سخنرانی

حضور زنان در فعالیتهای علمی، اجتماعی، سیاسی

حضور زنان در فعالیتهای علمی، اجتماعی، سیاسی

‏از این رو زنان ما به دنبال این تعالی و رشد‏‎ ‎‏آگاهانۀ با پیروی از نظریات ترقی خواهانۀ‏‎ ‎‏امام خمینی در بسیاری از شغلهای مدیریتی‏‎ ‎‏در سطوح عالی پژوهشگری، استادی‏

‎ ‎‏دانشگاه، پزشکی، مهندسی و خلبانی منشأ خدمات ارزنده ای گشته اند.‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 282
‏این در حالی است که در سرزمین همسایۀ ما افغانستان، با استقرار اسلام‏‎ ‎‏امریکایی، زنان خانه نشین شده اند. چیزی که حضرت امام همواره با آن‏‎ ‎‏مبارزه می کردند، همین اسلام امریکایی است؛ زیرا به جای اینکه از‏‎ ‎‏قوانین روشنگر اسلام بهره گیرند، از دستورالعملهای امریکایی ـ که قصد‏‎ ‎‏تخریب اندیشه ها و از بین بردن وجهۀ اسلام را دارند پیروی می کنند.‏

‏     دلیل دیگر این جنب و جوش مردم سرزمین ما، مصادف شدن این روز‏‎ ‎‏فرخنده با روز دانش آموز است که در سیزدهم آبان گرامی داشته می شود.‏‎ ‎‏منشأ این انتخاب، شهادت مظلومانۀ دانش آموزان و دانشجویان مبارزی‏‎ ‎‏است که در روز سیزدهم آبان ماه سال 1357، یعنی پیش از پیروزی‏‎ ‎‏انقلاب برای اعتراض به سیاستهای رژیم پهلوی به راهپیمایی پرداختند؛‏‎ ‎‏اما دژخیمان رژیم آنان را به گلوله بستند و بسیاری از فرزندان ما را به‏‎ ‎‏شهادت رساندند؛ و نیز این روز مصادف است با روز مبارزه با استکبار‏‎ ‎‏جهانی؛ زیرا در سالگرد واقعۀ خونین مذکور، دانشجویان به سوی‏‎ ‎‏سفارت امریکا راهپیمایی کردند و چون این سفارتخانه در حقیقت مرکز‏‎ ‎‏جاسوسی و توطئه بر ضد ایران و انقلاب بود، دانشجویان انقلابی و‏‎ ‎‏مسلمان پیرو خط امام آن را به تسخیر خود درآوردند.‏

‏     همۀ این امور از برکت وجود مبارک امام خمینی است که دوست دارم‏‎ ‎‏هرچه بیشتر از او سخن بگویم؛ زیرا برای من سخن گفتن از امام همواره‏‎ ‎‏حالتی پدید می آورد که توصیف آن مشکل و حتی ممتنع است. از یک‏‎ ‎‏سو، مرارت هجران و تلخی محرومیت از محضر پربرکت آن عزیز سفر‏‎ ‎‏کرده، و از دیگر سو، شیرینی یاد محبوب و حلاوت ذکر او؛ و این شیرینی‏‎ ‎‏اینک که در محضر شما ملت ارجمند از سرزمین زیبای افریقا قرار دارم،‏‎ ‎‏دو چندان شده است. نگاههای مشتاقی که از سرچشمۀ فطرت پاک‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 283
‏برخاسته، و جانهای سوخته ای که در فراق امام و یادگار عزیز او، سید‏‎ ‎‏احمد ـ که خود و زندگی اش را وقف انقلاب کرد همچنان سوزان است.‏

‏     براستی تحمل فراق ابراهیم و اسماعیل زمانمان، کشنده و شکننده‏‎ ‎‏است که: «ما را به سخت جانی خود این گمان نبود». بگذرم و از تلخیها‏‎ ‎‏نگویم.‏

‏     سرزمین شما افریقا، سرزمین عشق و ایثار نسبت به انقلاب و امام‏‎ ‎‏است؛ سرزمین محبت نسبت به آرمانهای اسلام است؛ جایگاه فداکاری و‏‎ ‎‏کوشش و جهاد در مسیر احیای تمدن بزرگ اسلامی است.‏

‏     افریقا کانون جوش و خروش و تجلی روح عصیانگر مسلمان در برابر‏‎ ‎‏ظلم و تجاوز و نادانی است. مگر نه این است که هرکس در هر کجای دنیا‏‎ ‎‏که دلش به یاد پیامبر خدا بتپد و خود را پیرو او بداند و به او معتقد باشد،‏‎ ‎‏همواره نابرابریها، تبعیضها و استثمارگریها روح لطیف او را می آزارد و‏‎ ‎‏کینه ای از دیوسیرتان خوش صورت در دل دارد. آری، چنین انسانی‏‎ ‎‏مسلمان است و همۀ مسلمانان برادران و خواهران یکدیگرند؛ زیرا که ‏انما‎ ‎المؤمنون اخوة؛‎[1]‎‏ و در شادی و خوشی یکدیگر شریکند و خون آنها در‏‎ ‎‏رگهای جامعه اسلامی می جوشد؛ و آنان پاره ای بزرگ از پیکرۀ مقدس‏‎ ‎‏جامعۀ اسلامی هستند. افریقا به سبب داشتن مردمان با معرفت و با‏‎ ‎‏شعور، و فطرت و طینت پاکشان یکی از ارکان جامعه اسلامی است. شما‏‎ ‎‏بهتر از هرکس می دانید که طعم تلخ استثمار و بردگی در کام ملتها، چه سان ‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 284
‏نفرت و بیزاری ایجاد می کند؛ شما بهتر از هر جامعه ای درک کردید‏‎ ‎‏دستان خون آلود برده دارانی که جگرگوشه های این امت عظیم را در خاک‏‎ ‎‏دنائت خویش نابود ساختند و ریشه های فکر و اندیشه را از جامعه‏‎ ‎‏زدودند.‏

‏     شما بهتر از هر امتی می فهمید که استثمار با هر شکلی که پیش آید،‏‎ ‎‏واقعیتی واحد است. اگر دیروز برده داران امریکایی و اروپایی ذخایر‏‎ ‎‏عظیم خدادادی ما و شما را در مسیر هوا و هوس خویش تاراج می کردند،‏‎ ‎‏اکنون به سرقت اندیشه ها و ذخایر اسلامی ما مشغولند. همان دستهایی‏‎ ‎‏که تا دیروز منابع زمینی و دریایی شما را می ربودند؛ در حالی که کودکان‏‎ ‎‏شما از نبود خواربار و دارو جان می سپردند، امروز به شکل دیگر و از‏‎ ‎‏دری دیگر و با سخن دیگر می آیند. غرب حتی لحظه ای به فکر جان و مال‏‎ ‎‏و ناموس شما نیست؛ هر کجا منابع سرشار هست این مار خوش خط و‏‎ ‎‏خال حضور دارد و دستان آراسته و به ظاهر زیبای او نیز حاضر است. این‏‎ ‎‏کلام امام است؛ این هشدار امام است که همواره فریاد می کشید و با دلی‏‎ ‎‏خونین، از این حقایق پرده برمی داشت و ماهیت استثمار را به ملت‏‎ ‎‏خویش و ملتهای مسلمان معرفی می کرد. او می گفت: رابطۀ امریکا با‏‎ ‎‏کشورهای جهان سوم، رابطۀ گرگ و میش است. همه می دانند که گرگ‏‎ ‎‏همیشه می دَرد و میش دریده می شود؛ با این تفاوت که گاهی با چنگالهای‏‎ ‎‏برده داری و گاهی با اهرمهای فئودالی و گاهی با ترفندهای هزارگونه و‏‎ ‎‏هزار رنگ سرمایه داری، و ما که از آن سوی کرۀ خاک به عشق شما و‏‎ ‎‏آرمان شما و حقیقت ایمان شما به سوی سرزمین شما آمده ایم، روزگاری‏‎ ‎‏دراز مورد تاراج غرب و شرق بودیم؛ و همین درد مشترک است که ما را به‏‎ ‎‏سوی سرزمین شما که سرزمین ما نیز هست، کشانده است. سرزمین من‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 285
‏نیز روزگاری مورد طمع غرب و شرق بود، دیرزمانی بود که نمی دیدیم‏‎ ‎‏جز با دیدۀ آنان، و نمی شنیدیم جز از صدای آنان. در چنگال جهانخواران‏‎ ‎‏چنان اسیر بودیم که عرب پیش از اسلام در چنگال جهالت؛ و امام‏‎ ‎‏بدانسان بیدارمان کرد که پیامبر اکرم(ص) عرب را. امام حرفی جز حرف‏‎ ‎‏پیامبر نمی زد؛ کلامی جز کلام او نمی گفت. سخنانش حقیقت حرفهای‏‎ ‎‏رسول(ص) بود و من اینک پیام آور سخنان گرم اویم و آمده ام تا در میان‏‎ ‎‏شما برادران و خواهران خودم، یاد و نام امام خمینی را زنده کنم. گرچه او‏‎ ‎‏زنده و جاوید است؛ زیرا حقیقت همواره جاوید است.‏

‏     می خواهم از امام بگویم تا شما نیز از کلام قدسی او مدد بگیرید.‏‎ ‎‏شعار امام در بعد سیاسی این بود: نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی؛‏‎ ‎‏البته این یک شعار توخالی و بی محتوا نبود، بلکه شعاری بود که از‏‎ ‎‏اعتقادات فقهی، فلسفی، سیاسی، عرفانی او برخاسته بود. من اینک‏‎ ‎‏درصدد تفصیل و تفسیر این مباحث نیستم. مفهوم شعار امام «توجه به‏‎ ‎‏اللّه »؛ یعنی از غیر حقّ بریدن و به او رسیدن است. مگر معنای تقوا در قرآن‏‎ ‎‏که به گفتۀ اماممان کتاب انسان سازی است ـ غیر از این است؟ مگر بزرگان‏‎ ‎‏عرفان، تقوا را غیر از این معنا کرده اند؟‏

‏     امام این شعار را سرلوحۀ کار خویش قرار داده، و از پیروانش‏‎ ‎‏می خواست که چنین باشند؛ یعنی در همۀ اعمال و رفتار خود، خداوند‏‎ ‎‏عالم حکیم را ناظر و حاضر بدانند؛ ولی این شعار امام به دست دشمنان‏‎ ‎‏ما منحرف می شد و نسبتهای ناروا به امام داده می شد که او می خواهد به‏‎ ‎‏عصر قبل از تمدن برگردد. امام در جواب این یاوه سرایان ندا می داد:‏

‏     ما با پیشرفت علم و اندیشه مخالف نیستیم، بلکه با تمدن صادراتی‏‎ ‎‏مخالفیم که به نام آزادی، فرزندان ما را به فحشا و نابودی می کشاند؛‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 286
‏خانواده ها را متلاشی می کند.‏

‏     و بارها امام فریاد برمی آورد که این یک حیله و نیرنگ است که‏‎ ‎‏دشمنان اسلام به ما نسبت می دهند که اسلام با نوآوری مخالف است؛ در‏‎ ‎‏حالی که هرگز چنین نیست، و اسلام پیروان خودش را به فرا گرفتن و‏‎ ‎‏آموختن علم فرا می خواند تا جایی که علم آموزی را فریضه و عبادت‏‎ ‎‏می شمرد، و عبادت بدون علم و آگاهی را بی ثمر می خواند؛ و مداد علما‏‎ ‎‏را افضل از دمای شهدا می داند. در قرآن کریم «عالم» و «عابد» و «مجاهد»‏‎ ‎‏از هم تفکیک نشده اند. یک مجاهد فی سبیل اللّه کسی است که در مسیر‏‎ ‎‏اعتلای حق، عالمانه گام برمی دارد و عاشقانه؛ و آگاهانه به عبادت‏‎ ‎‏می پردازد؛ زیرا در اسلام اگر عبادت بدون آگاهی باشد، ناتمام است. ما که‏‎ ‎‏آگاهانه و هوشیارانه برای استقرار جمهوری اسلامی و تثبیت نه شرقی و‏‎ ‎‏نه غربی قیام کردیم، تاوان سنگین و خونباری را متحمل شدیم؛ بهترین‏‎ ‎‏فرزندانمان را قربانی کردیم تا توانستیم پرچم مقدس جمهوری اسلامی را‏‎ ‎‏بر بالای سر خویش داشته باشیم. نمی خواهم از سختیها و تلخیها بگویم؛‏‎ ‎‏ولی اگر با شما عزیزان که احساس می کنم همدرد و همدل هستیم نگویم،‏‎ ‎‏با که بگویم؟ ما در اثر رهنمودهای حضرت امام به فطرت خویش‏‎ ‎‏بازگشتیم. خود گمشده مان را یافتیم و دریافتیم که جز خدا معبودی را‏‎ ‎‏نپرستیم و غیر از او را اطاعت نکنیم. دانستیم که انسان در پیشگاه خدا از‏‎ ‎‏مقام و منزلتی والا برخوردار است تا آنجا که خلیفه و جانشین او بر روی‏‎ ‎‏زمین است. دانستیم این مقام و منزلت چشم دشمنان شیطان صفتِ ما را‏‎ ‎‏کور می کند و تاب تحمل چنین موقعیتی را برای ما ندارند، و دیدیم و‏‎ ‎‏دیدید که چه سان بر ما ناجوانمردانه یورش بردند و کشور ما را مورد‏‎ ‎‏حمله قرار دادند، و مستکبران جهانی با همه ایادی خود به نابودی ما کمر‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 287
‏بستند و جنگ سختی را بر ما تحمیل کردند. ما که تازه از زیر بار ستم شاه‏‎ ‎‏بیرون آمده بودیم و هنوز خود را و منابع و ذخایرمان را پیدا نکرده بودیم،‏‎ ‎‏گرفتار تهاجمی وحشتناک شدیم تا آنجا که به دشمن ما همه نوع کمکهای‏‎ ‎‏اقتصادی، سیاسی، نظامی کردند و ما را از همه چیز، حتی خرید دارو و‏‎ ‎‏احتیاجات اولیه کارخانه هایمان محروم ساختند؛ ولی امام با اتکای به‏‎ ‎‏خداوند و با اعتقاد به قدرت لایزال الهی، همچنان ملت خویش را به‏‎ ‎‏شکیبایی و در عین حال پایداری و دفاع فرا می خواند و با اعتقاد و اعتماد‏‎ ‎‏فریاد می زد که «امریکا و شوروی هیچ غلطی نمی توانند بکنند» و این‏‎ ‎‏هشدار امام، برخاسته از ایمان حقیقی او به مبدأ عالم بود که چنان محکم‏‎ ‎‏و استوار، او را در هدایت امت اسلامی کمک می کرد؛ زیرا او نه تنها یک‏‎ ‎‏فقیه و فیلسوف و سیاستمدار بود؛ بلکه یک عارف حقیقی نیز بود که به‏‎ ‎‏حقیقت «دین» و حقیقت «اسلام» دست یافته بود. او کسی بود که خدایش‏‎ ‎‏او را هدایت کرده بود تا بتواند بندگان خدا را به سوی حق و آزادگی و‏‎ ‎‏حریّت، معرفت و کمال انسانی رهنمون سازد. آری، او ابتدا به خودسازی‏‎ ‎‏پرداخته، و سپس مصمّم و استوار برای هدایت همه انسانهایی که وجدانی‏‎ ‎‏بیدار و فطرتی پاک و بی آلایش داشتند، قیام کرد. قلب امام برای همه‏‎ ‎‏انسانها می تپید و برای او مرزهای جغرافیایی معنا و مفهومی نداشت. او‏‎ ‎‏سربلندی انسانها را آرزو می کرد و از جهالت مردم و دور بودن آنان از‏‎ ‎‏خدا، زجر می کشید. هدف امام هرگز به ادارۀ یک کشور و احیاناً تشکیل‏‎ ‎‏حکومت اسلامی در کشور خودش محدود نمی شد؛ بلکه بسیار فراتر از‏‎ ‎‏این می اندیشید.‏

‏     در جهان بینی امام، اطاعت و بندگی و تبعیت غیر خدا و بالاخره تسلیم‏‎ ‎‏شدن در برابر غیر او گناهی جبران ناپذیر بود. از منظر امام، علما و معلمان‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 288
‏و روشنفکران جامعه موظّفند که رسالت پیامبری(ص) را ایفا کنند. به نظر‏‎ ‎‏او معلمی، شغل انبیا بود؛ زیرا انبیا آمده اند تا انسان بسازند؛ و معلمان و‏‎ ‎‏دانش آموختگان هر جامعه ای، باید چنین نقشی را ایفا کنند. آنان باید‏‎ ‎‏بیاموزند که انسان شریفتر از آن است که در مقابل خصمِ دون صفتِ از‏‎ ‎‏خدا بیخبر، سرخم کند. آری، امام جز خدا نمی دید و جز برای رضای‏‎ ‎‏خدا گام برنمی داشت.‏

‏     جمله ای از حضرت امام بر در و دیوار خیابانهای ما نوشته شد که‏‎ ‎‏اعتقاد امام بود؛ آن جمله چنین است: عالم، محضر خداست در محضر‏‎ ‎‏خدا گناه نکنید. او خالق عالم را ناظر و حاضر بر اعمال انسانها می دانست؛‏‎ ‎‏او گناه را سرپیچی از فرمان پروردگار می دانست؛ و منشأ نافرمانی را جهل‏‎ ‎‏و ضعف و زبونی می شمرد. مگر می شود کسی عظمت خالق را درک کند‏‎ ‎‏و او را نافرمانی کند؛ مگر می شود انسانی به قدرتمندی و عدالت و‏‎ ‎‏مهربانی خالق پی برد و باز هم به خود جرأت معصیت بدهد؛ مگر نه این‏‎ ‎‏است که مخالفت با کسی که همه وجود ما در دست اوست، از سر جهالت‏‎ ‎‏و نادانی است. او همواره ما را به خداشناسی و خداباوری دعوت می کرد.‏

‏     او برای ما از پیامبر می گفت؛ از شخصیت او، از آغاز و انجام بودن او،‏‎ ‎‏از واسطۀ فیض بودن او و بالاخره از حقیقت او. او برای ما از زهرای عزیز‏‎ ‎‏می گفت، از ابهت و عظمت او؛ از علم او که خطبه های آتشین او گواه این‏‎ ‎‏حقیقت است؛ از معنویت او؛ از مظلومیت او؛ از تاریخ سازی او؛ از‏‎ ‎‏همتایی او با ولایت؛ از همدلی او با نبوت و بالاخره اینکه زهرا(س)‏‎ ‎‏آشکارترین حقیقت است که در شکل یک انسان تجسم یافته، و از فرط‏‎ ‎‏ظهور در خفا مانده است. او به ائمه معصومین(س) که مفسّران حقیقی‏‎ ‎‏کلام خداوند افتخار می کرد و تعالیم آنها را نسخۀ نجات دهندۀ بشر از‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 289
‏جمیع قیود می دانست.‏‎[2]‎

‏    ‏‏او از آفرینش زهرا(س) برای ما صحبت می کرد که موجودی بود‏‎ ‎‏آسمانی؛ زیرا پیامبر او را «حوراء»‏‎[3]‎‏ و «انسیه»‏‎[4]‎‏ می نامید، و بوی بهشت‏‎ ‎‏را از او استشمام می کرد. آری، او محدِّثه بود و محدَّثه. امام برای ما‏‎ ‎‏می گفت که زهرا، موجودی کاملاً خدایی بود که جبرئیل امین بر او نازل‏‎ ‎‏می شد و برای او از عالم غیب خبر می آورد و علی(ع) نیز کاتب این حقایق‏‎ ‎‏بود؛ و مصحف زهرا (س) مصحفی است آنچنان ارزشمند که مرجع و‏‎ ‎‏مُستَند فرزندان معصومش قرار گرفته است. او از همه دعوت می کرد که به‏‎ ‎‏زهرا اقتدا کنند؛ زیرا برای تمام مردان و زنان عالم الگو و اسوه است. امام‏‎ ‎‏به ما می آموخت که از زهرا باید تخلُّق به اخلاق الهی را آموخت، مگر‏‎ ‎‏پیامبر نفرمود: ‏انّی بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مکارِمَ الاَخْلاٰقْ؛‎[5]‎‏ مگر رسالت پیامبر این نبود‏‎ ‎‏که مکرمتهای اخلاقی را به کمال رساند و زهرا(س) خود نیز بهترین نمونه‏‎ ‎‏و الگوی این رسالت «نبی» بود. او چنان به خدایش عشق می ورزید که‏‎ ‎‏وقتی در عبادتگاه خود به نماز می ایستاد، فانی در خالق خویش می شد،‏‎ ‎‏آنچنان که گویی جسم او نیز از این دنیا پرواز می کرد؛ و به هنگامی که برای‏‎ ‎‏ادای حقِ پایمال شدۀ خویش لب به سخن می گشود چنان عالمانه و‏‎ ‎‏محققانه و عارفانه سخن می گفت که خطبا و بزرگان عرب را به حیرت‏‎ ‎‏می انداخت. زنان ما با اقتدا به این بانوی با کرامت و با شرافت، توانستند‏‎ ‎‏«من» حقیقی خود را بیابند؛ «منی» که گرفتار هوس بود؛ «منی» که گرفتار‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 290
‏جهل و خودبینی بود؛ «منی» که گرفتار وسوسه های شیطان صفتان بود؛ اما‏‎ ‎‏مگر شیطان و دست نشانده های او می توانند شاهد آن باشند که مردمانی‏‎ ‎‏اینچنین سعادتمند بر روی پای خود بایستند و با نفی سلطه آنان عزیز و‏‎ ‎‏شریف و سربلند باشند.‏

‏     حضور زنان ما در عرصه های مختلف سیاسی، علمی و فرهنگی، بعد‏‎ ‎‏از انقلاب افق تازه ای را فرا راه آنان قرار داد؛ و صورت ظاهری مشارکت‏‎ ‎‏زنان را به حالت غیر تشریفاتی در سطح عالی و واقعی رساند. حضرت‏‎ ‎‏امام از این موفقیت زنان و حضور اساسی آنان چنین یاد کرده اند:‏

‏     زنان ما از پیشتازان نهضت اسلامی شمرده شدند، و پس از انقلاب نیز‏‎ ‎‏در مقاطع مختلف تصمیم گیریهای اساسی در امور کشور نقش بسزایی ایفا‏‎ ‎‏کردند.‏

‏     آری، زنان ما با رهنمودهای حضرت امام موقعیت و نقش آفرینی‏‎ ‎‏خویش را شناختند و فهمیدند که شعارهای توخالی غرب که در دفاع از‏‎ ‎‏حقوق زن سر داده می شود، فریب و نیرنگی بیش نیست. آنان دایه های‏‎ ‎‏دلسوزتر از مادرند که با این ترفند و نیرنگ می خواهند از جاذبه های زنان‏‎ ‎‏به نفع خویش استفاده کنند و هرگز به مقام و شخصیت زن توجهی‏‎ ‎‏نداشته، و ندارند؛ زیرا شناختی از او ندارند. اسلام است که از این حقیقت‏‎ ‎‏پرده برداشته، و مقام و منزلت زن را نمایان ساخته است. بسیار غم انگیز‏‎ ‎‏است که افراد ناآگاه، اسلام را متهم کنند که به زنان توجه نکرده، یا آنان را‏‎ ‎‏موجوداتی طُفیلی به حساب آورده است. امام مبیّن این حقیقت اسلامی‏‎ ‎‏بود که: ‏اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِندَاللّٰهِ اتْقٰیکُمْ،‎[6]‎‏ زن و مرد فقط از لحاظ جنسیت اختلاف‏‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 291
‏دارند، و وظیفه و تکلیف هر کدام متناسب با حال و خلقتشان در نظر گرفته‏‎ ‎‏شده؛ و مگر عدالت غیر از این است؟‏

‏     اینک مستکبران جهانی با هجمه و حملۀ فرهنگی به جان ملت ما‏‎ ‎‏افتاده اند. همه باور داریم که حملۀ فرهنگی به مراتب از حملۀ نظامی‏‎ ‎‏خطرناکتر است؛ زیرا با حملۀ نظامی، خانه و کشور صدمه می بیند؛ ولی‏‎ ‎‏در حملۀ فرهنگی، اصالت، انسانیت، شرافت و وجدان او لطمه می بیند؛‏‎ ‎‏حملۀ فرهنگی، سیلی ویرانگر است که معنویت آدمی را ویران می کند و‏‎ ‎‏پرواضح است که مقابله با چنین هجمه ای اگر حساب شده، و دقیق نباشد،‏‎ ‎‏خود نیز مخرّب خواهد بود؛ و اینک حملۀ فرهنگی خطری است جدی،‏‎ ‎‏و رهبر عظیم الشأن ما حضرت آیت اللّه خامنه ای بارها و بارها این خطر را‏‎ ‎‏هشدار داده اند؛ و هدف اصلی این حمله نیز متوجه زنان ماست؛ زنان در‏‎ ‎‏طول تاریخ مورد حمله بوده اند و به گفته امام، همواره مظلوم واقع شده، و‏‎ ‎‏از سوی دو دسته و دو گروه صدمه خورده اند:‏

‏     1ـ از سوی روشنفکران به ظاهر مدافع زن که به نام آزادی، شرافت و‏‎ ‎‏عزت و عفت زنان را نابود کردند و از جذابیت او برای بهره وری هرچه‏‎ ‎‏بیشتر و رسیدن به مطامع خود سوءاستفاده کردند که از اینگونه خیانتها در‏‎ ‎‏طول تاریخ بسیار روی داده، و برای همگان روشن و ملموس است.‏

‏     2ـ از سوی متعصبان و متحجران و ناآگاهان از اسلام که در نهایت،‏‎ ‎‏زنان را موجودی درجه دو و طُفیل مرد معرفی کردند و بر اثر تعصب و‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 292
‏جهالت، زن را خانه نشین و منزوی و عنصری بی اثر و منفعل ساختند.‏‎ ‎‏طبیعی است پیامد این دو تفکر برای زن خطرها و زیانهای بسیاری داشته‏‎ ‎‏است. اعتقاد دسته اول، زنان را بی بندو بار، هرزه و مصرفی بار آورده، و از‏‎ ‎‏خود و شرافت و اصالت خود بیگانه کرده؛ و افکار دسته دوم، زنان را‏‎ ‎‏مطرود و عقب مانده ساخته است؛ و جالب اینکه هر دو دسته خود را‏‎ ‎‏دلسوز این موجود شریف قلمداد می کنند، و این امام بود که ما را بیدار‏‎ ‎‏کرد و هشدار داد که به گوش باشید و به هوش باشید؛ اسلام هرگز با‏‎ ‎‏آزادی زن مخالف نیست. هدف اسلام آزادی و آزادگی است؛ آنچه اسلام‏‎ ‎‏با آن مخالف است بی بند و باری یا هرچه که شرافت زن را تهدید می کند‏‎ ‎‏است. این آزادی که قدرتهای شیطانی طالب آنند، زن را از جایگاه والایش‏‎ ‎‏پایین آورده، و به حد یک شی ء تجارتی تنزل داده است، و اسلام برخلاف‏‎ ‎‏بعضی از ادیان تحریف شده، خلقت زن و مرد را از ‏نفس واحدة ‏دانسته:‏‎ ‎خَلَقُکُمْ من نفسٍ واحدَة‎[7]‎‏ و تعالی و تکامل هر دو را خواهان است؛ و بزرگان‏‎ ‎‏ما با پیروی از اسلام راستین جهت تعالی بخشیدن به پیروان خود‏‎ ‎‏کوشیده اند.‏

‏     در ادبیات ما آثاری از بزرگان و ره یافتگان به بارگاه حقیقت دیده‏‎ ‎‏می شود که رهروان طریق انسانیت را هدایت می کنند و در حقیقت، این‏‎ ‎‏آثار، سفرنامه های واصلان و سالکان و ره یافتگان طریق انسانیت است که‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 293
‏از خود به جای گذارده اند تا شیفتگان و عاشقان این راه را هدایتگر باشند؛‏‎ ‎‏از جملۀ آنها، آثار نفیس امام خمینی است. من به یکی از این آثار به نام‏‎ ‎‏اربعین حدیث اشاره می کنم؛ و قبل از ورود به بحث به دو مقدمه‏‎ ‎‏می پردازم: نخست اینکه بپذیریم که برای انسان شدن سفری لازم است،‏‎ ‎‏سفری در خود با هدف خودشناسی که مقدّمۀ خداشناسی است، زیرا که‏‎ ‎من عرفَ نفسَه فقَد عَرفَ ربَّه،‎[8]‎‏ برای درک این مطلب باید به تعریف انسان‏‎ ‎‏بپردازیم و ببینیم وجه امتیاز انسان از سایر موجودات چیست. به عنوان‏‎ ‎‏مثال، وجه امتیاز انسان از حیوانات در چیست؟ اگر به خوردن و خوابیدن‏‎ ‎‏و تولید مثل کردن است که حیوانات نیز این اعمال را انجام می دهند و چه‏‎ ‎‏بسا برخی از آنها بسیار بهتر و منسجم تر؛ پس آن چیزی که انسان را انسان‏‎ ‎‏می کند، چیست؟ برخی حس خداپرستی را وجه امتیاز انسان از سایر‏‎ ‎‏حیوانات دانسته اند که در این صورت، خداپرستی به جای خودپرستی،‏‎ ‎‏کمال پرستی به جای لذت پرستی و امثال اینها قرار می گیرد؛ ولی برای‏‎ ‎‏اینکه زودتر به بحث مورد نظر ـ که نظریۀ حضرت امام خمینی است ‏‎ ‎‏برسیم، از سایر اقوال می گذریم. امام در اربعین حدیث ـ که کتابی بسیار‏‎ ‎‏ارزشمند و راهنمایی است برای انسانهایی که عزم سفر به سوی تکامل‏‎ ‎‏دارند در تعریف انسان چنین می گویند:‏

‏     انسان دارای دو نشئۀ ظاهری و باطنی است، نشئۀ ظاهری و دنیوی که‏‎ ‎‏بدن اوست، و نشئۀ باطنی که نفس اوست و از عالم دیگر است.‏

‏     نفس دارای مقامات و درجاتی است که در هر مرحله دارای دو گونه‏‎ ‎‏قوایی است که در مقابل یکدیگرند؛ برخی آن را به ملکوت اعلا و‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 294
‏به سوی سعادت دعوت می کنند و دستۀ مقابل قوایی است ـ که امام از آن‏‎ ‎‏به «لشکر شیطان» تعبیر می کنند که نفس را به عالم سفلی و شقاوت‏‎ ‎‏می کشاند. همیشه میان این دو نیرو جدال و خصومت برقرار است‏‎ ‎‏بنابراین، انسان میان سعادت و شقاوت جای دارد. اگر قوای رحمانی و‏‎ ‎‏ملکوتی او غالب شود، او انسانی سعادتمند است و اگر قوای شیطانی‏‎ ‎‏پیروز شود، او انسانی شقی و گمراه است. بنابراین، خودشناسی ضرورت‏‎ ‎‏پیدا می کند و سفر در خود آغاز می شود.‏

‏     مقدمه دوم، پذیرش این حقیقت است که انسان موجودی است‏‎ ‎‏اجتماعی و طبیعتاً برای امنیت و آسایش خود باید به قوانینی ملزم باشد‏‎ ‎‏که همگان در سایۀ رعایت آن قوانین بتوانند به راحتی زندگی کنند و‏‎ ‎‏موانعی را که سد راه کمال آنهاست، از میان بردارند. بنابراین، شرط بقا و‏‎ ‎‏تعالی افراد انسانی رعایت اصول و مبانی ای است که می بایست همۀ‏‎ ‎‏انسانها خود را به رعایت آن اصول ملتزم بدانند. طبیعی است هرچه این‏‎ ‎‏اصول و مبانی محکمتر، منسجم تر، منطقیتر و عاقلانه تر باشد، تعالی و‏‎ ‎‏تکامل پیروانش را بهتر تأمین می کند؛ پس رعایت اصول زیر ضروری‏‎ ‎‏می شود:‏

‏     1ـ داشتن مبانی فکری و اعتقادی و التزام به رعایت آن قوانین که این‏‎ ‎‏التزام از لوازم انسانیت است؛ زیرا رها بودن و بدون قاعده و اصول زیستن‏‎ ‎‏با انسانیت منافات دارد.‏

‏     2ـ به حکم عقل، قوانینی را انتخاب کند که کاملتر، متین تر، جامعتر‏‎ ‎‏باشد تا علاوه بر اینکه ضامن اصلاح جامعه و یک زندگی سالم است،‏‎ ‎‏برای تعالی روح او تا رسیدن به رستگاری دستورهایی داشته باشد، هم‏‎ ‎‏برای بعد مادی او ـ که بدن و نیازهای بدن است باید قانون و دستورالعمل‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 295
‏داشته باشد؛ و هم برای تعالی بعد معنوی او نیز روش خاص و روشن‏‎ ‎‏داشته باشد. ما به این مجموعه قوانین که ضامن سلامت و سعادت پیروان‏‎ ‎‏خودش است «دین» می گوییم؛ و انتخاب دین کامل و تمام را کاری عاقلانه‏‎ ‎‏می دانیم و معتقدیم دینی می تواند ادعای کمال داشته باشد که هم زندگی‏‎ ‎‏دنیوی پیروان خود را تأمین کند و هم زندگی اخروی آنان را؛ هم به‏‎ ‎‏نیازهای جسمانی انسان توجه کند و هم به نیازهای معنوی او. از این رو‏‎ ‎‏اسلام واقعیتها را می پذیرد و به آنها جهت می بخشد. به طور مثال اسلام‏‎ ‎‏غرایز انسانی را یک واقعیت می داند؛ ولی برای استکمال آنها رهنمود‏‎ ‎‏می دهد.‏

‏     این نکته تردیدناپذیر است که این دنیا گذرگاه و معبری است که‏‎ ‎‏انسان، خواه ناخواه پس از تولد در آن قرار می گیرد و در آن زندگی می کند‏‎ ‎‏و در زمان مقرر و مقدر از آنجا بیرون می رود. این یک قانون کلی و جبری‏‎ ‎‏است. مسألۀ دیگر که در کتب آسمانی و اقوال برخی از بزرگان و‏‎ ‎‏روانشناسان مشاهده می شود، این است که همه مردم با فطرت پاک‏‎ ‎‏خداجو، خداخواه، خداپرست و کمالجو و... به این دنیا پای می گذارند.‏‎ ‎‏همه آزاد، شریف و پاک خلق می شوند. برخی، این کمالات نهفته در‏‎ ‎‏وجود خویش را به فعلیت می رسانند و به منزلگاه ابدی رهسپار‏‎ ‎‏می شوند؛ و برخی دیگر این کمالات نهفته را به آسانی از دست می دهند؛‏‎ ‎‏و خود را اسیر و بردۀ دنیا و متعلّقات آن می سازند. پس، نباید گمان کرد که‏‎ ‎‏دوران اسارت و بردگی پایان یافته؛ زیرا با کمی دقت، روشن می شود که‏‎ ‎‏فقط یک نوع بردگی به پایان رسیده است، و اقسام آن همچنان باقی است.‏‎ ‎‏از جمله: در اسارت خرافات و عادات جاهلانه زیستن؛ اسیر و برده‏‎ ‎‏هواهای نفسانی بودن؛ گرفتار شهوت و جاه و مقام شدن و به طور کلی هر‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 296
‏نوع اسارتی که با آزادی و حریت انسان منافات پیدا کند می تواند، نوعی‏‎ ‎‏بردگی به شمار آید و دین کامل، دینی است که پیروان خود را آزاد،‏‎ ‎‏شریف و به معنای دقیق کلمه انسان بسازد، و این همان دینی است که‏‎ ‎‏به گفتۀ امام خمینی، مورد پسند دنیاداران ـ که اساس کارشان بر اسارت و‏‎ ‎‏استثمار افراد است قرار نمی گیرد. پس، انسان خود را ملزم می داند که‏‎ ‎‏عاقلانه به احکام شرع و اوامر و نواهی ای که دین برای او مشخص کرده،‏‎ ‎‏عمل کند. چنین انسانی می داند که رذایل اخلاقی موجب سقوط او، و‏‎ ‎‏فضایل اخلاقی موجب صعود او می شود. امام خمینی می گوید:‏

‏     ‏گناه و سرپیچی از احکام و اوامر الهی ـ هر چند کوچک انسان را سست‎ ‎و بی اراده می کند و جوهر شریف انسانیت را در وجود او می خشکاند.

‏     ‏‏امام می گوید:‏

‏     میان آگاهی و عمل، اخلاق و شرع، رابطۀ مستقیم وجود دارد. رعایت‏‎ ‎‏مسائل اخلاقی به پاکی و صفای درون کمک می کند و پاکی و صفای درون،‏‎ ‎‏عقل را روشن و نورانی می گرداند. انسان عقلانی با حقایق آشناتر است؛‏‎ ‎‏بی جهت نیست که قرآن مردم را به تقوا و پرهیزکاری دعوت می کند و‏‎ ‎‏خطیب نماز جمعه باید در هر هفته، رعایت تقوا را به مردم تذکر دهد؛‏‎ ‎‏زیرا میان تقوا و پرهیزکاری و روشن بینی و آگاهی رابطۀ مستقیم وجود‏‎ ‎‏دارد. قرآن تصریح می کند که هر اندازه قلب پاکتر، سالمتر و از آلودگیها‏‎ ‎‏دورتر باشد، عقل و فکر نیز روشنتر است. هر قدر دل و روح از کدورت‏‎ ‎‏پاکتر باشد، حقایق عالم وجود را بی پرده تر خواهد دید؛ و این پاکی و صفا‏‎ ‎‏به اکتساب علوم دانشگاهی و حوزوی ربطی ندارد. اینان می دانند اگر‏‎ ‎‏خواهش نفسانی و میل به امور جزئی و زودگذر بر انسان حکومت کند و‏‎ ‎‏هدف حرکت، او شود عقل، درایت، دوراندیشی و فهم آنان مختل خواهد‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 297
‏شد؛ زیرا انسان با قدرت عقل به مبارزه با نیروهای اهریمنی برمی خیزد.‏‎ ‎‏اگر عقل بیمار شد با چه نیرویی باید به کمک او شتافت؟ پس، روشن‏‎ ‎‏گردید که میان دل که مرکز عواطف و کانون احساسات است و محل‏‎ ‎‏اشراق غیبی و بالاخره جایگاه حق تعالی است و میان عقل که کانون فهم و‏‎ ‎‏شعور و درک کلیات است، پیوستگی و ارتباط مستقیم وجود دارد، در‏‎ ‎‏اینجاست که به «باید»ها و «نباید»های دین پی می بریم که همه و همه‏‎ ‎‏برای شکوفایی استعدادهای نهفته در درون آدمی است؛ برای به کمال‏‎ ‎‏رساندن بعد مادی و معنوی انسانی اوست. بنابراین، انسانیت انسان با‏‎ ‎‏قبول وظایف و حفظ امانت تحقق می یابد؛ امانتی که آسمان و زمین از‏‎ ‎‏پذیرش آن سر باز زدند و به عجز خود اعتراف کردند. انسان، تعالی و‏‎ ‎‏کمال خویش را در پرتو تکلیف و مسئولیت پذیری به دست می آورد و امام‏‎ ‎‏اولین گام در جهت حرکت متعالی به سوی انسانیت را عزم و اراده؛ و بیدار‏‎ ‎‏شدن را آغاز و مقدمۀ حرکت می دانند.‏

‏     به امید آن روز که همه ما و شما با به کار گرفتن احکام متعالی اسلام،‏‎ ‎‏جامعه ای بسازیم آرمانی و ایده آل و ما نیز اعلام می کنیم که انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی، آغاز مرحلۀ جدیدی در روند تکاملی بشر است، در هنگامی که‏‎ ‎‏تمدن شرق به پایان راه رسیده، و تمدن غرب نیز با همه زرق و برقهایش‏‎ ‎‏در بحرانهای اخلاقی، خانوادگی و اجتماعی گرفتار آمده است؛ و همۀ‏‎ ‎‏اینها از پایان یافتن تمدنی حکایت می کند که مدت چهار قرن بر بشر‏‎ ‎‏حکومت رانده، و از ذخایر و منابع آنان سوء استفاده کرده است.‏

‏     بنابراین، امیدواریم که ما و شما و همه مستضعفان جهان با اتحاد و‏‎ ‎‏اتفاق و چنگ زدن به ریسمان الهی ید واحد شویم و پرچم پرافتخار اسلام‏‎ ‎‏عزیز را در سراسر گیتی به اهتزاز درآوریم.‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 298
‏     از همۀ شما عزیزان که با صبر و بزرگواری به سخنان من گوش فرا‏‎ ‎‏دادید تشکر می کنم و با جمله ای از فرموده های حضرت امام به عرایض‏‎ ‎‏خود خاتمه می دهم:‏

‏     «ما اعلام می کنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی‏‎ ‎‏پناهگاه مسلمانان آزادۀ جهان است».‏‎[9]‎

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

‏افریقای جنوبی ـ ژوهانسبورک 1374‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 299

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 300

  • )) «اِنّما المُؤمِنونَ اِخْوَة فَاصْلِحُوا بَیْنَ اَخَویکم وَاتّقوا اللّه لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون». به حقیقت، مؤمنان که از یک روح قدسی رسول به وجود آمده اند همه برادر یکدیگرند پس، همیشه بین برادران ایمانی خود چون نزاعی شود صلح دهید و خداترس و پرهیزکار باشید، باشد که مورد لطف و رحمت الهی گردید. (حجرات / 10).
  • )) خمینی، روح اللّه ؛ مقدمۀ وصیتنامه سیاسی.
  • )) حوراء: چشمی که سیاهی و سفیدی آن زیبا و کامل باشد. به معنای زن زیبای سیاه چشم نیز می گویند.
  • )) انسیه: خوگرفته، خوگیر، همدم، دمساز.
  • )) برای آن مبعوث شدم تا اخلاق کریمه را به کمال رسانم.
  • )) «یا اَیّها النّاسُ اِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَر و اُنْثٰی وَ جَعَلْناکُم شُعُوباً وَ قِبائلَ لِتَعارَفُوا اِنّ اَکْرَمکُمْ عِنْدَاللّه اَتْقیٰکُم اِنَّ اللّه عَلیمٌ خَبیرٌ». ای مردم ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبه های بسیار و فِرَق مختلف گردانیدیم تا قرب و بُعد و نژاد و نسب یکدیگر را بشناسید، بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین مردمند و خدا هم بر نیک و بد مردم و ظاهر و باطن خلق کاملاً آگاه است. (حجرات / 13).
  • )) «یا اَیّها النّاسُ اتَّقُوا رَبّکُمُ الّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها و بَثَّ مِنْهما رجٰالاً کثیراً وَ نِساءً و اتّقُوا اللّه الّذی تَساءَلُونَ بِهِ وَ الاَرْحٰامَ اِنَّ اللّه کانَ عَلیکُمْ رَقیباً». ای مردم بترسید از عصیان پروردگار خود، آن خدایی که همۀ شما را از یک تن بیافرید و هم از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن برانگیخت و بترسید از آن خدایی که به نام او از یکدیگر مسألت و درخواست می کنید، خدا را در نظر آرید و دربارۀ ارحام کوتاهی مکنید که همانا خدا ناظر و مراقب اعمال شماست.(نساء / 1).
  • )) پیامبر(ص) فرمود: هر که خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است. (بحارالانوار؛ ج 2، ص 32 از کتاب مصباح الشریعه).
  • )) صحیفه امام؛ ج 21، ص 91.