مقالات

تعریف زهد

تعریف زهد

‏زهد در اصطلاح عرفان حالتی است نفسانی‏‎ ‎‏و مانند سایر صفات نفسانی و مقامات‏

‎ ‎‏انسانی دارای مراتب و درجات متعددی است و مراد بی میلی ای است که‏‎ ‎‏با ترک آن همراه باشد. برخی از بزرگان معرفت، زهد را با حکمت نزدیک‏‎ ‎‏دانسته اند و گفته اند زهد و حکمت قرین یکدیگرند و معتقدند از آنجا که‏‎ ‎‏زاهد حکیم است، «عالی» را در پای «دانی» قربانی نخواهد کرد، روح‏‎ ‎‏جاویدان را در تنگنای عالم طبیعت محصور نخواهد ساخت. انسان از دید‏‎ ‎‏زاهد، می تواند دنیا را در تصرف خود درآورد و آن را مسخّر خود سازد.‏‎ ‎‏چرا که ‏ان اللّه سخر لکُم ما فی السموات و ما فی الارض‎[1]‎‏ ولی هرگز نباید خود‏‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 185
‏را مفتون و گرفتار آن کند. بنابراین، از نگاه زاهد خود باختن در برابر دنیا و‏‎ ‎‏خود را ملعبۀ هواهای نفسانی ساختن، شایستۀ مقام عالی و رفیع حضرت‏‎ ‎‏انسان نیست.‏

‏     زاهد همواره پیام خالق خویش را در عمق وجود خود می شنود که:‏

لکیلا تأسوا علی ما فاَتکُم و لا تَفْرَحوُا بِمٰا آتاکُم‎[2]‎‏ بنابراین زاهد با از دست دادن‏‎ ‎‏نعمتی خود را نمی بازد همچنان که از به دست آوردن نعمت و حشمتی‏‎ ‎‏مغرور نمی گردد.‏‎[3]‎

‏    ‏‏انسان زاهد، پس از آنکه نفس خویش و آیینۀ دل خود را با توبه و ورع‏‎ ‎‏آراسته ساخت، و مصفا نمود، وجودش از هرگونه زنگار هوی و هوسی‏‎ ‎‏پاک می گردد. در این موقعیت دنیا را صرفاً معبری می بیند که باید از آن‏‎ ‎‏عبور کند تا به حقایق جاویدان برسد در نتیجه به امور مادی توجهی‏‎ ‎‏نداشته، و حتی الامکان از آنها دوری می نماید او در دنیا به عالم باقی‏‎ ‎‏می اندیشد و آخرت را زیبا می بیند و به آن روی می آورد؛ و حقیقت مقام‏‎ ‎‏«زهد» برای او تجلی می کند و معنا و مفهوم گفتۀ کسانی که «زهد» را نتیجه‏‎ ‎‏و ثمرۀ حکمت و علم و هدایت دانسته اند درک می کند. بنابراین، حکیم‏‎ ‎‏همان زاهد در دنیاست. ‏الحکیم هو الزاهد فی الدنیا ‏کاشانی در مصباح علت‏‎ ‎‏اینکه زهد را نتیجه حکمت دانسته اند اینگونه توضیح می دهد: زهد،‏‎ ‎‏نتیجه حکمت است از آن جهت که حکیم کسی را گویند که بنای کارها‏‎ ‎‏براساس محکم نهد، و شک نیست که زاهد به جهت اِعراض از دنیای‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 186
‏فانی و رغبت در آخرت باقی، بنای کار خود بر قاعدۀ محکم نهاده‏‎ ‎‏است.»‏‎[4]‎‏ و در ادامه می نویسد: در خبراست ‏مَن زَهَدَ فی الدُنیا اَسکَنَ اللّه ُ‎ ‎الحکمةَ قَلبَهُ و انطقَ بها لِسٰانَهُ.

‏     ‏‏از منظر کاشانی همان گونه که از زهد، ثمره ای چون حکمت به بار‏‎ ‎‏می آید رغبت به دنیا نیز موجب جهالت و کوری دل می گردد.‏‎[5]‎

‏    ‏‏خواجه عبداللّٰه انصاری در تعریف زهد می گوید: ‏الزهد اسقاط الرغبة‎ ‎عن الشی ء بالکلیّة و هو للعامة قربًه و للُمِرید ضرورةُ و للخاصّة خسةٌ.‎[6]‎

‏    ‏‏توضیح آنکه، زاهد هرگونه رغبت و تمایلی را به شی ء از خود ساقط‏‎ ‎‏ساخته، زیرا خود را برتر از وابستگی به امور زوال پذیر دنیا می داند.‏‎ ‎‏زهدورزی برای عامه مردم موجب نزدیکی به خداوند می گردد؛ زیرا‏‎ ‎‏توجه خود را از امور فانی به حقیقت باقی معطوف می گردانند. خداوند‏‎ ‎‏پاداش چنین زهدی را قرب به خود قرار داده است؛ اما برای مرید، یک‏‎ ‎‏ضرورت محسوب می شود زیرا «مرید» کسی است که قلب خود را با خدا‏‎ ‎‏یگانه ساخته، و اگر زهد نورزد و به امور دنیوی توجه کند حالت «جمع» او‏‎ ‎‏به تفرقه تبدیل شده، پراکنده دل می گردد. مرید کسی است که از همه باز‏‎ ‎‏آمده، و با او نشسته، اگر زهد نورزد دیگر محبوب خویش را در حالت‏‎ ‎‏جمع نتواند دید و گرفتار کثرت بینی و تفرقه می شود که دون شأن و منزلت‏‎ ‎‏اوست.‏

‏     برای خاصان و منتهیان مقامی پست و دون است از این رو که آنان هرگز‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 187
‏به دنیا و متعلقات آن نگاه استقلالی نداشته اند که بخواهند از آن دل‏‎ ‎‏برکنند، هرچه می بینند جلوۀ حضرت محبوب است و پرتو جمال لم یزلی.‏‎ ‎‏از منظر اینان جملۀ آفرینش یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاده‏‎ ‎‏است. بنابراین، تعلق خاطر و دلبستگی آنان به حقیقت هستی است نه‏‎ ‎‏پرتوهای وجود، از این جهت زهدورزی در نظر اینان پست و دون، و از‏‎ ‎‏ضعف معرفت است.‏‎[7]‎

‏    ‏‏امام خمینی(س) در تعریف زهد می گویند: اگر زهد عبارت باشد از‏‎ ‎‏ترک دنیا برای رسیدن به آخرت، از اعمال جوارحی محسوب می گردد و‏‎ ‎‏اگر عبارت باشد از بی رغبتی و بی میلی به دنیا که با ترک دنیا ملازمت‏‎ ‎‏داشته باشد، از اعمال جوانحی به حساب می آید.‏‎[8]‎

‏    ‏‏امام، زهد را فطری بشر دانسته، و از لوازم فطرت مخموره‏‎ ‎‏برمی شمرند و معتقدند که: در انسان دو فطرت اصلیه و فرعیه وجود دارد.‏‎ ‎‏سایر فطریات به این دو رجوع می کنند و آن دو فطرت عبارتند از: فطرت‏‎ ‎‏عشق به کمال مطلق که فطرت اصلیۀ استقلالیه است. فطرت تنفر از نقص‏‎ ‎‏که آن فطرت فرعیّه است.‏‎[9]‎

‏    ‏‏به عبارت دیگر، تمام دعوت انبیای الهی برای دو مقصد است که یکی‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 188
‏اصلی و استقلالی است و دیگری عرضی و تبعی.‏

‏     «آنچه مقصد ذاتی و غایت بعثت و دعوت انبیا ـ علیهم السلام ... است‏‎ ‎‏آن است که انسان طبیعی لحمی حیوانی بشری، انسان لاهوتی الهی ربانی‏‎ ‎‏روحانی شود و افق کثرت به افق وحدت متصل شود... این کمال حقیقت‏‎ ‎‏معرفت است؛‏‎[10]‎‏ و این مقصد ذاتی با دو امر محقق می شود: اقبال به سوی‏‎ ‎‏خدای تعالی و ادبار از غیرحق و اعراض از ما سوی اللّه .‏

‏     در واقع، امام اِعراض از دنیا و ما سوی اللّه را زهد حقیقی می دانند. در‏‎ ‎‏نظر ایشان زهد که حالت نفسانی است با عمل ملازمت دارد. در حقیقت‏‎ ‎‏زهد پیوند نظر و عمل است نه نظر صرف است و نه عمل تنها.‏

‏     ایشان با استشهاد به آیۀ مبارکۀ ‏«لکیلا تأسوا علی مافاَتکُم و لاتفرحوا بما‎ ‎آتاکُم»‎[11]‎‏ می فرمایند این آیه شریفه شاهد بر کلام سابق ماست که زهد را‏‎ ‎‏از صفات نفسانیه ملازم با عمل گرفتیم نه نفس ترک.‏‎[12]‎

‏    ‏‏از منظر امام خمینی، زهد مقدمه ای است برای وصول به جمال‏‎ ‎‏جمیل، بنابراین خود زهد مطلوب نهایی و مقصد اصلی نیست بلکه‏‎ ‎‏واسطه ای است برای رسیدن به مقصد اصلی و استقلالی؛ و برای مقدمه‏‎ ‎‏دانستن «زهد» به این سخن حضرت علی(ع) استشهاد می کنند که ‏«اِنَّ من‎ ‎اعوَن الا خلاق علی الدین الزهد فی الدنیا.‎[13]‎

‏    ‏‏و در همین راستا، زهد را کلید گشاینده آخرت می دانند و توجه‏‎ ‎‏می دهند که فلسفه وجودی، کلید گشایندگی آن است بنابراین، زهد که‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 189
‏مفتاح باب خیرات است... مقصود بالذات نیست چنانچه مفتاح خود،‏‎ ‎‏مقصود بالذات نیست بلکه برای فتح باب است.‏‎[14]‎

‏    ‏‏دیدیم که امام رغبت به دنیا را عامل اصلی دور شدن از خداوند‏‎ ‎‏می دانند که نهایتاً انسان را از سلوک الی اللّه بازمی دارد و هر چیزی که‏‎ ‎‏انسان را از خداوند غافل نماید؛ اما در یک تحلیل عقلانی نتیجه می گیرند‏‎ ‎‏که عامل اصلی رغبت به دنیا، احتجاب فطرت است. وقتی فطرت انسان،‏‎ ‎‏گرفتار حُجب طبیعت می شود محبوب خود را در شعبه ای از شعبه های‏‎ ‎‏طبیعت جستجو می کند از این رو به آن دلبستگی پیدا می کند و در نتیجه از‏‎ ‎‏جمال مطلق بازمی ماند.‏

‏     امام، زهد حقیقی را از بزرگترین جنود عقل می دانند‏‎[15]‎‏ که انسان به‏‎ ‎‏واسطه آن به عالم قدس پرواز می کند و انقطاع الی اللّه برای او حاصل‏‎ ‎‏می شود. رغبت به دنیا و توجه به زینتهای آن را بزرگترین جنود ابلیس و‏‎ ‎‏دقیقترین دام نفس می دانند که به واسطه آن به دام بلا می افتد و از رسیدن‏‎ ‎‏به مقام انسانیت محروم می شود.‏

‏     امام محبت را ضخیم ترین حجاب حقیقت می دانند که ‏حبّ الشی ء یُعمی‎ ‎و یصمَّ‎[16]‎‏ و دنیادوستی و رغبت به آن را گناه دانسته، و موجب انحراف‏‎ ‎‏سالک از مسیر حقیقی اش برمی شمرند که ‏حبّ الدنیا رأس کل خطیئة ‏پس با‏‎ ‎‏زهدورزی، محبت دنیا و رغبت و توجه به اموری که او را از حقیقت دور‏‎ ‎‏می سازد ریشه کن شده، در نتیجه هفتاد هزار حجب نورانی و ظلماتی که‏‎ ‎‏بر سر راه سالک قرار گرفته، و مانع رؤیت حقیقت است زدوده شود.‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 190
‏     به نظر امام «اخلاص» نیز با زهد در برخی از حالات شریک‏‎ ‎‏است. چنانچه در حدیث مشهور آمده است کسی که چهل روز برای‏‎ ‎‏خدا خالص شود چشمه های حکمت از قلبش به زبانش روان‏‎ ‎‏می گردد. بنابراین، اگر نتیجه زهد، حکمت است نتیجۀ اخلاص‏‎ ‎‏نیز حکمت است «پس اخلاص نیز با زهد حقیقی در ترک آمال و مقاصد‏‎ ‎‏خود شریک است و حقیقت حکمت با ظلمت خودخواهی و خودبینی‏‎ ‎‏مضادّ و منافر است.»‏‎[17]‎

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 191

  • )) لقمان / 20.
  • )) به آنچه از دست شما رفته است افسوس مخورید و به آنچه به شما می رسد شاد نباشید؛ (حدید / 23).
  • )) حضرت علی(ع) این آیه را خلاصه حقیقت زهد می داند، ر. ک. به: نهج البلاغه؛ قصارالحکم؛ ص 439.
  • )) کاشانی؛ مصباح الهدایة؛ ص 374. کسی که در دنیا زهد بورزد خداوند حکمت را در دلش جای می دهد و آن را بر زبانش جاری می سازد.
  • )) همان جا.
  • )) شرح منازل السائرین؛ باب الزهد.
  • )) یحیی بن معاذ در توصیفی از دنیا می گوید: دنیا چون عروسی است که طالبان آن چون آرایشگرانی هستند که او را می آرایند و تارکین آن (زاهدین) کسانی اند که سعی در خراب کردن آراستگیهای آن می کنند سپس، نتیجه می گیرد که هر دو دسته در حقیقت به دنیا مشغولند یکی به آراستن و دیگری به زدودن. یکی به تعلق و دیگری به قطع تعلق مشغول است حال آنکه بالاترین مقام، مقام زاهد خاصه یا عارف ره یافته ای است که فقط به خدا متوجه است و جز به حکم ضرورت و فقط به حکم و دستور محبوب به دنیا نخواهد پرداخت.
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 293.
  • )) همان؛ ص 302.
  • )) همان؛ ص 297.
  • )) حدید / 23.
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 305.
  • )) همان؛ ص 299.
  • )) همان؛ ص 309.
  • )) همان؛ ص 303.
  • )) همان؛ ص 308.
  • )) همان؛ ص 307ـ 308.