تعریف زهد
زهد در اصطلاح عرفان حالتی است نفسانی و مانند سایر صفات نفسانی و مقامات
انسانی دارای مراتب و درجات متعددی است و مراد بی میلی ای است که با ترک آن همراه باشد. برخی از بزرگان معرفت، زهد را با حکمت نزدیک دانسته اند و گفته اند زهد و حکمت قرین یکدیگرند و معتقدند از آنجا که زاهد حکیم است، «عالی» را در پای «دانی» قربانی نخواهد کرد، روح جاویدان را در تنگنای عالم طبیعت محصور نخواهد ساخت. انسان از دید زاهد، می تواند دنیا را در تصرف خود درآورد و آن را مسخّر خود سازد. چرا که ان اللّه سخر لکُم ما فی السموات و ما فی الارض ولی هرگز نباید خود
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 185
را مفتون و گرفتار آن کند. بنابراین، از نگاه زاهد خود باختن در برابر دنیا و خود را ملعبۀ هواهای نفسانی ساختن، شایستۀ مقام عالی و رفیع حضرت انسان نیست.
زاهد همواره پیام خالق خویش را در عمق وجود خود می شنود که:
لکیلا تأسوا علی ما فاَتکُم و لا تَفْرَحوُا بِمٰا آتاکُم بنابراین زاهد با از دست دادن نعمتی خود را نمی بازد همچنان که از به دست آوردن نعمت و حشمتی مغرور نمی گردد.
انسان زاهد، پس از آنکه نفس خویش و آیینۀ دل خود را با توبه و ورع آراسته ساخت، و مصفا نمود، وجودش از هرگونه زنگار هوی و هوسی پاک می گردد. در این موقعیت دنیا را صرفاً معبری می بیند که باید از آن عبور کند تا به حقایق جاویدان برسد در نتیجه به امور مادی توجهی نداشته، و حتی الامکان از آنها دوری می نماید او در دنیا به عالم باقی می اندیشد و آخرت را زیبا می بیند و به آن روی می آورد؛ و حقیقت مقام «زهد» برای او تجلی می کند و معنا و مفهوم گفتۀ کسانی که «زهد» را نتیجه و ثمرۀ حکمت و علم و هدایت دانسته اند درک می کند. بنابراین، حکیم همان زاهد در دنیاست. الحکیم هو الزاهد فی الدنیا کاشانی در مصباح علت اینکه زهد را نتیجه حکمت دانسته اند اینگونه توضیح می دهد: زهد، نتیجه حکمت است از آن جهت که حکیم کسی را گویند که بنای کارها براساس محکم نهد، و شک نیست که زاهد به جهت اِعراض از دنیای
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 186
فانی و رغبت در آخرت باقی، بنای کار خود بر قاعدۀ محکم نهاده است.» و در ادامه می نویسد: در خبراست مَن زَهَدَ فی الدُنیا اَسکَنَ اللّه ُ الحکمةَ قَلبَهُ و انطقَ بها لِسٰانَهُ.
از منظر کاشانی همان گونه که از زهد، ثمره ای چون حکمت به بار می آید رغبت به دنیا نیز موجب جهالت و کوری دل می گردد.
خواجه عبداللّٰه انصاری در تعریف زهد می گوید: الزهد اسقاط الرغبة عن الشی ء بالکلیّة و هو للعامة قربًه و للُمِرید ضرورةُ و للخاصّة خسةٌ.
توضیح آنکه، زاهد هرگونه رغبت و تمایلی را به شی ء از خود ساقط ساخته، زیرا خود را برتر از وابستگی به امور زوال پذیر دنیا می داند. زهدورزی برای عامه مردم موجب نزدیکی به خداوند می گردد؛ زیرا توجه خود را از امور فانی به حقیقت باقی معطوف می گردانند. خداوند پاداش چنین زهدی را قرب به خود قرار داده است؛ اما برای مرید، یک ضرورت محسوب می شود زیرا «مرید» کسی است که قلب خود را با خدا یگانه ساخته، و اگر زهد نورزد و به امور دنیوی توجه کند حالت «جمع» او به تفرقه تبدیل شده، پراکنده دل می گردد. مرید کسی است که از همه باز آمده، و با او نشسته، اگر زهد نورزد دیگر محبوب خویش را در حالت جمع نتواند دید و گرفتار کثرت بینی و تفرقه می شود که دون شأن و منزلت اوست.
برای خاصان و منتهیان مقامی پست و دون است از این رو که آنان هرگز
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 187
به دنیا و متعلقات آن نگاه استقلالی نداشته اند که بخواهند از آن دل برکنند، هرچه می بینند جلوۀ حضرت محبوب است و پرتو جمال لم یزلی. از منظر اینان جملۀ آفرینش یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاده است. بنابراین، تعلق خاطر و دلبستگی آنان به حقیقت هستی است نه پرتوهای وجود، از این جهت زهدورزی در نظر اینان پست و دون، و از ضعف معرفت است.
امام خمینی(س) در تعریف زهد می گویند: اگر زهد عبارت باشد از ترک دنیا برای رسیدن به آخرت، از اعمال جوارحی محسوب می گردد و اگر عبارت باشد از بی رغبتی و بی میلی به دنیا که با ترک دنیا ملازمت داشته باشد، از اعمال جوانحی به حساب می آید.
امام، زهد را فطری بشر دانسته، و از لوازم فطرت مخموره برمی شمرند و معتقدند که: در انسان دو فطرت اصلیه و فرعیه وجود دارد. سایر فطریات به این دو رجوع می کنند و آن دو فطرت عبارتند از: فطرت عشق به کمال مطلق که فطرت اصلیۀ استقلالیه است. فطرت تنفر از نقص که آن فطرت فرعیّه است.
به عبارت دیگر، تمام دعوت انبیای الهی برای دو مقصد است که یکی
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 188
اصلی و استقلالی است و دیگری عرضی و تبعی.
«آنچه مقصد ذاتی و غایت بعثت و دعوت انبیا ـ علیهم السلام ... است آن است که انسان طبیعی لحمی حیوانی بشری، انسان لاهوتی الهی ربانی روحانی شود و افق کثرت به افق وحدت متصل شود... این کمال حقیقت معرفت است؛ و این مقصد ذاتی با دو امر محقق می شود: اقبال به سوی خدای تعالی و ادبار از غیرحق و اعراض از ما سوی اللّه .
در واقع، امام اِعراض از دنیا و ما سوی اللّه را زهد حقیقی می دانند. در نظر ایشان زهد که حالت نفسانی است با عمل ملازمت دارد. در حقیقت زهد پیوند نظر و عمل است نه نظر صرف است و نه عمل تنها.
ایشان با استشهاد به آیۀ مبارکۀ «لکیلا تأسوا علی مافاَتکُم و لاتفرحوا بما آتاکُم» می فرمایند این آیه شریفه شاهد بر کلام سابق ماست که زهد را از صفات نفسانیه ملازم با عمل گرفتیم نه نفس ترک.
از منظر امام خمینی، زهد مقدمه ای است برای وصول به جمال جمیل، بنابراین خود زهد مطلوب نهایی و مقصد اصلی نیست بلکه واسطه ای است برای رسیدن به مقصد اصلی و استقلالی؛ و برای مقدمه دانستن «زهد» به این سخن حضرت علی(ع) استشهاد می کنند که «اِنَّ من اعوَن الا خلاق علی الدین الزهد فی الدنیا.
و در همین راستا، زهد را کلید گشاینده آخرت می دانند و توجه می دهند که فلسفه وجودی، کلید گشایندگی آن است بنابراین، زهد که
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 189
مفتاح باب خیرات است... مقصود بالذات نیست چنانچه مفتاح خود، مقصود بالذات نیست بلکه برای فتح باب است.
دیدیم که امام رغبت به دنیا را عامل اصلی دور شدن از خداوند می دانند که نهایتاً انسان را از سلوک الی اللّه بازمی دارد و هر چیزی که انسان را از خداوند غافل نماید؛ اما در یک تحلیل عقلانی نتیجه می گیرند که عامل اصلی رغبت به دنیا، احتجاب فطرت است. وقتی فطرت انسان، گرفتار حُجب طبیعت می شود محبوب خود را در شعبه ای از شعبه های طبیعت جستجو می کند از این رو به آن دلبستگی پیدا می کند و در نتیجه از جمال مطلق بازمی ماند.
امام، زهد حقیقی را از بزرگترین جنود عقل می دانند که انسان به واسطه آن به عالم قدس پرواز می کند و انقطاع الی اللّه برای او حاصل می شود. رغبت به دنیا و توجه به زینتهای آن را بزرگترین جنود ابلیس و دقیقترین دام نفس می دانند که به واسطه آن به دام بلا می افتد و از رسیدن به مقام انسانیت محروم می شود.
امام محبت را ضخیم ترین حجاب حقیقت می دانند که حبّ الشی ء یُعمی و یصمَّ و دنیادوستی و رغبت به آن را گناه دانسته، و موجب انحراف سالک از مسیر حقیقی اش برمی شمرند که حبّ الدنیا رأس کل خطیئة پس با زهدورزی، محبت دنیا و رغبت و توجه به اموری که او را از حقیقت دور می سازد ریشه کن شده، در نتیجه هفتاد هزار حجب نورانی و ظلماتی که بر سر راه سالک قرار گرفته، و مانع رؤیت حقیقت است زدوده شود.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 190
به نظر امام «اخلاص» نیز با زهد در برخی از حالات شریک است. چنانچه در حدیث مشهور آمده است کسی که چهل روز برای خدا خالص شود چشمه های حکمت از قلبش به زبانش روان می گردد. بنابراین، اگر نتیجه زهد، حکمت است نتیجۀ اخلاص نیز حکمت است «پس اخلاص نیز با زهد حقیقی در ترک آمال و مقاصد خود شریک است و حقیقت حکمت با ظلمت خودخواهی و خودبینی مضادّ و منافر است.»
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 191