را تقوا و شدت پرهیزگاری می خوانند که سالک طریق با متصف‏‎ ‎‏شدن به این حالت می تواند خود را از تجاوز از حریم عقل و شرع مصون‏‎ ‎‏بدارد. امام خمینی(س) ضمن شرح حدیث29 به توضیح این مقام و‏‎ ‎‏توضیحاتی راجع به دومین توصیۀ حضرت محمد(ص) به حضرت‏‎ ‎‏علی(ع) که توصیه به ورع است، می پردازند. در این سفارش پیامبر(ص)‏‎ ‎‏پس از امر به ورع، می فرمایند: ‏و لا تجتری علی خیانةٍ ابداً.

‏     ‏‏امام می گویند: واژۀ خیانت که پس از ورع آمده است می تواند بیانگر‏‎ ‎‏دو مطلب باشد:‏

‏     الف) خیانت را نوعی از انواع معاصی بدانیم که پیامبر(ص) پس از امر‏‎ ‎‏به پرهیز از کل معاصی به دلیل اهمیت این نوع از آن، برای تأکید بیشتر‏‎ ‎‏مجدداً ذکر فرموده اند. زشتی و قبح خیانت، افزون بر قبح شرعی، قبح‏‎ ‎‏عقلی نیز دارد و هر عقل سلیمی زشت و ناپسند بودن آن را باور دارد؛‏‎ ‎‏انسان خائن، از جامعۀ انسانی طرد می شود و چنین انسانی از مدنیت به‏‎ ‎‏دور است و عضویتی در مدینۀ فاضله نخواهد داشت؛ و چون پایه و‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 180
‏اساس اعتماد بر امانت داری و ترک خیانت گذاشته شده است، به دلیل‏‎ ‎‏بی اعتمادی مردم به او، زندگی انفرادی سخت و دشواری را خواهد‏‎ ‎‏گذراند؛ زیرا انسان مدنیٌ بالطبع است و با کمک و یاری دیگران می تواند‏‎ ‎‏زندگی متعالی و مطلوب را پی ریزی کند؛ در نتیجه چنین انسانی با این‏‎ ‎‏خصوصیت از جامعۀ بشری طرد شده، به حیوانات وحشی ملحق‏‎ ‎‏می گردد.‏‎[11]‎

‏    ‏‏حضرت امام در بیان عظمت و اهمیت امانت احادیث معتبری از‏‎ ‎‏ائمه(ع) مطرح می نماید که در همان شرح آمده است.‏

‏     ب) می توان برای خیانت معنایی عام در نظر گرفت و مطلق معاصی یا‏‎ ‎‏مطلق ارتکاب موانع سیر الی اللّه را خیانت دانست‏‎[12]‎‏ بدین ترتیب، با این‏‎ ‎‏نگرش و اعتقاد که همۀ اعضا و جوارح و قوای انسان و اوامر و تکالیف‏‎ ‎‏الهی امانت‏‎[13]‎‏ حضرت حقند، هر گونه سرپیچی و نافرمانی از دستورهای‏‎ ‎‏خالق هستی، خیانت در امانت به حساب می آید و حسب توجه نمودن‏‎ ‎‏قلب به غیر حق می تواند از جمله خیانتها لحاظ گردد. نتیجه آنکه حضرت‏‎ ‎‏امام برای عموم مردم، ورع را از مهمترین منازل دانسته، و تحصیل آن را‏‎ ‎‏برای مسافر طریق آخرت ضروری شمرده اند و نیز معتقدند قلبی که به‏‎ ‎‏دور از ورع باشد، تیرگی گناه او را فرو می گیرد و از کراماتی که خداوند‏‎ ‎‏وعده فرموده است، محروم می گردد ‏علیکم بالورع فانه لاینال ما عنداللّه الا‎ ‎بالورع‎[14]‎‏ و البته این محرومیت خذلان و شقاوتی بزرگ می باشد.‏

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 181

  •  )) فرهنگ معین؛ ج 4.
  • )) غنی؛ تاریخ تصوف؛ ج 2، ص 657.
  • )) محظور، حرام شرعی است و محذور، حرام عرفی و اخلاقی است.
  • )) پارسایی، دین را می پیراید و جان را حفظ می کند و مروت را می آراید و نیز با ورع و پارسایی درخت عمل به بار می نشیند. غرر الحکم و دررالکلم؛ ج 7، ص 121.
  • )) تقوای خدا پیش گیرید و دین خود را با ورع و پارسایی پاس بدارید. اصول کافی؛ ج 2، ص 76.
  • )) ورع، نهایت خویشتن داری است بر مبنای پرهیز، و یا بر خود سخت گرفتن است براساس بزرگداشت فرمانهای خدا. منازل السائرین؛ ص 124.
  • )) بقره / 187؛ این مرزهای خداست پس، به آنها نزدیک نشوید.
  • )) کنزالعمّال؛ خ 7274.
  • )) متوفی به سال 227 ه. ق، اصل وی از مرو بوده، و در بغداد وفات یافته است. برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به: رسالۀ قشیریه؛ ص 32.
  • )) شرح چهل حدیث؛ ص 468.
  • )) همان؛ ص 475.
  • )) همان جا.
  • )) برخی از مفسران در تفسیر آیه شریفه «انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض»، (احزاب /72) امانت را تکالیف الهی دانسته اند. شرح چهل حدیث، ص 475 476.
  • )) اصول کافی؛ ج 2، «کتاب الایمان و الکفر» «باب الورع» ح 3.