سخنرانی

هنر امام دینی کردن دنیای مردم

هنر امام دینی کردن دنیای مردم

‏ ‏

بسم اللّه الرحمن الرحیم

‏والفجر و لیال عشر‏‎[1]‎

‏    ‏‏قبل از هر چیز، فرا رسیدن دهۀ مبارک فجر انقلاب شکوهمند‏‎ ‎‏اسلامی را به حضور شما عزیزان تبریک می گویم و تقاضا می کنم با نثار‏‎ ‎‏صلوات و قرائت فاتحه ای روح متعالی پرچمدار این انقلاب و شهدای‏‎ ‎‏عزیز و همه کسانی که به نحوی در به ثمر رساندن این انقلاب عظیم سهیم‏‎ ‎‏و شریک بودند را شاد بفرمایید؛ و از خداوند بزرگ، برای دیگر عزیزانی‏‎ ‎‏که اینک در حفظ و حراست و پاسداری از این ودیعۀ الهی صمیمانه و‏‎ ‎‏خاضعانه می کوشند آرزوی موفقیت و پیروزی دارم.‏

‏     موضوع سمینار و این همایش عظیم، نوسازی معنوی و پاسداری از‏‎ ‎‏ارزشهای انقلاب اسلامی است. در یکی از موضوعات مطروحه، از‏‎ ‎‏حضرت امام خمینی به عنوان معمار بزرگ نوسازی معنوی یاد شد، که‏‎ ‎‏بحق اینچنین توصیف و وصفی صحیح و معتبر است و جنبۀ تعارف ندارد؛‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 301
‏و طبعاً بیشترِ صحبت من دربارۀ این موضوع خواهد بود. ضمن اینکه‏‎ ‎‏می دانم شما عزیزان از ما که از بیت حضرت ایشان هستیم انتظار دیگری‏‎ ‎‏نیز دارید و آن نقل خاطرات از زندگی خصوصی آن عزیز سفر کرده است.‏‎ ‎‏بنابراین، سعی من این است که با بیان مطالبی در زمینۀ موضوع مورد نظر‏‎ ‎‏در فرصتهای مناسب به ذکر خاطرات هم بپردازم و کام شما عزیزان را در‏‎ ‎‏این عید انقلاب شیرین کنم. یقین دارم چنین امری مطلوب شما عزیزان و‏‎ ‎‏شیفتگان آن عزیز خواهد بود.‏

‏     پیش از اینکه به نقش سازندۀ امام در معنویت جامعه بپردازم، به نقش‏‎ ‎‏خودسازی و نوسازی فردی اشاره می کنم. زیرا تا کسی خود را نشناخته‏‎ ‎‏باشد و حقیقت وجودی خویش را درنیافته باشد، هرگز نمی تواند یک‏‎ ‎‏مصلح موفق و مؤثر و یک رهبر پیروزمند باشد. تا کسی در خودش تحول‏‎ ‎‏ایجاد نکرده باشد، هرگز نمی تواند جامعه را متحول سازد. اگر خود به‏‎ ‎‏معنویت دست نیافته باشد، هرگز نمی تواند جامعه را به سوی معنویت فرا‏‎ ‎‏بخواند. پس، حضرت امام که معمار سازندگی معرفی می شود، اول معمار‏‎ ‎‏وجود خویش بوده، اندیشه ها و باورهای خود را محکم و استوار کرده، و‏‎ ‎‏سپس به ساختن جامعه ای متعالی اقدام نموده است؛ و برماست به‏‎ ‎‏عملکرد امام تمسک کنیم و به ذکر نام و یاد او بسنده نکنیم. از او فراگیریم‏‎ ‎‏که چگونه خود را بشناسیم؛ چگونه به نوسازی معنوی خویش بپردازیم تا‏‎ ‎‏سلامت دنیای خود را نیز تضمین کنیم؛ زیرا دنیا، جلوۀ ظاهری و بیرونی‏‎ ‎‏آخرت است؛ گذرگاه آخرت است؛ همان گونه که دنیایی سالم و زیبا‏‎ ‎‏مقدمۀ آخرتی سالم و زیبا خواهد بود، فهم آخرت و حقایق معنوی و‏‎ ‎‏عینی جهان نیز مقدمۀ دنیایی نو و سالم خواهد بود. بنابراین، برای حفظ‏‎ ‎‏دنیا هم که باشد باید به نوسازی معنوی بپردازیم.‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 302
‏     مراسم و مجالس بزرگداشتها می گذرد و برخی با تمام تلاش و توان‏‎ ‎‏می کوشند تا این مراسم، هرچه باشکوه تر برگزار گردد؛ ولی اگر ارمغانی‏‎ ‎‏معنوی و جاویدان نداشته باشد زحمات آنان به هدر خواهد رفت،‏‎ ‎‏بخصوص از سمیناری که در سالروز انقلاب و با موضوع نوسازی معنوی‏‎ ‎‏به پا شده باشد، اگر بهره نگیریم محرومیتی مضاعف خواهیم داشت. در‏‎ ‎‏اینجا ممکن است مطرح شود که برای نوسازی معنوی چه باید کرد؟‏

‏     بیاییم باورهایمان را بازنگری کنیم. در اعتقادات خود تجدید نظر کنیم.‏‎ ‎‏ببینیم کدام یک از آنها محکم و استوارند و استحکامشان بر چه مبناست؟‏‎ ‎‏اگر بر مبنای دین و اصول عقلی باشد از آنها حفاظت و حراست کنیم و اگر‏‎ ‎‏بر پایه های خرافات و خلاف عقل متکی است، آنها را از نو بسازیم. اگر‏‎ ‎‏چنین کنیم از توفان حملۀ فرهنگی ترسی و بیمی نخواهیم داشت؛ زیرا‏‎ ‎‏اصولی که بر پایه های خرد و دین ـ آن هم دین حقیقی نه خرافاتی مبتنی‏‎ ‎‏باشد، محکم و استوار خواهد ماند و درخت تناوری خواهد شد که حتی‏‎ ‎‏تندبادها و گردبادها آن را تهدید نخواهند کرد. به خود بیندیشیم، من‏‎ ‎‏کیستم؟ اگر انسانم، انسان کیست؟ در تعریف انسان گفته اند: موجودی‏‎ ‎‏است آگاه، آزاد، مسئول و مکلّف؛ که سرنوشت خود را خود رقم می زند.‏‎ ‎‏کمال و نقص او پیامد اعمال و رفتار و اندیشۀ اوست. غایت و هدفی دارد‏‎ ‎‏که باید خود با تلاش و آگاهی به آن دست یابد. اکنون می پرسم، برای‏‎ ‎‏رسیدن به آن هدف چه باید کرد؟ آیا راه و روش خاصی هست که به ما‏‎ ‎‏کمک کند؟ برای پاسخ به این سؤال از امام عزیز که معمار سازندگی اش‏‎ ‎‏خوانده ایم مدد می جوییم. به تعبیر امام، این انسانی که اشرف مخلوقات‏‎ ‎‏نام گرفته، مانند هر پدیدۀ دیگری ظاهری دارد و باطنی، مُلکی دارد و‏‎ ‎‏ملکوتی، نفسی دارد غیر مادی و بدنی دارد مادی؛ روشن است احکامی‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 303
‏که برای تکامل و هدایت این دو جنبه وجود دارد هم متفاوت است و هم‏‎ ‎‏متناسب با یکدیگر.‏

‏     از حقیقت انسان که نفس و روح اوست سخن می گوییم؛ زیرا آن وجه‏‎ ‎‏باقی انسان است که پس از جدا شدن از جسم و بدن باقی خواهد ماند. هر‏‎ ‎‏پدیده ای ظاهری دارد و باطنی و باطن آن همان حقیقتی است که فانی‏‎ ‎‏نخواهد شد؛ لکن حقیقت انسان ویژگی خاص دارد و آن مزین شدن و‏‎ ‎‏آراسته شدن به روح خداوندی است که فرمود: ‏و نَفَخْتُ فیه من روحی،‎[2]‎‎ ‎‏پس از این اضافت ردای خلیفۀ الهی نیز بر دوش خویش دارد. بنابراین،‏‎ ‎‏خداگونه شدن غایت و هدف او می شود؛ زیرا خداوند همۀ صفاتی را که‏‎ ‎‏در وجود خویش دارد در آن به ودیعه می گذارد و از او می خواهد با سلاح‏‎ ‎‏آگاهی و خرد و تلاش و کوشش آنها را به فعلیت برساند؛ و چون خود‏‎ ‎فعال ما یشاء‏ است پس، نماینده و خلیفه او نیز باید چنین باشد.‏

‏     نفس مراتبی دارد، طبعاً خواسته های مرتبۀ مادون آن با مرتبۀ اعلا‏‎ ‎‏به خاطر اختلاف در مراتب مختلف، گوناگون است. نفس بهیمی یک نوع‏‎ ‎‏خواسته دارد؛ نفس اماره، نوعی دیگر؛ نفس مطمئنه تمنایی دیگر، و در‏‎ ‎‏بیشتر موارد جدال و تنازعی میان آنها حاصل می شود. پس، راه و روشی‏‎ ‎‏لازم است که ضمن برقرار کردن صلح و آرامش میان آنها به هدایت و‏‎ ‎‏تکامل آنها نیز بپردازد. روشی که اتخاذ می شود باید به همه جنبه های آن‏‎ ‎‏ناظر باشد تا موفقیت حاصل کند. امام عزیز رجوع به فطرت را کلید حل‏‎ ‎‏پرسشهای مذکور می دانند. امام دین را فطری بشری می دانند و اسلام را‏‎ ‎‏دینی می خوانند که با فطرت هر انسان سالمی پذیرفته خواهد شد. پس،‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 304
‏رجوع به فطرت و شناختن احکام فطری، نتیجۀ نوسازی معنوی خواهد‏‎ ‎‏بود. در نظر امام «دین پذیری» و خدا محوری کلید هدایت و راه سعادت‏‎ ‎‏است؛ در نظر امام «دین» مجموعۀ قوانین و دستوراتی است که خالق‏‎ ‎‏هستی از روی لطف و مهربانی و حکمت خویش برای هدایت و تکامل‏‎ ‎‏انسانها فرو فرستاده است. دین اسلام، کاملترین دین است، جامعترین‏‎ ‎‏ادیان الهی است؛ زیرا به همه نشئه های وجودی انسان توجه دارد؛ به‏‎ ‎‏زندگی دنیوی او و به زندگانی اخروی او نظر دارد. «دین» از دیدگاه امام‏‎ ‎‏فقط یک سلسله احکام مربوط به آخرت انسانها نیست.‏

‏     اساساً این تفکر که آخرت، پایان و انتهای دنیاست، تفکری نادرست‏‎ ‎‏است. الآن نیز آخرت برپاست، آخرت حقیقت دنیاست؛ آخرت باطن‏‎ ‎‏دنیاست و هستند کسانی که اکنون نیز با چشمانی تیزبین آخرت را‏‎ ‎‏مشاهده می کنند؛ ولی برای ما نابینایان، روزی رؤیت آن حاصل می شود‏‎ ‎‏که جنبۀ ملکی و ظاهری آن فرو پاشد؛ زیرا چشمان ما از حقیقت بینی‏‎ ‎‏عاجز است. توصیه های دین و تذکرات قرآن این است که حجابهای‏‎ ‎‏مادیات را از جلوی چشم خویش کنار زنید، که در آن صورت امروز نیز‏‎ ‎‏می توانید در پس جنبه های ظاهری و ملکی، حقیقت عالم را درک کنید.‏

‏     اعمال ما نیز یک صورت ظاهری دارد و یک صورت باطنی. ظاهر و‏‎ ‎‏صورتش از بین می رود؛ ولی حقیقتش، وجه باقی اوست که جاویدان‏‎ ‎‏می ماند. مثلاً اگر ما به نماز می ایستیم، آیا وقتی در حال سجده هستیم‏‎ ‎‏نمازگزار محسوب می شویم، یا به هنگام رکوع و یا در حالت قیام و یا‏‎ ‎‏اینکه اقامه نماز حقیقتی دارد که هر سه را شامل می شود، زیرا هر قیام و‏‎ ‎‏سجود و تعظیمی، نماز نخواهد بود؛ و همان حقیقت ماندنی است که به‏‎ ‎‏هر شکل و در هر مرتبه ای از معرفت و اخلاص که انجام گیرد در عالم‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 305
‏حقایق به همان شکل ظهور خواهد یافت. (مضمون روایتی است که چنان‏‎ ‎‏نماز به جای آورید که هنگام عرضه کردن و مجسم شدن آن در روز‏‎ ‎‏محشر، ما را لعنت و نفرین نکند). زیرا اگر کاری را ناچیز شمردیم و حق‏‎ ‎‏آن را نشناختیم مورد نفرت آن قرار خواهیم گرفت.‏

‏     کسی که حقیقت و صورت نمازش را در این دنیا می بیند چون به نماز‏‎ ‎‏می ایستد، گریه امانش نمی دهد. به یاد می آورم نیمه شبی در ماه رمضان‏‎ ‎‏که برای ادای نماز صبح به خدمت امام راه پیدا کردم، چهرۀ مبارک ایشان‏‎ ‎‏برافروخته، و چشمانشان سرخرنگ بود و به جای استفاده از دستمال،‏‎ ‎‏حولۀ بزرگی در کنار سجاده شان بود. چرا؟ مگر حقیقت نماز را درک‏‎ ‎‏کردن، گریه آور می شود؟ دیگر ترس از دوزخ یا امید بهشت پاسخ این‏‎ ‎‏سؤال نخواهد بود. گرچه برای مبتدیان چنین است که اصل نماز و تکلیف‏‎ ‎‏را برای این دو منظور انجام می دهند؛ ولی برای عارف به حقیقت رسیده،‏‎ ‎‏گریۀ او بازتاب حقیقت دیگری است.‏

‏ ‏

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم‏         ‏جرس فریاد می دارد که بربندید محملها

‏ ‏

‏     ‏‏او عظمت خالق را درک می کند، ضعف خود و حجابهای میان خود و‏‎ ‎‏او را می بیند. گریۀ او از درد هجر است، او به حقیقت ‏هو معکم‎[3]‎‏ واقف‏‎ ‎‏است؛ اما می خواهد خودش به او نزدیک شود و در جوار قرب او جای‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 306
‏گیرد.‏

‏ ‏

خدای را که چه سرّی نهفته اندر عشق‏         ‏که یار در بر من خفته من پریشانم‎[4]‎

‏ ‏

‏    ‏‏باری، امام حفظ شریعت و التزام به احکام شرعی را شرط رسیدن به‏‎ ‎‏حقیقت می داند؛ شرطی که سالک پس از رسیدن به حقیقت از ملتزم بودن‏‎ ‎‏به آنها دست برنمی دارد.‏

‏     کسی که به حقیقت امری واقف باشد، کلامش نفوذپذیر است؛‏‎ ‎‏شعارش عین شعور است؛ لفظی بی محتوا نیست که در فضا از بین رود،‏‎ ‎‏بلکه حقیقتی است که جاویدان خواهد ماند. نمونه های این تأثیر و‏‎ ‎‏شواهدی بر نفوذ معجزه وار کلام امام خمینی در جامعۀ خودمان بسیار‏‎ ‎‏فراوان است و هر کسی می تواند به آن اشارتی داشته باشد.‏

‏     امام، قرآن و قرائت و تدبّر در آن را، راه رسیدن به کمال می دانستند و‏‎ ‎‏خود در شبانه روز به عنوان یکی از اصلیترین کارهای خود به آن‏‎ ‎‏می پرداختند، حتی در بحرانی ترین شرایط و سخت ترین دوران. به خاطرم‏‎ ‎‏می آید در نجف اشرف که چشم ایشان ناراحتی مختصری پیدا کرد و در‏‎ ‎‏پی توصیۀ دکتر به مطالعۀ کم و حتی نخواندن قرآن، به دکتر فرمودند: من‏‎ ‎‏چشم را برای قرائت قرآن می خواهم. این سخن ایشان از روی بی اعتنایی‏‎ ‎‏به چشم یا قوای بدن نبود، که سخت در حفظ بدن کوشا بودند بلکه از آن‏‎ ‎‏جهت بود که ایشان قرآن را نامه ای محبوب می دانستند و کمال چشم را در‏‎ ‎‏قرائت قرآن می یافتند.‏

‏     بنابراین، برای هر محبی هیچ چیز از نامۀ محبوب، دل انگیزتر و‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 307
‏شورآفرینتر نخواهد بود. با این دید و نگرش، قرائت قرآن مانند سایر‏‎ ‎‏اعمال عبادی برای چنین فردی یک تکلیف خشک و مشقت آور نیست،‏‎ ‎‏بلکه نوعی انس و دلبستگی با محبوب است. از این رو سرّ این گفتۀ امام‏‎ ‎‏ـ که ما چگونه شکر این نعمت را می توانیم به جای آوریم که خداوند به ما‏‎ ‎‏اجازه داده که در مقابلش بایستیم و نماز به جای آوریم بر ما مکشوف‏‎ ‎‏می گردد امام صادق(ع) می فرمایند: ‏انَّ هذا القرآن فیه منارالهدی ‏قرآن‏‎ ‎‏همانند چراغی در تاریکی است، راهنمای هدایت است. تفکر در آن،‏‎ ‎‏حیات دل است. چنانکه در تاریکی از نور مدد می گیرید، در ظلمت جهل‏‎ ‎‏و تاریکی نیز، باید به نور قرآن تمسک جست.‏

‏     بنابراین، راه تکامل و راه رستگاری، روی کردن به قرآن و فهم مطالب‏‎ ‎‏آن است. پس، باید برای فهم آن بکوشیم. خود قرآن وسیلۀ فهم خویش را‏‎ ‎‏«قلب» معرفی می کند. در جایی که می فرماید: ‏اِنَّ فی ذلک لَذِکریٰ لمَنْ کاَن‎ ‎لهُ قَلْب.‎[5]‎‏ اگر مراد، فهم و تدبر و درک و دریافت ظاهری آن بود، عقل این‏‎ ‎‏توانایی را داشت؛ ولی در اینجا حقیقتی مد نظر است که با عقل متعارف،‏‎ ‎‏قابل شناخت نیست. این عقل باید نورانی شود و به قلب تبدیل گردد تا بر‏‎ ‎‏اساس گفتۀ قرآن ‏لمن کان له قلب‏، حقایق قرآنی را دریابد. قرآن، صاحب‏‎ ‎‏قلب را مُدرِک حقیقت می شمرد و در مرحلۀ دوم به ‏القی السمع ‏اشاره‏‎ ‎‏می کند؛ یعنی ‏یا من کان له قلب ‏باشید، یا ‏القی السمع‏، یا صاحب قلب باشید و‏‎ ‎‏خود حقایق را شهود کنید، یا شنونده ای شایسته باشید و سخنان صاحبدل‏‎ ‎‏را با گوش جان بشنوید.‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 308
‏     صاحب قلب، مقام مراد است و ‏القی السمع‏ مقام مرید؛ و ما در‏‎ ‎‏جامعه ای زندگی کردیم و در عصری پرورش یافتیم که یکی از مصادیق‏‎ ‎‏بارز ‏من کان له قلب‏ در میانمان بود و مجالی بود تا بتوانیم جزو گروه‏‎ ‎القی السمع ‏باشیم.‏

‏     امام توانسته بود با تهذیب و تزکیه، با خودسازی معنوی، حقایق را در‏‎ ‎‏حد خویش درک کند و برای پیروان خود و عاشقان مکتب قرآن باز گوید.‏‎ ‎‏امام کسی نبود که تنها در اندیشۀ رها ساختن خود باشد؛ بلکه همواره به‏‎ ‎‏فکر دستگیری و نجات مردمانی بود که در خواب غفلت به سر می بردند‏‎ ‎‏و همچون بانگ جرس آنها را از خواب غفلت بیدار می کرد، و در این‏‎ ‎‏راستا زندگی و آسایش خویش را نثار کرد؛ و پس از خودسازی و‏‎ ‎‏خویشتن سازی و مبارزه بر ضد حکومت استکباری، طرح حکومت‏‎ ‎‏اسلامی، را پایه ریزی می کند؛ زیرا در جامعۀ سالم و حکومتی اسلامی هم‏‎ ‎‏دینداران به کمال خویش می رسند و هم غافلان و به خواب رفتگان، از‏‎ ‎‏خواب غفلت بیدار می شوند.‏

‏     امام پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 نوع حکومت را به‏‎ ‎‏رأی مردم گذاشت؛ زیرا می دانست حکومتی موفق است که مورد پذیرش‏‎ ‎‏اکثریت مردم باشد؛ مردمی که دین را پذیرفته، و سالها برای استقرار آن‏‎ ‎‏جانفشانی کرده بودند و طالب حکومتی بر مبنای دین بودند، به جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی رأی «آری» دادند؛ و حکومت دینی برپا شد. روشن است که‏‎ ‎‏رابطۀ میان حکومت؛ یعنی زمامداران حکومت با مردم، رابطه ای دو سویه‏‎ ‎‏است؛ قوام و صلاح هر دو متکی به سلامت و ایستادگی یکدیگر است.‏‎ ‎‏دولت و حکومت مورد نظر امام ویژگی خاص دارد؛ حکومتی است که‏‎ ‎‏علاوه بر تنسیق کارهای دنیوی مردمان و بهسازی آن، باید به فکر مسائل‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 309
‏معنوی پیروان خود باشد؛ چون دین، ضامن دنیا و آخرت مردمان است.‏

‏     چنانچه قبلاً گفته شد، دنیا و آخرت از یکدیگر منفک نیستند؛ پس‏‎ ‎‏حکومت مبتنی بر دین، هرگز به اسم آخرت، از دنیا و زندگی مادی‏‎ ‎‏مردمان خویش غافل نیست؛ بلکه ضمن حفظ مصالح اجتماعی و دنیایی‏‎ ‎‏آنها، باید حافظ مصلحتهای اخروی و معنوی آنها نیز باشد. مردمی که‏‎ ‎‏چنین حکومتی را خواستار شدند، پذیرای دین بودند. بنابراین، حکومت‏‎ ‎‏باید بر اساس دین، هم دنیای آنها را تأمین کند و هم ساختار معنوی و‏‎ ‎‏اخروی آنها را پی ریزی کند؛ و این سخن که دین با دنیای مردمان کاری‏‎ ‎‏ندارد، سخنی بیهوده است. البته این درست است که وادار کردن به دین،‏‎ ‎‏نه کار حکومت است و نه در این کار موفقیتی حاصل می کند؛ زیرا دیندار‏‎ ‎‏شدن با زور و اجبار حاصل شدنی نیست، همان گونه که عشق ورزی با‏‎ ‎‏اجبار نمی شود؛ ولی حکومتی که با رأی اکثریت دینداران تشکیل گردیده،‏‎ ‎‏باید حافظ و نگهبان دین مردم خود باشد و هر خطری که سعادت و‏‎ ‎‏سلامت جامعۀ آنان را تهدید می کند ریشه کن سازد. طبیعی است در‏‎ ‎‏چنین حکومتی همۀ اقلیتها در پناه قانون و احترام به رأی اکثریت، پذیرای‏‎ ‎‏قانون خواهند بود. هرگز حکومت حق توهین و تحقیر آنان را ندارد و‏‎ ‎‏اساساً حکومتی موفق می شود که در آن، رابطه ای احترام آمیز و‏‎ ‎‏محبت آمیز مابین ملت و دولت از دو طرف ایجاد شود؛ نه احترام یکطرفه‏‎ ‎‏و یکسویه محقق است، و نه محبت و خواستاری یکطرفه ممکن است.‏‎ ‎‏هنر امام در انقلاب اسلامی، دینی کردن دنیای مردمان بود. هنر امام، در‏‎ ‎‏دنیایی کردن فقه و دین و اخروی کردن حکومت بود.‏

‏     به نظر امام، هنرِ دین در جامعیت اوست که هم ضامن دنیای مردمان‏‎ ‎‏باشد و هم متضمن آخرت آنان. امام ضمن ارج نهادن به خواسته های‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 310
‏مادی مردمان و مسائل دنیوی آنها، آنان را متوجه حقیقت دنیا می کند.‏‎ ‎‏جملۀ حضرت ایشان را به خاطر داریم که می گفت: عالم، محضر‏‎ ‎‏خداست، در محضر خدا گناه نکنید؛ یعنی به پیروان خود می آموزد که دنیا‏‎ ‎‏با همۀ رنگهایش و تکثراتش پرتو و جلوه ای از حضرت حق است؛‏‎ ‎‏حضرت دوست ناظر و حاضر مخلوقات است. پس، به حکم عقل در‏‎ ‎‏پیشگاه چنین شخصیتی، نافرمانی عملی زشت و ناپسند است. اول توجه‏‎ ‎‏می دهد که نگریستن به دنیا، اگر با معرفت و آگاهی همراه شود، شهود‏‎ ‎‏حضرت حق نتیجه اش می شود؛ حضور محبوب درک می شود. بنابراین،‏‎ ‎‏شخصی که چنین درک و دریافتی پیدا کرده، خود را همواره در محضر حق‏‎ ‎‏می بیند. بدین گونه که همۀ اعمالش، رفتارش حتی افکارش خداپسند و‏‎ ‎‏خداگونه می شود. بنابراین، مقدمۀ عمل یک اندیشمند، یک عارف‏‎ ‎‏خداجوی، نظر است و اندیشه؛ معرفت است و آگاهی. اینجاست که نظر‏‎ ‎‏و عمل با هم پیوند می خورد و هر دو مکمل یکدیگر شده، و دو بال برای‏‎ ‎‏پرواز محسوب می شوند. عمل مفید، عمل خوب، عملی است که بر‏‎ ‎‏پایه های معرفت و آگاهی صورت گیرد و نظر و اندیشۀ خلاق آن است که‏‎ ‎‏ظهور یابد و به فعلیت درآید و منشأ اثر شود.‏

‏     اینک ما وارثان انقلابی هستیم که عزیزان ما با شناخت و آگاهی و نثار‏‎ ‎‏جان خود به وجود آوردند. اینان به تعبیر قرآن جزء ‏القی السمع ‏یان بودند که‏‎ ‎‏برخی از آنها یک شبه ره صد ساله را طی کردند و از ‏من کان له قلب‏؛ یعنی‏‎ ‎‏صاحبدل و مراد خویش، حقیقت را به گوش جان نیوشیدند؛ و بسیار‏‎ ‎‏بی انصافی است که عمل آنها را بر مبنای احساس تفسیر کنیم. ما باید‏‎ ‎‏انقلاب و انگیزه های مؤسسین آن را بازنگری کنیم و به نسل آینده منتقل‏‎ ‎‏کنیم. مسائل انقلاب باید سینه به سینه با همۀ شور و حالش به نسل آینده‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 311
‏منتقل شود تا چون حکومتهای دیگر فقط به عنوان یک واقعۀ تاریخی در‏‎ ‎‏کتب تاریخی خوانده نشود؛ و مانند واقعۀ عاشورا یا غدیر خم، باید در‏‎ ‎‏قلب نسلهای آینده جای گیرد تا انقلاب همواره جاویدان بماند. ما نسلی‏‎ ‎‏هستیم که باید این رسالت را به آیندگان منتقل کنیم؛ باید بگوییم که‏‎ ‎‏گذشتگان چه کردند و چه آفریدند و چرا چنین کردند.‏

‏     در پایان به دو نکته توجه می دهم:‏

‏     1ـ رمز پیروزی انقلاب از نظر امام؛‏

‏     2ـ راه سقوط انقلاب.‏

‏     امام وحدت، اتکای به خدا، تقویت ایمان، اتکال به قرآن و اسلام را‏‎ ‎‏رمز پیروزی انقلاب می دانند؛ یعنی همه مسائلی که مطرح می کنند و عامل‏‎ ‎‏پیروزی برمی شمرند مسائلی است معنوی و الهی، نه مادی و دنیوی؛ گر‏‎ ‎‏چه سلامت دین، ضامن سلامت دنیا نیز می شود؛ و بعد می گویند: این‏‎ ‎‏وحدتی که حاصل شد معجزۀ اسلام بود؛ یعنی عامل این وحدت را در‏‎ ‎‏جای دیگر متجلی می بیند. باز می گویند:‏

‏     ‏با توجه به قرآن، این سدها را شکستید، سدهایی که همه گمان می کردند‎ ‎ممتنع است شکستن آن.‎[6]‎

‏    ‏‏ایشان راه سقوط انقلاب را جدا شدن از قرآن و از اسلام می دانند؛ زیرا‏‎ ‎‏هر شیئی که از حقیقتش جدا شود، محکوم به فنا و نابودی است. ایشان‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏     ‏اگر خدای نخواسته دشمنان اسلام، ما را از اسلام و قرآن جدا کنند، ما‎ ‎در ذلت و خفت و بندگی زندگی خواهیم کرد.‎[7]‎


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 312
‏    ‏اگر در پناه قرآن باشید اجنبی به خود اجازه نمی دهد از شما سند‎ ‎بردگی بگیرد؛ اجازه نمی دهد که مفاخر ملی و اسلامی شما را پایمال کند.‎[8]‎

‏    ‏‏نکتۀ جالب در این پیام، آن است که امام می گوید برای حفظ مفاخر‏‎ ‎‏ملی هم که شده، باید به قرآن تمسک جست. پس، قرآن و دین، هم ضامن‏‎ ‎‏آخرت ماست و هم ضامن دنیای ما و هویت فرهنگی و ملی ما؛ و این پیام‏‎ ‎‏امام است که برای ساختن ایرانی آباد و اسلامی سربلند به خود آییم و با‏‎ ‎‏نوسازی معنوی و تمسک به قرآن، حیات جاویدان خویش را پی ریزی‏‎ ‎‏کنیم. در پایان از برگزار کنندگان این همایش با شکوه تشکر کرده، و با چند‏‎ ‎‏جمله دعا از همۀ شما عزیزان خداحافظی می کنم.‏

‏     خداوندا، اعتراف می کنیم که به خود ظلم کرده ایم یاری مان فرما که از‏‎ ‎‏خواب غفلت بیدار شویم و جبران مافات کنیم.‏

‏     خداوندا، مشکلاتی در جهان وجود دارد که ما از آنها ترسناک هستیم،‏‎ ‎‏بر ما سهل و آسان گردان.‏

‏     اللهم یسرلی ما اخاف تعسیره.‏

‏     رهبر انقلاب را برای تحقق آرمانهای مقدس امت اسلامی حفظ فرما و‏‎ ‎‏معزز بدار. ‏رَبَّنا اِنَّنٰا سَمِعْنٰا منادیاً یُنادی للایمان اَنْ امِنُوا بِرَبِّکُم فَامَّنٰا رَبَّنٰا فَاغْفِرْلَنٰا ذُنُوبَنٰا‎ ‎و کَفِّرْ عَنّا سَیِئٰاتَنٰا و تَوَفَنّٰامَعَ الاَبرٰار.‎[9]‎

همدان ـ بهمن 76


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 313

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 314

  • )) فجر / 1ـ2.
  • )) «فَاِذا سَوَّیْتُه وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سٰاجِدینَ». هنگامی که کار آن را به پایان رسانیدم و در او از روح خود دمیدم، همه بر او سجده کنید. (حجر/29).
  • )) «هُوالّذی خَلَق السّمواتِ و الاَرْضَ فی سِتّةِ اَیّامٍ ثُمّ اسْتَوٰی عَلَی الْعَرش یَعْلَمُ ما یَلِجُ فی الاَرْض وَ ما یخرجُ مِنها و مَا یَنْزِلُ مِن السّمآءِ و مَا یَعْرُجُ فیها وَ هُوَ مَعَکُم اَیْنَما کُنْتُم وَاللّه بما تَعْملونَ بَصیر». اوست خدایی که آسمانها و زمین را در شش روز (و شش مرتبه کلی ظهور وجود) بیافرید. آنگاه به تدبیر عرش پرداخت و او هرچه در زمین فرو رود و هرچه برآید و آنچه از آسمان نازل شود و آنچه بالا رود، همه را می داند و هر کجا باشید او با شماست و به هرچه کنید به خوبی آگاه است. حدید / 4.
  • )) دیوان امام؛ ص 156.
  • )) «اِنّ فی ذلکَ لَذِکریٰ لِمَن کانَ لَه قَلْبٌ أَو اَلْقی السَّمْعَ وَ هُو شَهید». در این هلاک پیشینیان پند و تذکر است. آن را که قلب هوشیاری باشد با گوش دل به کلام حق فرا دهد و به حقایقش توجه کامل کند و گواهی دهد. (ق / 37).
  • )) صحیفه امام؛ ج 7، ص 136.
  • )) همان؛ ص 131.
  • )) همان؛ ج 1، ص 411.
  • )) پروردگارا، ما چون صدای منادی ای که خلق را به ایمان می خواند شنیدیم، اجابت کردیم و ایمان آوردیم. پروردگارا، از گناهان ما در گذر و زشتی کردار ما را بپوشان و محو ساز و هنگام جان سپردن ما را با نیکان و صالحان محشور گردان. (آل عمران / 193).