تعریف فقر
فقر در لغت به معنای تهیدستی، تنگدستی و درویشی است اما در اصطلاح عرفانی،
صفت عَبد است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: انتم الفقراء الی اللّه و اللّه
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 193
هو الغنیّ الحمید.
لذا فقیر در مسلک عرفان، کسی است که نیازمندی خویش را به خالق و معبود خود درک کند، فانی در معبود خویش شود و اوصاف و حتی وجود خود را مرهون لطف و عنایت معبود خویش بداند بنابراین، فقیر در مذهب عرفان با هر فکر و اندیشه ای که نشانی از انیّت و توانمندی غیر او داشته باشد مخالف است.
حضرت امام فقر را در مقابل «غنا» مطرح کرده، و می فرمایند: غنا، از اوصاف کمالیه نفس است؛ بلکه از صفات کمالیه موجود بما انّه موجود است و از این جهت غنا از صفات ذاتیه ذات مقدس حق جل و علا است... در غیر پیشگاه مقدس حق ـ جلَّ جلاله که غنی با لذات می باشد غنای حقیقی پیدا نمی شود. و سایر موجودات از بسیط خاک تا ذروۀ افلاک و از هیولای اولی تا جبروت اعلا فقرا و نیازمندان اند.
در عین حال می توان گفت فقر حقیقتی است که طالبین خود را مستغنی و بی نیاز می سازد در حالی که طالبین کمتر به خواستۀ خود دست می یابند. به عبارت دیگر، فقرا بی نیازند و اغنیا نیازمند. منظر نگاه فقیر، افقی وسیع و چشم اندازی بیکران است. حقیقتی جز حضرت محبوب و جمال مطلق، او را خرسند و راضی نمی سازد، او تمام مقدّرات و پدیده های جهان هستی را در دست قاهری حکیم می بیند و خود را نیز مقهور قدرت خداوند لایزال می یابد. بنابراین، به مقام فنا می رسد که البته این فنا عین بقاست، زیرا وجودی حقّانی می یابد و مصداق حدیث شریف قرب نوافل می گردد. به گفته شیخ عطار:
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 194
بعد از این وادی فقر است و فنا کی بود اینجا سخن گفتن روا عین وادی فراموشی بود لنگی و کرّی و بیهوشی بود وی در جایی دیگر فقر را همسایگی با خدا می داند و حاصل آن را تسلط بر جهان هستی برمی شمرد
فقر اگر چه محض بی سرمایگیست با خدای خویشتن همسایگیست این چه بی سرمایگی باشد که هست تا ابد هر دو جهانش زیر دست چون به چیزی سر فرو نارد فقیر پس ز بی سرمایگی نبود گزیر و از این، معنای بلند سخن حضرت ختمی مرتبت فهمیده می شود که فرمود: الفقر فخری با تعاریف فوق معلوم می گردد که فقر منافاتی با ثروت مادی ندارد چه بسا فقرایی که از ثروتمندان جامعه خویشند و بی بهرگانی از ثروت و نعمتهای مادی که فقیر محسوب نمی شوند.
البته از سوی دیگر امام خمینی(س) تصریح دارند که ثروتمندی مادّی موجب غنای نفسانی نمی گردد، بلکه می توان گفت کسانی که از نظر نفسانی غنی نیستند به داشتن مال و منال و ثروت، حرص و آزشان افزونتر می گردد و در حقیقت نیازمندی آنان نیز بیشتر می شود. از منظر امام «ثروتمندان فقرایی هستند در صورت اغنیا و نیازمندانی هستند در لباس
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 195
بی نیازان» و معتقدند:
اگر کسی پشت پا بر علاقمندی دنیا زد و روی دل و وجهه قلب را متوجه به غَنیّ علی الاطلاق کرد و ایمان آورد به فقر ذاتی موجودات و فهمید که هیچ یک از موجودات از خود چیزی ندارند و هیچ قدرت و عزت و سلطنتی نیست مگر در پیشگاه مقدس حق و به گوش دل از هاتف ملکوتی و لسان غیبی شنید کریمۀ یا ایها الناس انتم الفقراء الی اللّه و اللّه هو الغنی الحمید آن وقت مستغنی از دو عالم شود و به طوری قلبش بی نیاز شود که ملک سلیمان در نظرش به پشیزی نیاید.
ذوالنون مصری می گوید: علامت غضب خداوند بر بنده آن است که فرد از فقر خائف باشد. با این بینش، سالک طریق حق می باید طالب فقر باشد و در اکتساب آن بکوشد.
و جملۀ آخر در تعریف فقر، آن است که خواجه عبداللّه انصاری می نویسد:
الفقر اسمٌ للبراءة مِنٰ رُؤیة الملکة
با توجه به اینکه انسان، عبد و مربوب پروردگار است، مالک وجود خویش هم نیست چه رسد به اینکه نسبت به اشیاء احساس مالکیت داشته باشد. پیر هرات به نقل قول زیبایی از مولی الموحدین علی ابن ابیطالب(ع) اشاره می کند که در نهج البلاغه آمده است: سمع رجلاً یقول انا للّه و انا الیه راجعون، قال(ع) انَّ قولنا «انّا للّه » اقرارٌ انفُسِنا بالمُلک و قولنا «انا
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 196
الیه راجعون» اقرارٌ انفسنا بالهُلْک.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 197