مقالات

درجات فقر

درجات فقر

‏پیر هرات مقام فقر را بر حسب سالکان‏‎ ‎‏طریق به سه درجه تقسیم کرده است:‏

‏ ‏

‏     ‏الدرجة الاولی فقر الزّهاد و هو نفض الیدین من الدنیا ضبظاً او طلباً و اسکات‎ ‎اللسان عنها ذماً او مدحاً و السلامة منها طلباً او ترکاً، و هذا هو الفقر الذی تکلّموا فی‎ ‎شرفه.‎[1]‎

‏    ‏‏انسان سالک در صورتی که نعمتی به دستش رسید بخشش کند و اگر‏‎ ‎‏نصیبش نشد آن را مطالبه نکند و در مدح و ذم دنیا زبان نگشاید، زیرا‏‎ ‎‏توجه دارد که ذم و ستایش هر دو پرداختن به دنیاست و «زاهد» از این کار‏‎ ‎‏مبرّاست. از مطالبه امور دنیوی پرهیز کند؛ یعنی هم در ظاهر و هم در‏‎ ‎‏باطن و درون خویش، تعلّق خاطری به امور فانی و زوال پذیر دنیا نداشته‏‎ ‎‏باشد چه در جهت ترک آنها و چه در جهت طلب آنها؛ زیرا توجه به ترک‏‎ ‎‏دنیا در صورت توفیق آن آفاتی را نیز به دنبال می آورد و انسان سالک را‏‎ ‎‏گرفتار و مبتلا می سازد به بلاهایی مانند عجب، غرور... .‏

‏     پیر هرات در مورد درجه دوم فقر می گوید:‏

‏     ‏و الدرجة الثانیه الرجوع الی السبق بمطالعة الفضل و هو یورث الخلاص من رؤیة‎ ‎الاعمال، و یقطع شهود الاحوال، و یمحصّ من ادناس مطالعة المقالات.‎[2]‎

‏    ‏‏پس، سالک کوی دوست با نگرش به فضل خداوند متذکّر سابقۀ‏‎ ‎


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 197
‏عدمی خود می شود و درمی یابد که وجود و استعداد و استحقاق او نیز‏‎ ‎‏مدیون فیوضات الهی است. با فیض اقدس الهی استعداد او تعیّن یافته، و‏‎ ‎‏با فیض مقدس کمالات وجودی او به تحقق می رسد. این نگرش او را از‏‎ ‎‏پلیدی و آلودگی خودبینی و خودپرستی نجات می بخشد.‏

‏     ‏و الدرجة الثالثه صحة الاضطرار، و الوقوع فی ید المنقطع الوحدانی و الاحتباس‎ ‎فی قید التجرید. و هذا فقر الصوفیّه.‎[3]‎

‏    ‏‏توضیح آنکه، سالک کوی حقیقت، درماندگی و اضطرار خود را‏‎ ‎‏مشاهده کند و ببیند هرچه بر او جاری شده، و هر حکمی که بر او رقم‏‎ ‎‏خورده است به حکم سابقه ازلی است و او را در پذیرش و یا عدم پذیرش‏‎ ‎‏اختیاری است. در حقیقت او نه صاحب فعلی است، نه وصفی، نه‏‎ ‎‏وجودی؛ زیرا صفت و فعل متأخر و عارض بر وجود است و وجود او در‏‎ ‎‏اختیار او نیست. او با تمام وجود درمی یابد که همه چیز فانی است جز‏‎ ‎‏«وجه» خداوند و خود را در حضرتی حس کند که در آنجا نه اسمی از او‏‎ ‎‏باقی است نه رسمی و نه وصفی. بنابراین، به مقام «فنا» راه می یابد پس،‏‎ ‎‏«فقر» فانی شدن در معبود و هستی مطلق است، استهلاک در حضرت‏‎ ‎‏ربوبی است، از خود به در آمدن و به خالق هستی پیوستن است، از خود‏‎ ‎‏فانی شدن و باقی به بقای او گردیدن است.‏

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 198

  • )) شرح منازل السائرین؛ باب الفقر، ص 30.
  • )) همان جا.
  • )) همان جا.