رمضان، ماه رهایی از هجران
بسم اللّه الرحمن الرحیم
در آغاز ماه مبارک رمضان هستیم. براستی که این ماهی بس با عظمت و شریف است، ماهی است که قرآن در آن نازل شده، و کتاب تعلیم و ارشاد الهی بر نوآموزان مکتب بشری عرضه گردیده است؛ و بالاخره ماهی که علم و معلم و متعلم، همه در آن جلوه گر شده اند.
ماه رمضان، ماه روزه است، ماه بیداری و قیام برای خداست. ماه توبه و انابه و بازگشت به حق است. ماه رحمت و مغفرت است. ماه رهایی از نار عذاب و هجران است. ماه رجوع از گناه و موافقت با حق است. شب قدر در این ماه است؛ شبی که منادی حق ندا می دهد: ای بندگان گنهکار، خداوند مشتاق دیدار شماست، چهره های تیره و گناه آلود شما مانع رحمت و محبت او نشده است. رحمت خداوندی به فیضان آمده، و خالق هستی پذیرای همه بندگان خود چه نافرمان و چه فرمانبردار شده است. همۀ شما مشمول رحمت او قرار خواهید گرفت. «وَسِعَت رَحمتُه غَضَبه» خدایی که همواره رحمتش بر غضبش پیشی دارد.
اشتیاق خداوند به بندگان خاص و مخلص، خود اشتیاقی همیشگی
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 329
است؛ ولی این ندای آسمانی مختص ما عاصیان و ره گم کردگان است. او از روی کرامت و شفقت ما را فرا می خواند؛ و ما از او درخواست توفیق می کنیم که گوشی شنوا ارزانی کند تا پیام و دعوت او را بشنویم؛ و از این خوان نعمت که در شب قدر و در ماه رمضان گسترده است بهره جوییم.
ماه رمضان، ماه میهمانی خداوند است؛ گرچه همه ایام و لحظات عمر خود را وامدار اوییم و هستی ما به دست اوست، اما در این ماه فرصتی طلایی به بندگان داده شده تا جایگاه خود را در این مهمانی بیابند و حضور حق را حس کنند. حضرت امام خمینی در کتاب شریف مصباح الهدایة در توصیف عالم، عبارت زیبایی دارند که نقل آن به بحث ما کمک می کند. امام می گویند: «فالعالمَ مجلسُ حضورالحقّ و الموجودات حضّار مجلسه» به گفتۀ استاد آشتیانی در شرح مصباح الهدایة بالغان و کمّلینی که به مقام صحوین، یعنی صحو بعدالمحو رسیده اند، حق را در مراتب و درجات عرش مشاهده می کنند و حضرت حق را در مسند عزت و محیط بر اشیا می بینند و حقایق ممکنات و موجودات عالم هستی را حضارِ مجلس حق می دانند. در این صورت حق ادب را نسبت به حضرت عزت و سلطانِ وجود رعایت می کنند. بنابراین، همیشه و همه وقت ما مهمان خداوندیم و در ضیافت او حضور داریم؛ اما در ماه رمضان این فرصت داده می شود که مهمان خاص باشیم تا شاید این فرصت و این توفیق دست دهد که چنین حضوری را حس کنیم و خود را بیگانه با او ندانیم. عبارت دیگری باز از امام شنیده ایم که فرموده اند: «عالم، محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید.»؛ یعنی همان گونه که در مهمانیها و
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 330
ضیافتهای رسمی جایگاه افراد مشخص است و گفتار افراد، حساب شده است؛ در این مهمانی نیز چنین است. بنابراین، اعمال و رفتار و گفتار ما باید حساب شده باشد. آیا هر سخن لغو و بیهوده ای را در چنین مجلسی می توان بر زبان آورد؟ و هر کار ناپسند و دور از شأن حاضرین و صاحبخانه را می توان انجام داد؟ البته که چنین نیست. در روایات آمده که اعمال خیر و نیک در این ماه چندین برابر پاداش دارد و بعکس، اعمال زشت نیز چندین برابر عقاب دارد. لازمۀ چنین مجلسی آن است که کارگزاران و مسئولین مجلس با دقت بیشتری به افراد و مهمانان توجه داشته باشند. بار دیگر به گفته و نوشتۀ امام توجه می دهم. ایشان در کتاب مصباح به نکتۀ جالبی که در ملاقات حضرت موسی(ع) و جناب خضر رخ داده، اشاره می کنند و می فرمایند: حضرت موسی(ع) علی رغم قولی که داده بود که نسبت به اعمال جناب خضر لب به اعتراض نگشاید، در بعضی از مواقع تاب نمی آورد و اعتراض می کند. زیرا پیامبران مأمورند که حرمت مجلس را حفظ کنند بنابراین، حضرت موسی(ع) حرمت محضر را پاسداری می کند و جناب خضر که جنبه ولایتش قویتر است، حرمت صاحبخانه را حفظ می کند. پس، بیاییم در این ماه رحمت که ماه نزول رحمت واسعۀ خداوند است سعی در شناخت او کنیم که در این صورت هرچه کنیم، عبادت محسوب می شود. اگر واقعاً حس کنیم که ما فقط و فقط در ارتباط با حق معنا پیدا می کنیم، و هر لحظه نازی کند، قالبها در هم فرو می ریزد؛ طبیعتاً رفتار و کردار و اعمالمان تغییر خواهد کرد و این تفکر است که یک ساعت آن را برتر از هفتاد سال عبادت دانسته اند. با این تفکر است که خود را خواهیم شناخت و این خودشناسی می تواند مقدمۀ خداشناسی قرار گیرد: مَنْ عَرَفَ نَفَسه فقد عَرَفَ رَبّه. با این ترتیب از مقید به
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 331
مطلق خواهیم رسید و حقیقت دین، جز این نیست.
از توجه حضرت امام به ماه رمضان و تعبد ایشان به پرهیز از اعمال مکروه که نتیجۀ کمال معرفت ایشان و درک محضر خداوند است، خاطره ای برایتان نقل می کنم: همان طور که در مقدمۀ دیوان اشعار حضرت امام ذکر کرده ام من خواستار شعر از امام شدم، چون شنیده بودم که ایشان در جوانی شعرهای بسیار سروده بودند که مفقود شده بود. سرانجام در پی اصرارهای پیاپی و مکرر من، یک روز غزلی از ایشان دریافت کردم، و این پاسخ مثبت ایشان بر اصرار و پافشاری من افزود تا به آنجا رسید که گاهی ایشان در هنگام قدم زدن درنگ می کردند و بر روی پاره کاغذی یا حاشیه روزنامه ای که در کنار دستشان بود، رباعی یا غزلی می نوشتند و به من می دادند. تنها کسی که از این جریان اطلاع داشت، احمد آقا بود. البته من به امام نگفته بودم که او می داند، ایشان هم سؤال نکرده بودند. یک روز احمد به من توجه داد که نگهداری این اشعار بر روی کاغذ کاهی روزنامه ها، درست نیست؛ زیرا پس از مدتی این کلمات در هم فرو می رود و ناخوانا می شود، راه چاره این است که دفتری یا کاغذ مناسبی تهیه کنی و از امام بخواهی در آن دفتر برایت بنویسند. من این کار را کردم. یک روز آخر ماه شعبان، ایشان دفتر را به من بازگرداندند و گفتند؛ این را بردار و ببر. وقتی علت را جویا شدم، گفتند که من شعر نمی نویسم؛ و با پرسش مجدد من توضیح دادند که: من در این ماه شعر نمی نویسم؛ چون در ماه رمضان مانند شب و روز جمعه نوشتن و خواندن شعر مکروه است؛ و آخرین غزل این دفتر، با این بیت شروع شده بود که "کوتاه سخن که یار آمد".
از این مطلب می توان درجه التزام حضرت امام و تأکید ایشان را به
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 332
رعایت مستحبات و اجتناب از مکروهات شرع دریافت. توصیۀ امام و عمل ایشان نیز بیانگر این واقعیت است که اولاً، لازمۀ رسیدن به حقیقت، رعایت شریعت و طریقت است و مسیری که انسان را به حقیقت می رساند، شریعت و طریقت است. ثانیاً، در متن حقیقت، سالک از طریقت و شریعت بی نیاز نمی شود و رعایت احکام شرع در متن حقیقت هم به جای خود باقی است؛ چنانکه در روایت آمده، حضرت رسول اکرم(ص) در شب معراج و در متن حقیقت هم، نماز را که طریقۀ رسیدن به حقیقت است، ترک نکردند. پس، معلوم می شود که فایدۀ نماز تنها رسیدن به خدا نیست. یکی از نکاتی که ما از نماز می فهمیم این است که ما را به حقیقت و به خدا می رساند؛ اما این دستورالعملهای شرع همیشه برای ما باقی است؛ چون رسیدنها هم مراتب دارد؛ یعنی کسی که به حق می رسد، مراتب بعدی برایش گشوده می شود. اینکه به کجا برسد و چه میزانی معرفت پیدا کند، یا به صفات الهی، یا به افعال خداوند شناخت پیدا کند، مراتبی دارد که در تمام این موارد احکام و توصیه های شریعت برای سالک راهگشاست. از این روست که شعر سرودن در ماه مبارک رمضان از دیدگاه حضرت امام مکروه است. انجام امر مکروه در مجلس خداوند که حاضر و ناظر بر همه کائنات است، هتک حرمت است.
ایشان در مصباح الهدایة تصریح دارند که هتک احترام مجلس، گناه است؛ و آن بستگی به معرفت افراد دارد. هرکس میزان معرفتش بیشتر باشد و منزلت صاحبخانه و صاحب مجلس را بهتر بفهمد، مراقبت بیشتری نسبت به کارهای خودش دارد. ما با میزان معرفت خودمان، گناه را جایز نمی دانیم؛ امّا امام انجام عمل مکروه را هم ناپسند می دانستند؛ و این به اختلاف مراتب معرفت ما و امام بستگی دارد.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 333
اکنون در پایان سخن به شرح مختصری از غزل یاد شده می پردازم.
کوتاه سخن که یار آمد با گیسوی مشکبار آمد
در ادبیات عرفانی از کثرت به گیسو تعبیر می کنند و از وحدت به خال، گاهی تجلیات حضرت حق را به گیسو تشبیه می کنند. مشکباری و عطرآمیزی نیز در عرفان معنای خاصی دارد. رایحه از جمله نشانه هایی است که انسان را به هدف نزدیک می کند. بوی گل در باغ خبر از باز شدن گل می دهد و با جاذبه و کششی که دارد همه را به سوی خود فرا می خواند. میزبان ماه رمضان هم که از او به یار تعبیر شده است، با جاذبه و کشش خود، همه را به خویش می خواند، و این همان دعوت عام است که از آن سخن گفتیم.
بگشود در و نقاب برداشت بی پرده نگر، نگار آمد
در این بیت اشاره به این شده که یار به عنوان میزبان، خود به استقبال مهمانان می آید، آن هم در حالی که نقاب هم از چهره برمی دارد و بی پرده، عیان می شود؛ اما این نقاب برداشتن برای کسانی است که طالب حضرت حق هستند. کسی که منتظر نگار بوده، گمشده اش را جستجو می کرده، او را می بیند، و بی حجاب یار را حس می کند؛ ولی محجوبان از این نقاب برداشتن و بی پرده آمدن نگار، درکی ندارند؛ مگر آنچه از بزرگان و واصلان شنیده باشند.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 334
او بود و کسی نبود با او یکتا و غریب وار آمد
در بیت سوم، اشاره به یکتایی و غربت حضرت حق شده است. خداوند همیشه هست و هیچ کس هم با او نیست. کانَ اللّه و لَمْ یَکُنْ مَعَهُ شی ء. چون هیچ چیز در مرتبۀ او نیست. او حقیقت هستی است و بقیۀ هستی و موجودات، جلوات اویند. اگر او با ماست به این معنا نیست که ما هم با اوییم؛ بلکه باید نزدیکی به او و تقرب به او را کسب کنیم. اگر چه میزبان یکتا و غریب وار است؛ ولی این بدان معنا نیست که او به استقبال یک مهمان خاص و واحد آمده است. میزبان، واحد است؛ ولی مهمانان بیشماری را طالب است؛ و هرکس او را بخواهد، مهمان اوست. او در این ماه دعوت عام می کند؛ اما همۀ انسانها این دعوت را در نمی یابند، و این ماه را نیز به چشم دیگر ماهها می نگرند. امید است از خواب غفلت برخیزیم، ندای دعوت حق را بشنویم و خود را مهمانان او بدانیم؛ زیرا مهمان عزیز است و خداوند بشارت داده که هرکس خود را مهمان خدا بداند، از خوان نعمت او بی بهره نخواهد ماند.
در این ماه خداوند نه تنها مهمانان را دعوت می کند و خود به استقبال آنها می رود، بلکه در به روی اغیار و شیاطین از جن و انس می بندد و بیگانگان را به این حریم راه نمی دهد.
بنشست و ببست در ز اغیار گویی پی یار غار آمد
در بیت چهارم، اشاره به یافتن یار غار شده است؛ و یافتن آشنایی که
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 335
عظمت و بزرگی او را درک کند، این راز خلقت است. خداوند در حدیث قدسی به این نکته اشاره دارد که می فرماید:
کنتُ کنزاً مخفیاً فَاَحْبَبْتُ اَن اُعْرَف. فَخَلَقْتُ الخَلق لِکَیْ اُعْرَفْ.
در ادامه غزل از لیلة القدر سخن گفته شده است و اینکه به دنبال آن شب خورشید آشکار می شود؛ زیرا «یوم» دنباله «لیل» است. حضرت امام در کتاب آداب الصلوة می فرمایند:
به اعتباری، قوسِ نزول، لیلة القدر محمدی است؛ و قوسِ صعود، یوم القیٰمۀ احمدی است.
در وجه تسمیۀ لیلة القدر نظرات متعدد و متنوع مطرح شده است، بعضی گفته اند این شب دارای شرف و منزلت است و از این رو آن را لیلة القدر نامیده اند. این شرف و منزلت نیز از آن جهت است که قرآنِ صاحب قدر، توسط مَلکِ صاحب قدر بر رسولِ صاحب قدر، برای امتِ صاحب قدر در این شب نازل شده است. برخی لیلة القدر را از آن جهت صاحب قدر دانسته اند که شب وصال نبی ختمی و لیلۀ وصول عاشق حقیقی به محبوب خویش است. بزرگان عرفان گفته اند که هر صورت مُلکی، باطنی و ملکوتی دارد و مراتب نزول حقیقت وجود به اعتبار احتجاب شمس حقیقت در افق تعیّنات، لیالی است؛ و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقیقت از آفاق تعیّنات، ایام است؛ و شرافت و نُحوست ایام و لیالی به حسب این بیان معلوم می گردد.
در بیت هشتم، امام می فرمایند:
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 336
بگذار چراغ، صبح گردید خورشید جهان مدار آمد
این بیت اشاره دارد به حدیث معروف حقیقت که از حضرت علی(ع) نقل شده است. حضرت در پاسخ کمیل که از حقیقت سؤال می کند، عبارتی را ذکر می کنند و هر بار با درخواست کمیل، عبارت دیگری را به آن می افزایند؛ و پس از گفتن آخرین عبارت در پاسخ به درخواست کمیل می فرمایند:
اِطْفَأِ السّراج فَقَد طَلَعَ الصُبْح. چراغ را خاموش کن که صبح دمید.
اگر به دعاهایی که در این ماه شریف بر خواندن آنها تأکید شده، توجه کنیم می بینیم که عبارات آن بلند و بس ارزشمند است. البته هر دعایی و هر خواسته ای که انسان داشته باشد، قطعاً مورد اجابت حق قرار می گیرد. هر «یااللّه » که کسی بگوید، مسلماً پاسخی به آن داده می شود؛ اما پاسخ به این معنا نیست که هرچه می خواهیم، همان را و همان وقت به ما بدهند. حضرت حق در اجابت دعای ما، مصلحت ما و مصلحت کل نظام هستی را هم در نظر می گیرد؛ و چه بسا پاسخ دعا و خواستۀ ما، پس از مرگ و در عالم آخرت به ما برسد. در روایات هست که وقتی خداوند پاسخ بعضی از خواسته های بندگان را که در دنیا اجابت نشده است، به آنها می دهد، زبان حال آنان این است که ای کاش سایر خواسته های ما را هم در دنیا اجابت نمی کردی و در آخرت به ما عطا می کردی. در این باره نکته ای است که شاید منشأ روایی هم داشته باشد بدین مضمون: بعضی
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 337
از افراد در دنیا چنان خوش و بیخبرند که آدم احساس می کند خداوند آنها را رها کرده تا هرچه خوشی و لذت می خواهند در همین عالم برگیرند و چیزی برایشان در عالم آخرت باقی نماند که بخواهند از آن بهره مند شوند.
از جمله ادعیۀ این ماه، دعای سحر است که یکی از شارحان آن، حضرت امام خمینی هستند. دعای دیگر، دعای ابوحمزه است که مفاهیمی بسیار والا دارد. از جمله در بخش اول دعا می فرماید: بکَ عرفتُک و اَنتَ دَلَلْتَنی علیکَ؛ یعنی من به وسیلۀ تو، تو را شناختم و تو خودت را عرضه کردی تا من تو را بشناسم، پس، اگر من تو را می شناسم از لطف خودِ توست. تو آنچنان روشن و درخشنده ای که من تو را به ظهور خودت می شناسم. تو مرا به خودت راهنمایی کردی که من توانستم تو را بشناسم؛ و اگر تو نبودی، من خودم را هم نمی شناختم.
نکتۀ دیگری که دربارۀ این ماه باید گفت این است که میان مهمانی خدا با مهمانی انسانها تفاوت بزرگی است. چه در مهمانی انسانها، سفره گسترده می شود و خوردنیها و نوشیدنیهای بیشتر به مهمانان عرضه می شود؛ ولی در مهمانی خداوند، امر به امساک و خودداری از خوردن و آشامیدن می گردد. این نخوردن و ننوشیدن، هم صفت شدن با خداوند است. و امساک در این ماه، هم صفت شدن انسان با خداست.
خداوند در ماه مبارک رمضان سفره می گسترد و انسان را به خوردن دعوت می کند و او را از رزق خود بهره مند می سازد. این رزق، رزق معنوی است که انسان را به کمال می رساند. برای بهره مندی از این رزق معنوی باید طالب آن باشیم که:
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 338
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
اگر ما احساس درد نداشته باشیم، اگر طلب در ما نباشد، نباید در انتظار پاسخ از ناحیۀ حق باشیم. ما باید طالب باشیم، باید بفهمیم که چه هستیم و چه می خواهیم و به کجا می رویم تا خداوند هم خواستۀ ما را برآورده سازد؛ و این است مراد مولانا که: آب کم جو، تشنگی آور به دست.
والسلام
پژوهشکده امام خمینی 1377
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 339
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 340