هنر امام دینی کردن دنیای مردم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
والفجر و لیال عشر
قبل از هر چیز، فرا رسیدن دهۀ مبارک فجر انقلاب شکوهمند اسلامی را به حضور شما عزیزان تبریک می گویم و تقاضا می کنم با نثار صلوات و قرائت فاتحه ای روح متعالی پرچمدار این انقلاب و شهدای عزیز و همه کسانی که به نحوی در به ثمر رساندن این انقلاب عظیم سهیم و شریک بودند را شاد بفرمایید؛ و از خداوند بزرگ، برای دیگر عزیزانی که اینک در حفظ و حراست و پاسداری از این ودیعۀ الهی صمیمانه و خاضعانه می کوشند آرزوی موفقیت و پیروزی دارم.
موضوع سمینار و این همایش عظیم، نوسازی معنوی و پاسداری از ارزشهای انقلاب اسلامی است. در یکی از موضوعات مطروحه، از حضرت امام خمینی به عنوان معمار بزرگ نوسازی معنوی یاد شد، که بحق اینچنین توصیف و وصفی صحیح و معتبر است و جنبۀ تعارف ندارد؛
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 301
و طبعاً بیشترِ صحبت من دربارۀ این موضوع خواهد بود. ضمن اینکه می دانم شما عزیزان از ما که از بیت حضرت ایشان هستیم انتظار دیگری نیز دارید و آن نقل خاطرات از زندگی خصوصی آن عزیز سفر کرده است. بنابراین، سعی من این است که با بیان مطالبی در زمینۀ موضوع مورد نظر در فرصتهای مناسب به ذکر خاطرات هم بپردازم و کام شما عزیزان را در این عید انقلاب شیرین کنم. یقین دارم چنین امری مطلوب شما عزیزان و شیفتگان آن عزیز خواهد بود.
پیش از اینکه به نقش سازندۀ امام در معنویت جامعه بپردازم، به نقش خودسازی و نوسازی فردی اشاره می کنم. زیرا تا کسی خود را نشناخته باشد و حقیقت وجودی خویش را درنیافته باشد، هرگز نمی تواند یک مصلح موفق و مؤثر و یک رهبر پیروزمند باشد. تا کسی در خودش تحول ایجاد نکرده باشد، هرگز نمی تواند جامعه را متحول سازد. اگر خود به معنویت دست نیافته باشد، هرگز نمی تواند جامعه را به سوی معنویت فرا بخواند. پس، حضرت امام که معمار سازندگی معرفی می شود، اول معمار وجود خویش بوده، اندیشه ها و باورهای خود را محکم و استوار کرده، و سپس به ساختن جامعه ای متعالی اقدام نموده است؛ و برماست به عملکرد امام تمسک کنیم و به ذکر نام و یاد او بسنده نکنیم. از او فراگیریم که چگونه خود را بشناسیم؛ چگونه به نوسازی معنوی خویش بپردازیم تا سلامت دنیای خود را نیز تضمین کنیم؛ زیرا دنیا، جلوۀ ظاهری و بیرونی آخرت است؛ گذرگاه آخرت است؛ همان گونه که دنیایی سالم و زیبا مقدمۀ آخرتی سالم و زیبا خواهد بود، فهم آخرت و حقایق معنوی و عینی جهان نیز مقدمۀ دنیایی نو و سالم خواهد بود. بنابراین، برای حفظ دنیا هم که باشد باید به نوسازی معنوی بپردازیم.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 302
مراسم و مجالس بزرگداشتها می گذرد و برخی با تمام تلاش و توان می کوشند تا این مراسم، هرچه باشکوه تر برگزار گردد؛ ولی اگر ارمغانی معنوی و جاویدان نداشته باشد زحمات آنان به هدر خواهد رفت، بخصوص از سمیناری که در سالروز انقلاب و با موضوع نوسازی معنوی به پا شده باشد، اگر بهره نگیریم محرومیتی مضاعف خواهیم داشت. در اینجا ممکن است مطرح شود که برای نوسازی معنوی چه باید کرد؟
بیاییم باورهایمان را بازنگری کنیم. در اعتقادات خود تجدید نظر کنیم. ببینیم کدام یک از آنها محکم و استوارند و استحکامشان بر چه مبناست؟ اگر بر مبنای دین و اصول عقلی باشد از آنها حفاظت و حراست کنیم و اگر بر پایه های خرافات و خلاف عقل متکی است، آنها را از نو بسازیم. اگر چنین کنیم از توفان حملۀ فرهنگی ترسی و بیمی نخواهیم داشت؛ زیرا اصولی که بر پایه های خرد و دین ـ آن هم دین حقیقی نه خرافاتی مبتنی باشد، محکم و استوار خواهد ماند و درخت تناوری خواهد شد که حتی تندبادها و گردبادها آن را تهدید نخواهند کرد. به خود بیندیشیم، من کیستم؟ اگر انسانم، انسان کیست؟ در تعریف انسان گفته اند: موجودی است آگاه، آزاد، مسئول و مکلّف؛ که سرنوشت خود را خود رقم می زند. کمال و نقص او پیامد اعمال و رفتار و اندیشۀ اوست. غایت و هدفی دارد که باید خود با تلاش و آگاهی به آن دست یابد. اکنون می پرسم، برای رسیدن به آن هدف چه باید کرد؟ آیا راه و روش خاصی هست که به ما کمک کند؟ برای پاسخ به این سؤال از امام عزیز که معمار سازندگی اش خوانده ایم مدد می جوییم. به تعبیر امام، این انسانی که اشرف مخلوقات نام گرفته، مانند هر پدیدۀ دیگری ظاهری دارد و باطنی، مُلکی دارد و ملکوتی، نفسی دارد غیر مادی و بدنی دارد مادی؛ روشن است احکامی
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 303
که برای تکامل و هدایت این دو جنبه وجود دارد هم متفاوت است و هم متناسب با یکدیگر.
از حقیقت انسان که نفس و روح اوست سخن می گوییم؛ زیرا آن وجه باقی انسان است که پس از جدا شدن از جسم و بدن باقی خواهد ماند. هر پدیده ای ظاهری دارد و باطنی و باطن آن همان حقیقتی است که فانی نخواهد شد؛ لکن حقیقت انسان ویژگی خاص دارد و آن مزین شدن و آراسته شدن به روح خداوندی است که فرمود: و نَفَخْتُ فیه من روحی، پس از این اضافت ردای خلیفۀ الهی نیز بر دوش خویش دارد. بنابراین، خداگونه شدن غایت و هدف او می شود؛ زیرا خداوند همۀ صفاتی را که در وجود خویش دارد در آن به ودیعه می گذارد و از او می خواهد با سلاح آگاهی و خرد و تلاش و کوشش آنها را به فعلیت برساند؛ و چون خود فعال ما یشاء است پس، نماینده و خلیفه او نیز باید چنین باشد.
نفس مراتبی دارد، طبعاً خواسته های مرتبۀ مادون آن با مرتبۀ اعلا به خاطر اختلاف در مراتب مختلف، گوناگون است. نفس بهیمی یک نوع خواسته دارد؛ نفس اماره، نوعی دیگر؛ نفس مطمئنه تمنایی دیگر، و در بیشتر موارد جدال و تنازعی میان آنها حاصل می شود. پس، راه و روشی لازم است که ضمن برقرار کردن صلح و آرامش میان آنها به هدایت و تکامل آنها نیز بپردازد. روشی که اتخاذ می شود باید به همه جنبه های آن ناظر باشد تا موفقیت حاصل کند. امام عزیز رجوع به فطرت را کلید حل پرسشهای مذکور می دانند. امام دین را فطری بشری می دانند و اسلام را دینی می خوانند که با فطرت هر انسان سالمی پذیرفته خواهد شد. پس،
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 304
رجوع به فطرت و شناختن احکام فطری، نتیجۀ نوسازی معنوی خواهد بود. در نظر امام «دین پذیری» و خدا محوری کلید هدایت و راه سعادت است؛ در نظر امام «دین» مجموعۀ قوانین و دستوراتی است که خالق هستی از روی لطف و مهربانی و حکمت خویش برای هدایت و تکامل انسانها فرو فرستاده است. دین اسلام، کاملترین دین است، جامعترین ادیان الهی است؛ زیرا به همه نشئه های وجودی انسان توجه دارد؛ به زندگی دنیوی او و به زندگانی اخروی او نظر دارد. «دین» از دیدگاه امام فقط یک سلسله احکام مربوط به آخرت انسانها نیست.
اساساً این تفکر که آخرت، پایان و انتهای دنیاست، تفکری نادرست است. الآن نیز آخرت برپاست، آخرت حقیقت دنیاست؛ آخرت باطن دنیاست و هستند کسانی که اکنون نیز با چشمانی تیزبین آخرت را مشاهده می کنند؛ ولی برای ما نابینایان، روزی رؤیت آن حاصل می شود که جنبۀ ملکی و ظاهری آن فرو پاشد؛ زیرا چشمان ما از حقیقت بینی عاجز است. توصیه های دین و تذکرات قرآن این است که حجابهای مادیات را از جلوی چشم خویش کنار زنید، که در آن صورت امروز نیز می توانید در پس جنبه های ظاهری و ملکی، حقیقت عالم را درک کنید.
اعمال ما نیز یک صورت ظاهری دارد و یک صورت باطنی. ظاهر و صورتش از بین می رود؛ ولی حقیقتش، وجه باقی اوست که جاویدان می ماند. مثلاً اگر ما به نماز می ایستیم، آیا وقتی در حال سجده هستیم نمازگزار محسوب می شویم، یا به هنگام رکوع و یا در حالت قیام و یا اینکه اقامه نماز حقیقتی دارد که هر سه را شامل می شود، زیرا هر قیام و سجود و تعظیمی، نماز نخواهد بود؛ و همان حقیقت ماندنی است که به هر شکل و در هر مرتبه ای از معرفت و اخلاص که انجام گیرد در عالم
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 305
حقایق به همان شکل ظهور خواهد یافت. (مضمون روایتی است که چنان نماز به جای آورید که هنگام عرضه کردن و مجسم شدن آن در روز محشر، ما را لعنت و نفرین نکند). زیرا اگر کاری را ناچیز شمردیم و حق آن را نشناختیم مورد نفرت آن قرار خواهیم گرفت.
کسی که حقیقت و صورت نمازش را در این دنیا می بیند چون به نماز می ایستد، گریه امانش نمی دهد. به یاد می آورم نیمه شبی در ماه رمضان که برای ادای نماز صبح به خدمت امام راه پیدا کردم، چهرۀ مبارک ایشان برافروخته، و چشمانشان سرخرنگ بود و به جای استفاده از دستمال، حولۀ بزرگی در کنار سجاده شان بود. چرا؟ مگر حقیقت نماز را درک کردن، گریه آور می شود؟ دیگر ترس از دوزخ یا امید بهشت پاسخ این سؤال نخواهد بود. گرچه برای مبتدیان چنین است که اصل نماز و تکلیف را برای این دو منظور انجام می دهند؛ ولی برای عارف به حقیقت رسیده، گریۀ او بازتاب حقیقت دیگری است.
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می دارد که بربندید محملها
او عظمت خالق را درک می کند، ضعف خود و حجابهای میان خود و او را می بیند. گریۀ او از درد هجر است، او به حقیقت هو معکم واقف است؛ اما می خواهد خودش به او نزدیک شود و در جوار قرب او جای
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 306
گیرد.
خدای را که چه سرّی نهفته اندر عشق که یار در بر من خفته من پریشانم
باری، امام حفظ شریعت و التزام به احکام شرعی را شرط رسیدن به حقیقت می داند؛ شرطی که سالک پس از رسیدن به حقیقت از ملتزم بودن به آنها دست برنمی دارد.
کسی که به حقیقت امری واقف باشد، کلامش نفوذپذیر است؛ شعارش عین شعور است؛ لفظی بی محتوا نیست که در فضا از بین رود، بلکه حقیقتی است که جاویدان خواهد ماند. نمونه های این تأثیر و شواهدی بر نفوذ معجزه وار کلام امام خمینی در جامعۀ خودمان بسیار فراوان است و هر کسی می تواند به آن اشارتی داشته باشد.
امام، قرآن و قرائت و تدبّر در آن را، راه رسیدن به کمال می دانستند و خود در شبانه روز به عنوان یکی از اصلیترین کارهای خود به آن می پرداختند، حتی در بحرانی ترین شرایط و سخت ترین دوران. به خاطرم می آید در نجف اشرف که چشم ایشان ناراحتی مختصری پیدا کرد و در پی توصیۀ دکتر به مطالعۀ کم و حتی نخواندن قرآن، به دکتر فرمودند: من چشم را برای قرائت قرآن می خواهم. این سخن ایشان از روی بی اعتنایی به چشم یا قوای بدن نبود، که سخت در حفظ بدن کوشا بودند بلکه از آن جهت بود که ایشان قرآن را نامه ای محبوب می دانستند و کمال چشم را در قرائت قرآن می یافتند.
بنابراین، برای هر محبی هیچ چیز از نامۀ محبوب، دل انگیزتر و
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 307
شورآفرینتر نخواهد بود. با این دید و نگرش، قرائت قرآن مانند سایر اعمال عبادی برای چنین فردی یک تکلیف خشک و مشقت آور نیست، بلکه نوعی انس و دلبستگی با محبوب است. از این رو سرّ این گفتۀ امام ـ که ما چگونه شکر این نعمت را می توانیم به جای آوریم که خداوند به ما اجازه داده که در مقابلش بایستیم و نماز به جای آوریم بر ما مکشوف می گردد امام صادق(ع) می فرمایند: انَّ هذا القرآن فیه منارالهدی قرآن همانند چراغی در تاریکی است، راهنمای هدایت است. تفکر در آن، حیات دل است. چنانکه در تاریکی از نور مدد می گیرید، در ظلمت جهل و تاریکی نیز، باید به نور قرآن تمسک جست.
بنابراین، راه تکامل و راه رستگاری، روی کردن به قرآن و فهم مطالب آن است. پس، باید برای فهم آن بکوشیم. خود قرآن وسیلۀ فهم خویش را «قلب» معرفی می کند. در جایی که می فرماید: اِنَّ فی ذلک لَذِکریٰ لمَنْ کاَن لهُ قَلْب. اگر مراد، فهم و تدبر و درک و دریافت ظاهری آن بود، عقل این توانایی را داشت؛ ولی در اینجا حقیقتی مد نظر است که با عقل متعارف، قابل شناخت نیست. این عقل باید نورانی شود و به قلب تبدیل گردد تا بر اساس گفتۀ قرآن لمن کان له قلب، حقایق قرآنی را دریابد. قرآن، صاحب قلب را مُدرِک حقیقت می شمرد و در مرحلۀ دوم به القی السمع اشاره می کند؛ یعنی یا من کان له قلب باشید، یا القی السمع، یا صاحب قلب باشید و خود حقایق را شهود کنید، یا شنونده ای شایسته باشید و سخنان صاحبدل را با گوش جان بشنوید.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 308
صاحب قلب، مقام مراد است و القی السمع مقام مرید؛ و ما در جامعه ای زندگی کردیم و در عصری پرورش یافتیم که یکی از مصادیق بارز من کان له قلب در میانمان بود و مجالی بود تا بتوانیم جزو گروه القی السمع باشیم.
امام توانسته بود با تهذیب و تزکیه، با خودسازی معنوی، حقایق را در حد خویش درک کند و برای پیروان خود و عاشقان مکتب قرآن باز گوید. امام کسی نبود که تنها در اندیشۀ رها ساختن خود باشد؛ بلکه همواره به فکر دستگیری و نجات مردمانی بود که در خواب غفلت به سر می بردند و همچون بانگ جرس آنها را از خواب غفلت بیدار می کرد، و در این راستا زندگی و آسایش خویش را نثار کرد؛ و پس از خودسازی و خویشتن سازی و مبارزه بر ضد حکومت استکباری، طرح حکومت اسلامی، را پایه ریزی می کند؛ زیرا در جامعۀ سالم و حکومتی اسلامی هم دینداران به کمال خویش می رسند و هم غافلان و به خواب رفتگان، از خواب غفلت بیدار می شوند.
امام پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 نوع حکومت را به رأی مردم گذاشت؛ زیرا می دانست حکومتی موفق است که مورد پذیرش اکثریت مردم باشد؛ مردمی که دین را پذیرفته، و سالها برای استقرار آن جانفشانی کرده بودند و طالب حکومتی بر مبنای دین بودند، به جمهوری اسلامی رأی «آری» دادند؛ و حکومت دینی برپا شد. روشن است که رابطۀ میان حکومت؛ یعنی زمامداران حکومت با مردم، رابطه ای دو سویه است؛ قوام و صلاح هر دو متکی به سلامت و ایستادگی یکدیگر است. دولت و حکومت مورد نظر امام ویژگی خاص دارد؛ حکومتی است که علاوه بر تنسیق کارهای دنیوی مردمان و بهسازی آن، باید به فکر مسائل
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 309
معنوی پیروان خود باشد؛ چون دین، ضامن دنیا و آخرت مردمان است.
چنانچه قبلاً گفته شد، دنیا و آخرت از یکدیگر منفک نیستند؛ پس حکومت مبتنی بر دین، هرگز به اسم آخرت، از دنیا و زندگی مادی مردمان خویش غافل نیست؛ بلکه ضمن حفظ مصالح اجتماعی و دنیایی آنها، باید حافظ مصلحتهای اخروی و معنوی آنها نیز باشد. مردمی که چنین حکومتی را خواستار شدند، پذیرای دین بودند. بنابراین، حکومت باید بر اساس دین، هم دنیای آنها را تأمین کند و هم ساختار معنوی و اخروی آنها را پی ریزی کند؛ و این سخن که دین با دنیای مردمان کاری ندارد، سخنی بیهوده است. البته این درست است که وادار کردن به دین، نه کار حکومت است و نه در این کار موفقیتی حاصل می کند؛ زیرا دیندار شدن با زور و اجبار حاصل شدنی نیست، همان گونه که عشق ورزی با اجبار نمی شود؛ ولی حکومتی که با رأی اکثریت دینداران تشکیل گردیده، باید حافظ و نگهبان دین مردم خود باشد و هر خطری که سعادت و سلامت جامعۀ آنان را تهدید می کند ریشه کن سازد. طبیعی است در چنین حکومتی همۀ اقلیتها در پناه قانون و احترام به رأی اکثریت، پذیرای قانون خواهند بود. هرگز حکومت حق توهین و تحقیر آنان را ندارد و اساساً حکومتی موفق می شود که در آن، رابطه ای احترام آمیز و محبت آمیز مابین ملت و دولت از دو طرف ایجاد شود؛ نه احترام یکطرفه و یکسویه محقق است، و نه محبت و خواستاری یکطرفه ممکن است. هنر امام در انقلاب اسلامی، دینی کردن دنیای مردمان بود. هنر امام، در دنیایی کردن فقه و دین و اخروی کردن حکومت بود.
به نظر امام، هنرِ دین در جامعیت اوست که هم ضامن دنیای مردمان باشد و هم متضمن آخرت آنان. امام ضمن ارج نهادن به خواسته های
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 310
مادی مردمان و مسائل دنیوی آنها، آنان را متوجه حقیقت دنیا می کند. جملۀ حضرت ایشان را به خاطر داریم که می گفت: عالم، محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید؛ یعنی به پیروان خود می آموزد که دنیا با همۀ رنگهایش و تکثراتش پرتو و جلوه ای از حضرت حق است؛ حضرت دوست ناظر و حاضر مخلوقات است. پس، به حکم عقل در پیشگاه چنین شخصیتی، نافرمانی عملی زشت و ناپسند است. اول توجه می دهد که نگریستن به دنیا، اگر با معرفت و آگاهی همراه شود، شهود حضرت حق نتیجه اش می شود؛ حضور محبوب درک می شود. بنابراین، شخصی که چنین درک و دریافتی پیدا کرده، خود را همواره در محضر حق می بیند. بدین گونه که همۀ اعمالش، رفتارش حتی افکارش خداپسند و خداگونه می شود. بنابراین، مقدمۀ عمل یک اندیشمند، یک عارف خداجوی، نظر است و اندیشه؛ معرفت است و آگاهی. اینجاست که نظر و عمل با هم پیوند می خورد و هر دو مکمل یکدیگر شده، و دو بال برای پرواز محسوب می شوند. عمل مفید، عمل خوب، عملی است که بر پایه های معرفت و آگاهی صورت گیرد و نظر و اندیشۀ خلاق آن است که ظهور یابد و به فعلیت درآید و منشأ اثر شود.
اینک ما وارثان انقلابی هستیم که عزیزان ما با شناخت و آگاهی و نثار جان خود به وجود آوردند. اینان به تعبیر قرآن جزء القی السمع یان بودند که برخی از آنها یک شبه ره صد ساله را طی کردند و از من کان له قلب؛ یعنی صاحبدل و مراد خویش، حقیقت را به گوش جان نیوشیدند؛ و بسیار بی انصافی است که عمل آنها را بر مبنای احساس تفسیر کنیم. ما باید انقلاب و انگیزه های مؤسسین آن را بازنگری کنیم و به نسل آینده منتقل کنیم. مسائل انقلاب باید سینه به سینه با همۀ شور و حالش به نسل آینده
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 311
منتقل شود تا چون حکومتهای دیگر فقط به عنوان یک واقعۀ تاریخی در کتب تاریخی خوانده نشود؛ و مانند واقعۀ عاشورا یا غدیر خم، باید در قلب نسلهای آینده جای گیرد تا انقلاب همواره جاویدان بماند. ما نسلی هستیم که باید این رسالت را به آیندگان منتقل کنیم؛ باید بگوییم که گذشتگان چه کردند و چه آفریدند و چرا چنین کردند.
در پایان به دو نکته توجه می دهم:
1ـ رمز پیروزی انقلاب از نظر امام؛
2ـ راه سقوط انقلاب.
امام وحدت، اتکای به خدا، تقویت ایمان، اتکال به قرآن و اسلام را رمز پیروزی انقلاب می دانند؛ یعنی همه مسائلی که مطرح می کنند و عامل پیروزی برمی شمرند مسائلی است معنوی و الهی، نه مادی و دنیوی؛ گر چه سلامت دین، ضامن سلامت دنیا نیز می شود؛ و بعد می گویند: این وحدتی که حاصل شد معجزۀ اسلام بود؛ یعنی عامل این وحدت را در جای دیگر متجلی می بیند. باز می گویند:
با توجه به قرآن، این سدها را شکستید، سدهایی که همه گمان می کردند ممتنع است شکستن آن.
ایشان راه سقوط انقلاب را جدا شدن از قرآن و از اسلام می دانند؛ زیرا هر شیئی که از حقیقتش جدا شود، محکوم به فنا و نابودی است. ایشان می فرمایند:
اگر خدای نخواسته دشمنان اسلام، ما را از اسلام و قرآن جدا کنند، ما در ذلت و خفت و بندگی زندگی خواهیم کرد.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 312
اگر در پناه قرآن باشید اجنبی به خود اجازه نمی دهد از شما سند بردگی بگیرد؛ اجازه نمی دهد که مفاخر ملی و اسلامی شما را پایمال کند.
نکتۀ جالب در این پیام، آن است که امام می گوید برای حفظ مفاخر ملی هم که شده، باید به قرآن تمسک جست. پس، قرآن و دین، هم ضامن آخرت ماست و هم ضامن دنیای ما و هویت فرهنگی و ملی ما؛ و این پیام امام است که برای ساختن ایرانی آباد و اسلامی سربلند به خود آییم و با نوسازی معنوی و تمسک به قرآن، حیات جاویدان خویش را پی ریزی کنیم. در پایان از برگزار کنندگان این همایش با شکوه تشکر کرده، و با چند جمله دعا از همۀ شما عزیزان خداحافظی می کنم.
خداوندا، اعتراف می کنیم که به خود ظلم کرده ایم یاری مان فرما که از خواب غفلت بیدار شویم و جبران مافات کنیم.
خداوندا، مشکلاتی در جهان وجود دارد که ما از آنها ترسناک هستیم، بر ما سهل و آسان گردان.
اللهم یسرلی ما اخاف تعسیره.
رهبر انقلاب را برای تحقق آرمانهای مقدس امت اسلامی حفظ فرما و معزز بدار. رَبَّنا اِنَّنٰا سَمِعْنٰا منادیاً یُنادی للایمان اَنْ امِنُوا بِرَبِّکُم فَامَّنٰا رَبَّنٰا فَاغْفِرْلَنٰا ذُنُوبَنٰا و کَفِّرْ عَنّا سَیِئٰاتَنٰا و تَوَفَنّٰامَعَ الاَبرٰار.
همدان ـ بهمن 76
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 313
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 314