سخنرانی

زن در ادیان الهی (اسلام ـ مسیحیت ارتدکس)

زن در ادیان الهی (اسلام ـ مسیحیت ارتدکس)

‏ ‏

بسم اللّه الرحمن الرحیم

‏اِنّا اعطیناکَ الکَوْثَر فَصلّ لربّک وانْحَرْ. اِنَّ شانِئَکَ هُوالاَبْتَر (صدق اللّه العلیّ العظیم)‏

‏     ‏‏سلام گرم و احترام بی شائبۀ خود را به شما عزیزان و بزرگواران تقدیم‏‎ ‎‏می کنم و با یادآوری سالروز ولادت بزرگ بانوی اسلام، الگوی کامل‏‎ ‎‏انسانیّت، دخت گرانقدر حضرت محمد مصطفی(ص) حضرت فاطمه‏‎ ‎‏زهرا (س) که مصادف است با تولد بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت‏‎ ‎‏امام خمینی به همه شما و همه کسانی که برای کاستن از آلام بشریت گام‏‎ ‎‏بر می دارند، تبریک می گویم.‏

‏     حضار گرامی!‏

‏     من از کشوری می آیم که روزگاری در کنار تمدنهای بزرگی چون مصر‏‎ ‎‏و هند و چین مهد تمدن بزرگ شرق بوده است، و به کشوری آمده ام که‏‎ ‎‏خود قرنها گاهوارۀ دوره طلایی تمدن غرب باستان بوده است. پیش از این‏‎ ‎‏اگر در دوره باستان پیشینیان ما به جنگ و ستیز و به طمع کشورگشایی با‏‎ ‎‏یورشهای نظامی به سرزمین یکدیگر گام می نهاده اند، اینک که زمانۀ‏‎ ‎‏توحش کهن به پایان رسیده است و توحش نوین نیز به بی ثمر بودن‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 341
‏خویش پی برده است؛ و منطق کلام بر منطق زور چیرگی یافته، می توان دل‏‎ ‎‏در گرو گشودن باب گفتگو نهاد و با پیام صلح، آزادی اندیشه و قانون با‏‎ ‎‏یکدیگر دیدار و گفتگو داشت.‏

‏     مایلم برپایی چنین همایشی را نمادی از گرمی بازار گفتگوی تمدنها‏‎ ‎‏بدانم؛ چرا که کشوری میزبان چنین همایشی است که خود یادآور تمدن‏‎ ‎‏بزرگ غرب باستان است. پیام نمادین دیگر این همایش، توجه به زن و‏‎ ‎‏نقش محوریت او در خانه و در جامعه می باشد که خود یادآور نقش‏‎ ‎‏مادرانۀ بانوان در سراسر تاریخ است. بی لطف و بی مناسبت نیست که در‏‎ ‎‏همین جا از نقش مادرانه زنان کشورم در پیروزی انقلاب بزرگ اسلامی‏‎ ‎‏یاد کنم. در آغاز نهضت از امام خمینی پرسیدند که سربازان شما کجا‏‎ ‎‏هستند، ایشان پاسخ دادند که آنان هم اینک در دامان زنان فرهیخته و‏‎ ‎‏مادران آگاه پرورده می شوند. بسیار مایه خرسندی است، این بار نیز‏‎ ‎‏بانوان آگاه در عرصه بین المللی، طفلِ گفتگوی تمدنها را مادری کنند که‏‎ ‎‏بحق رسالتی است در خور شأن و منزلت آنان.‏

‏     با توجه به چنین زمینه ای، مایلم پرسشی را طرح کنم: آیا زمان آن‏‎ ‎‏نرسیده است که همۀ زنان اندیشمندی که مسئولیت خطیر و تاریخی خود‏‎ ‎‏را در این جهان پرآشوب حس کرده اند، به افقی فراتر از جداییهای مبتنی‏‎ ‎‏بر جنسیّت توجه کنند و همت خود را متوجه آمال و آلام بشریت دردمند‏‎ ‎‏آستانه سدۀ بیست و یکم میلادی کنند؟ در این روزگار که جاهلیت مدرن‏‎ ‎‏به اسم تمدن، گوهر بشریت را تهدید می کند، زنان تنها بخشی از این‏‎ ‎‏قربانیان هستند. هر بار که زن یا مردی در افغانستان، کوزوو، کشمیر،‏‎ ‎‏افریقا، سرزمینهای اشغالی فلسطین و یا هر جای دیگر جهان از حقی‏‎ ‎‏محروم می شود، پیش از آنکه حق زن یا مردی پایمال شده باشد، انسانیت‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 342
‏است که قربانی شده است. در این میانه البته ظلم مضاعفی بر زنان رفته و‏‎ ‎‏می رود؛ یک ظلمی که بر گوهر بشریت روا داشته شده، و زن و مرد‏‎ ‎‏یکسان آن را تحمل می کنند؛ و دیگر ظلمی که از جایگاه ارتجاع و‏‎ ‎‏جاهلیت نوین بر زنان می رود. آن ظلم نخست و مشترک میان زن و مرد در‏‎ ‎‏ظالمانه ترین شکل خود، بیگانگی با خداوند را بر انسان تحمیل می کند که‏‎ ‎‏البته ارمغان چنین ظلمی پدیده پوچ گرایی در اشکال مختلف آن است؛ و‏‎ ‎‏این ظلم دوم، بیگانگی از خویش و دور شدن از هنر مادر بودن و نشناختن‏‎ ‎‏محوریت خویش در محیط خانه و در مرحله بعد محوریت او در جامعه‏‎ ‎‏می باشد. سخن در این است که زمینه ساز این ظلم دوم، همان ظلم نخست‏‎ ‎‏است؛ زیرا اگر انسان از خداوند دور نمی شد و با او بیگانه نمی گشت،‏‎ ‎‏هرگز زمینۀ ظلم بزرگتر «از خود بیگانگی» بر او تحمیل نمی شد؛ از این‏‎ ‎‏روست که اگر بناست زنان را از ظلمی که بر ایشان می رود برهانیم،‏‎ ‎‏نخست باید زمینۀ آن ظلم فراگیرتر را که بر کل بشریت می رود از میان‏‎ ‎‏برداریم؛ و من معتقدم که پیروان ادیان بزرگ الهی می توانند با تکیه بر‏‎ ‎‏بازسازی رابطۀ انسان با خالق خویش، ارزشمندترین هدیۀ خود را به‏‎ ‎‏بشریت امروز بویژه زنان جهان تقدیم کنند.‏

‏     گفتم که امروزه زنان از ستمی مضاعف رنج می برند، مایلم در این باب‏‎ ‎‏بیشتر صحبت کنم. این ستم خود دارای دو بُعد است که بعد اول،‏‎ ‎‏زمینه ساز بعد دوم است. بعد اول، ستم و تعرضی آشکار به حقوق زنان‏‎ ‎‏است که در قالب هویت زدایی و از میان بردن کرامت اخلاقی و انسانی‏‎ ‎‏زنان با بهره گیری از قابلیتها و جاذبه های آنان برای گرمی سوداگری و‏‎ ‎‏تبدیل او به مصرف کنندۀ احساساتی و بی تدبیر و مصرف زدۀ کالاهای‏‎ ‎‏تجملی شکل می گیرد.‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 343
‏     بعد دوم، ظلم و ستمی پنهان و پوشیده است که بر محور اول استوار‏‎ ‎‏است و با چهره ای فریبکارانه به نام دفاع از حقوق زن، تعرض مهلکی بر‏‎ ‎‏آنان روا داشته، و مع الأسف تا حدودی هم موفق بوده است. اینان به ظاهر‏‎ ‎‏داعیه دار استیفای حقوق از دست رفتۀ زنانند و در این نفاق تاریخی ـ تو در‏‎ ‎‏تو حتی از حرکت بر ضد محور نخست نیز ابایی ندارند. ستم در این‏‎ ‎‏محور از سنخ دیگری است؛ این ستم مزوّرانه با هزار نقش و رنگ درصدد‏‎ ‎‏آن است که به زنان القا کند اساساً انسانهای دیگری هستند و آنان را به‏‎ ‎‏بیگانه شدن از انسانیت و بیگانه شدن با دیگر افراد انسانی سوق می دهد.‏‎ ‎‏اگر شعار گروه اول «برابری زن و مرد در همه ابعاد زندگی است» شعار این‏‎ ‎‏گروه جدید و مدرن «دیگری بودن زن» است، و جالب اینکه در روا داشتن‏‎ ‎‏این ستم، زنان را پیشگام چنین تلاشهایی کرده اند. هیچ یک از موجهای‏‎ ‎‏جدید و قدیم «فمینیسم»‏‎[1]‎‏ افراطی از حوزه این ستم دولایه بیرون‏‎ ‎‏نرفته اند. تبدیل «زن» به یک مسأله، نتیجه تلاشهای مخرب آگاهانه یا‏‎ ‎‏ناآگاهانه ای است که به ظاهر در پی استیفای حقوق پایمال شدۀ زنان از‏‎ ‎‏راههای افراطی بوده اند. «زن» به عنوان بخشی از مفهوم انسان و نیمی از‏‎ ‎‏مصادیق آن، امروزه موضوع همایشها و کتابها و مقاله ها شده است. آیا‏‎ ‎‏تاکنون شنیده اید که همایشی دربارۀ «مرد» برپا شود؟! تصور آن هم‏‎ ‎‏عجیب است! اینطور نیست؟ اما خیلی عادی است اگر هر روز خبرهایی‏‎ ‎‏درباره همایشهایی با موضوعهای مرتبط با امور زنان را بشنویم؛ چرا باید‏‎ ‎‏ما زنان تن به این غیریت و بیگانگی بدهیم؟ جمله ای از امام خمینی به‏‎ ‎‏یادم آمد که ایشان در مورد اختصاص دادن روزی به «زن» چنین تعبیری‏
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 344
‏داشتند که اگر روز زن به خاطر اهمیت و ارزش و منزلت دادن به زن است،‏‎ ‎‏همه روز باید روز زن نام گیرد و اگر تعیین روز زن به خاطر حقوق ازدست‏‎ ‎‏رفتۀ آنان است، مگر مردان به همه حقوق خویش دست یافته اند؟ که البته‏‎ ‎‏محرومیت زنان به مراتب بیش از مردان بوده است. به هر حال پدیدۀ‏‎ ‎‏بیگانه سازی بی سابقه نیست و در همه موارد مشهود است. تعجب آور‏‎ ‎‏اینکه خود قربانیان هم به آن دامن می زنند؛ زیرا ظاهری فریبنده دارد.‏‎ ‎‏براستی باید زمینۀ همه ستمها را در «خودباختگی» و قطع پیوند انسان با‏‎ ‎‏مبدأ و خالق او جستجو کرد. انسان معاصر هنگامی گوهر هویت خود را‏‎ ‎‏باخت که تحت تأثیر برخی جهان بینیهای تک بعدی، با گذشته و آینده‏‎ ‎‏خود قطع رابطه کرد؛ و این گسست و قطع ارتباط، او را چون ذره ای معلق‏‎ ‎‏در فضای بیکران هستی در آورد. بشر از هنگامی که «مبدأ و معاد» را ـ که‏‎ ‎‏حلقه های پیوستگی وجودی او با باطن هستی بود فراموش کرد دچار‏‎ ‎‏یأس، بی خویشتنی و از خودبیگانگی شد. با چنین گسست دو سویه ای با‏‎ ‎‏مبدأ و معاد در حقیقت انسان همانند درختی شد که نه ریشه در خاکی‏‎ ‎‏دارد و نه چشم به برگ و باری، و چنین درختی چیزی بیش از پاره چوبی‏‎ ‎‏خشک نیست.‏

‏     خودکشیها، پناه بردن به افیون، سستی روابط انسانی از جمله روابط‏‎ ‎‏خانوادگی، حرکتهای ضد اجتماعی از آدم کشیهای خیابانی گرفته تا‏‎ ‎‏جنگهای بزرگ، همه و همه را در یک تبیین عِلّی دقیق باید نهایتاً محصول‏‎ ‎‏چنین بی خویشتنی وجودی دانست؛ اما بشر هنوز هم می تواند به آینده‏‎ ‎‏امیدوار باشد. همه چیز به تصحیح بینش و نگرش او دربارۀ هستی، خدا و‏‎ ‎‏انسان باز می گردد. او تا به حال تاوان بینشها و نگرشهای غلط خود را‏‎ ‎‏پرداخته است؛ اما کج بینی بشر، حقیقت را کج و وارونه نمی کند. جستجو‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 345
‏از حقیقت خویشتن و نسبت میان خود و خداوند و انسانهای دیگر‏‎ ‎‏درصورتی می تواند برای بشر، نویدبخش آیندۀ روشن با دردها و رنجهای‏‎ ‎‏کمتری باشد که با عبرت گرفتن از سرگذشت بشرِ عصر جدید، توأم باشد.‏

‏     پس از طرح این نگرش کلی، سخنانم را به شرح و بسط موضوع دیگر‏‎ ‎‏اختصاص می دهم. نخست دربارۀ آنچه در دهه های اخیر بر زنان کشور‏‎ ‎‏من گذشته، و سپس دربارۀ منزلت زن در بینش اسلامی و در نهایت نیز‏‎ ‎‏دربارۀ نقش زن در جامعۀ جهانی.‏

‏     زن ایرانی تحت تأثیر راهنماییهای امام خمینی از آغاز رویش جوانۀ‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی در ایران، یعنی حدود چهار دهۀ پیش دست به انقلابی‏‎ ‎‏درونی زد که خود زمینه ساز شکوفایی انقلاب در عرصه سیاسی و‏‎ ‎‏اجتماعی نیز شد. زن ایرانی خود را با دو جریان افراطی و تفریطی روبه رو‏‎ ‎‏می دید:‏

‏     الف) تحجرگرایی و تعصبهای غیر منطقی که خود را به سنت منتسب‏‎ ‎‏می کرد.‏

‏     ب) بی قیدی و هرج و مرج اخلاقی و بی بند و باری که خود را به نام‏‎ ‎‏آزادی به تجدد منتسب می ساخت.‏

‏     طبیعی است هیچ کدام از این دو جریان، مطلوب نهایی آنان نبود؛ زیرا‏‎ ‎‏آنان از یک طرف از جامعه تقلیدی کورکورانه و بی منطق به تنگ آمده‏‎ ‎‏بودند و از دیگر سو از بی بند و باری نوین نیز شرمسار بودند. به عبارت‏‎ ‎‏دیگر از سوئی از گوشه نشینی و دور از جامعه بودن ناراضی و از دیگر سو‏‎ ‎‏از ملعبۀ دست سوداگران و سودجویان شدن ناخشنود بودند، و به دنبال‏‎ ‎‏راهی میانه می گشتند که در آن نه بویی از تحجر باشد و نه رنگی از بی بند‏‎ ‎‏و باری. در این برهۀ حساس ندای امام خمینی نجاتبخش و هدایتگر آنان‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 346
‏شد؛ ندایی که ملهم از اسلام راستین بود و آنها را به شناخت و بازگشت به‏‎ ‎‏هویت خویش فرا می خواند. امام دعوت به آزادی و آزادگی و حریت‏‎ ‎‏می کرد. او هرگونه زبونی و اسارت را برای انسان ننگ و عار می دانست؛‏‎ ‎‏در عین اینکه پایبندی به اصول و مبادی دین را راه رستگاری می خواند.‏‎ ‎‏البته این هنر دین است که از یک طرف درس بندگی می دهد و از دیگر سو‏‎ ‎‏به حریت و آزادی فرامی خواند و جالب اینکه این بندگی را عین آزادی‏‎ ‎‏می داند؛ زیرا با اتصال به مبدأِ قدرت و چنگ زدن به ریسمان الهی،‏‎ ‎‏آزادگی و رهایی از قدرتهای ظاهری، میسّر خواهد شد.‏

‏     در اینجا بی مناسبت نیست به نکته ای اشاره کنم که می تواند زمینۀ‏‎ ‎‏ورود به بحث اصلی را فراهم سازد. با نگاهی به تاریخ می توان چنین‏‎ ‎‏نتیجه گرفت که همۀ ادیان الهی متضمن دو دسته اصول می باشند که‏‎ ‎‏برخی از آنها ثابت و لایتغیرند و برخی دیگر متغیر و غیر ثابت. با شناخت‏‎ ‎‏این دو دسته اصول، می توان راز دوگانه بودن تعلیمات الهی را دریافت که‏‎ ‎‏از یکسو به پایبندی و ملتزم بودن به اصول امر می کند و از دیگر سو،‏‎ ‎‏تحول و پویایی و اجتهاد را عبادت می داند. اصل ثابت و مشترک در میان‏‎ ‎‏همۀ ادیان الهی، دعوت به شناخت خدای یگانه و پیروی از اوست. و‏‎ ‎‏اصل متغیر، بیان احکام و روشهای عبادی است که با یکدیگر متفاوت‏‎ ‎‏بوده، و با زمان و مکان و شرایط خاص پیروان خود سازگاری دارند و با‏‎ ‎‏اجتهاد مجتهدین قابل تغییرند؛ و این همان فقه پویایی است که امام‏‎ ‎‏خمینی به عنوان یک مرجع دینی به آن توصیه می کردند. نتیجه اینکه،‏‎ ‎‏انسان همواره میان دو اصل ثابت و متغیر قرار دارد و هنر او پویایی در عین‏‎ ‎‏التزام به اصول ثابت است؛ و در اینجاست که ضرورت پیوند میان‏‎ ‎‏حوزه های دینی و حوزه های علوم دیگر درک می شود؛ زیرا هر دو‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 347
‏می توانند مکمل یکدیگر بوده، و در شکوفایی دین و بارور ساختن احکام‏‎ ‎‏متغیر آن، نقش بسزایی داشته باشند.‏

‏     از این رو زنان ما در صدد یافتن راه حلی برآمدند که ضمن حفظ اصول‏‎ ‎‏ثابت شرعی و التزام به آن، احکامی متناسب با حضور خود در جامعه‏‎ ‎‏بیابند؛ راهی که هم هویت فرهنگی و دینی خود را حفظ کنند و هم نقش‏‎ ‎‏اجتماعی خود را ایفا کنند. طبیعی است برای رسیدن به این شناخت‏‎ ‎‏می بایست جایگاه و منزلت زن در اسلام و احکام و قوانین مربوط به آنان‏‎ ‎‏کاملاً تبیین شود. اینک در این گفتار و برای رسیدن به این هدف، بحث‏‎ ‎‏خود را در دو محور زیر ادامه می دهم:‏

‏     الف) جایگاه زن در نظام آفرینش که می توان آن را اصلی ثابت دانست.‏

‏     ب) نقش زن در جامعه که با شرایط زمان و مکان تغییر و تحول پیدا‏‎ ‎‏می کند.‏

‏     الف) برای تبیین جایگاه و منزلت زن، نظری به منزلت انسان در نظام‏‎ ‎‏آفرینش می افکنیم. از آنجا که از دیدگاه اسلام هیچ گونه تفاوتی در بعد‏‎ ‎‏آفرینش و ارزش بودن میان زن و مرد وجود ندارد، بنابراین هرچه در مورد‏‎ ‎‏انسان گفته شده، در مورد زن نیز صادق خواهد بود؛ مضافاً اینکه زنان از‏‎ ‎‏جایگاه و منزلت ویژه ای برخوردارند که در محل مناسب به بیان آن‏‎ ‎‏خواهم پرداخت. در مورد خلقت انسان، خداوند می فرماید:‏

‏     او را با دست خویش آفریدم ‏خلقته بیدی‏. او تنها موجودی است که‏‎ ‎‏خالق هستی با آفرینش او بر خود مباهات می کند و‏ فَتَبارکَ اللّه احسنُ‎ ‎الخالقین‎[2]‎‏ می گوید؛ و در بیان مبدأ پیدایش زن و مرد می گوید: ‏خَلَقَکُمْ مِنْ‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 348
نَفْسٍ واحدَةٍ‎[3]‎‏ یعنی تصریح می کند که همه انسانها اعم از زن و مرد از نفس‏‎ ‎‏واحده خلق شده اند. پس، در نظام آفرینش میان آنان تفاوتی نیست؛ زیرا‏‎ ‎‏مبدأ هر دو حقیقتی واحد است و هدف از خلقت هر دو نیز امری واحد‏‎ ‎‏است و آن، شناخت و تقرّب و نزدیک شدن به خالق هستی است، مسیر و‏‎ ‎‏راهوار هر دو نیز یگانه است و آن عمل صالح می باشد.‏

‏     گفتیم که مبدأ زن و مرد، نفس واحده است؛ در مورد هدف نیز فرموده‏‎ ‎‏است: ‏و ما خلقتُ الجنَّ و الانسَ الاّ لِیَعْبُدُون‎[4]‎‏ و جن و انس را نیافریدم، مگر‏‎ ‎‏برای اینکه مرا پرستش کنند؛ و در مورد راهوار این حرکت نیز بر عدم‏‎ ‎‏تفاوت تأکید می کند و می فرماید: ‏لا اُضیعُ عَمَلَ عاملٍ مِنکُم مِنْ ذکر اَوْ اُنثٰی‎ ‎بَعْضُکم مِنْ بَعض‎[5]‎‏ من عمل هیچ کس از مرد و زن را بی مزد نگذارم (چه‏‎ ‎‏آنکه همه در نظر خدا یکسانند، بعضی مردم از بعض دیگر برتری ندارند‏‎ ‎‏مگر به طاعت و معرفت) هرگز عملی از عمل کننده ای به خاطر زن یا مرد‏‎ ‎‏بودنشان ضایع نمی شود.‏

‏     و در آیۀ دیگر می فرماید:‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 349
‏     ‏مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ او اُنْثٰی و هُو مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طیّبةً و لَنجْزِیَنَّهُمْ‎ ‎اَجْرَهُم باَحَسنِ ما کانُوا یَعمَلُون‎[6]‎‏ هر کسی از مرد و زن کار نیکی به شرط‏‎ ‎‏ایمان به خدا به جای آرد، ما او را به زندگانی خوش و پاکیزه، زنده‏‎ ‎‏می گردانیم و پاداش بسیار بهتر از آنچه که کرده، به او اعطا می کنیم.‏

‏     و جالب اینکه، قرآن وظیفه ارشاد و هدایت را بر عهده هر دو ـ زن و‏‎ ‎‏مرد دانسته، و در مورد امر به معروف و نهی از منکر چنین می فرماید:‏

والمُؤمنونَ والمُؤمناتُ بَعْضُهم اَوْلیاءُ بَعْض یأمُرونَ بالمَعْروفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ المُنکر‎[7]‎‎ ‎‏مردان و زنان مؤمن همه یاور و دوستدار یکدیگرند؛ به کار نیکو امر و از‏‎ ‎‏کار زشت نهی می کنند.‏

‏     دلیل این گفتار بسیار روشن است؛ زیرا در مسیر تکامل و صعود و‏‎ ‎‏رسیدن به مقام و مقصد اعلا، تنها چیزی که مؤثر است جان و روح آدمی‏‎ ‎‏است که نه مؤنث است و نه مذکر و انتساب به حق تعالی دارد که فرمود:‏‎ ‎قُل الرّوحُ مِنْ اَمْر ربی‎[8]‎‏ بگو که روح از عالم امر خداست و ذکورت و انوثت‏‎ ‎‏مربوط به بدن و جسم انسان است پس، می توان چنین نتیجه گرفت که:‏

‏     1ـ زن و مرد بودن مربوط به پیکرۀ انسان می شود، نه به جان و روح او؛‏

‏     2ـ تعلیم و تربیت، هدایت یا شقاوت به نفس تعلق می گیرد، نه به‏‎ ‎‏جسم؛‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 350
‏     3ـ نفس غیر از بدن است و نه مذکر است و نه مؤنث.‏

‏     روح از منظر اسلام و قرآن امری مجرد است که شئونات مختلف‏‎ ‎‏دارد. بنابراین، هیچ یک از اوصاف ارزشی و ضد ارزشی نه مذکرند و نه‏‎ ‎‏مؤنث؛ زیرا موصوف آنان جسم و بدن انسان نیست. پس، نتیجه اینکه:‏

‏در رجوع الی اللّه «جان» (نفس) فاعل است که نه مذکر است و نه مؤنث، و‏‎ ‎‏در مقام قرب نیز آنچه که متصف به تقرب می شود نه مذکر است و نه‏‎ ‎‏مؤنث؛ و فطرتی که انسان بر آن مفطور است و در هر دو مشترک است، نه‏‎ ‎‏مؤنث است نه مذکر که فرمود: ‏فِطْرَتَ اللّه الّتی فَطَرالناسَ علیهٰا.‎[9]‎‏ پیوسته از‏‎ ‎‏طریقۀ دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است، پیروی کن. منظور از‏‎ ‎‏فطرت، خصوصیاتی است که انسان بر آن سرشته شد و با آن خصوصیات‏‎ ‎‏از دیگر موجودات ممتاز گردیده است و آن فطرت کمال خواهی و‏‎ ‎‏مطلق طلبی و خداخواهی و... است. البته زن و مرد هر کدام ویژگیهای‏‎ ‎‏دیگری مخصوص به خود دارند که داشتن این ویژگیها موجب رجحان‏‎ ‎‏هیچ کدام بر دیگری نمی شود؛ البته فهم و پذیرش این حقیقت آن هم در‏‎ ‎‏روزگاری که در انسان بودن زن شک و تردید وجود داشت و حتی در‏‎ ‎‏برهه ای از زمان حتی زنده ماندن او را جایز نمی شمردند، بسیار مشکل‏‎ ‎‏می نمود؛ و گویی اسلام با طرح این حقیقت که مبدأ و هدف هر دو یکسان‏‎ ‎‏است و هیچ تفاوتی از جهت ارزشی میان آنان نیست، انقلابی برپا می کند‏‎ ‎‏که هم برای شنوندگان دشوار است و هم برای حاکمان و مجریان،‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 351
‏سهمگین تر. با این تعبیر، نگاه به زن به عنوان «موجودی طُفیلی» و «زیادۀ‏‎ ‎‏خمیر مایه خلقت مرد» و «جزئی از مرد» نفی می شود و پیامبر(ص) با‏‎ ‎‏اعلام آیۀ شریفه: ‏یا ایُّها الناس اتَّقوا ربَّکُمْ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وٰاحدَة و خَلَقَ منهٰا‎ ‎زوجَهٰا و بثَّ منهُمٰا رجٰالاً کثیراً و نساء‎[10]‎‏ مهر بطلان بر همه افکار و عقاید باطل‏‎ ‎‏گذشتگان می زند.‏

‏     در قرآن کریم در داستان حضرت مریم به وضوح به برتری دختر در‏‎ ‎‏بعضی جهات اشاره می کند و می فرماید: ‏لیس الذکر کالانثی‎[11]‎‏ نیست مرد‏‎ ‎‏مانند زن. در جواب اندوه مادر مریم(ع) به او می فهماند آن پسری که تو در‏‎ ‎‏نظر داشتی هرگز نمی توانست مانند این دختر، ارجمند و والامقام باشد و‏‎ ‎‏آن خیری که بر این دختر مترتب است برای پسر ممکن نبود، و تصریح‏‎ ‎‏می کند که با دختر بودن طفل او آرزوی مادر مریم(ع) به بهترین وجه‏‎ ‎‏عملی گردیده است. حضرت مریم(ع) یکی از ممتازترین چهره های‏‎ ‎‏انسانی است؛ که نه فقط در جامعه زنان بلکه برای مردان و زنان اسوۀ‏‎ ‎‏فضیلت و تقوا و کرامت انسانی معرفی می شود. او چنان در تزکیۀ نفس،‏‎ ‎‏خودسازی، پرستش معبود یگانه و تقرب به حق اوج می گیرد که مائدۀ‏‎ ‎‏آسمانی بر او نازل می شود و تا آنجا قابلیت و تکامل می پذیرد که‏‎ ‎‏پرورش دهندۀ یکی از پیامبران عظیم الشأن و اولوالعزم الهی می شود، و‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 352
‏چنانچه در زندگی او مشهود است نه تنها فرزند او استثنایی می شود که در‏‎ ‎‏واقع این استثنایی بودن را از مادر خویش می ستاند و مورد تکریم و‏‎ ‎‏احترام قرآن کریم که معجزۀ دین بعد از اوست قرار می گیرد؛ و سوره ای‏‎ ‎‏در آن به نام این شخصیت محبوب اختصاص می یابد و آیاتی از آیه های‏‎ ‎‏قرآن راجع به او سخن می گوید. از جمله:‏

‏     ‏و اذ قالتِ الملائکةُ یا مریمُ اِنَّ اللّه اصطفیٰکِ و طهَّرکِ و اصطفیٰکِ علی نساءِ‎ ‎العالَمین‎[12]‎‏ و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم، همانا خداوند تو را برگزید و‏‎ ‎‏پاکیزه گردانید و بر زنان جهانیان برتری بخشید.‏

‏     و این درخشش او قرنها بعد از او نیز استمرار می یابد و همچنان‏‎ ‎‏شکوفا می ماند. همواره قرآن از او به عنوان یکی از چهره های نمونه برای‏‎ ‎‏همه انسانها یاد می کند و این چیزی جز عظمت او نمی تواند باشد که‏‎ ‎‏به گونه ای زندگی کند که پس از گذشت روزگاران دراز همچنان اسوه و‏‎ ‎‏الگو باقی بماند؛ و قرآن به همه طالبان کمال توصیه می کند که آیات‏‎ ‎‏مربوط به حضرت مریم را بخوانند و از آن بهره مند شوند. نکتۀ قابل توجه‏‎ ‎‏اینکه ستایشی که در قرآن کریم از شخصیت حضرت مریم شده، به‏‎ ‎‏مراتب بیش از آن چیزی است که در انجیل آمده است.‏

‏     در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که در آن صلاحیت زنان را‏‎ ‎‏برای تقرب الهی تبیین می کند. حضرت در این حدیث به مقام والای زن‏‎ ‎‏توجه می دهند و می فرمایند: ‏حُبِّبَ الیَّ مِنْ دنیٰاکُمْ ثلاث النساء و الطیب، و قرةُ‎ ‎عینی فی الصلوة‎[13]‎‏ از دنیای شما، زن و بوی خوش، محبوب من قرار گرفت‏‎ ‎‏و نور چشم من در نماز قرار داده شد.‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 353
‏     جالب اینکه «زن» مقدّم بر مقولۀ ملکوتی نماز قرار گرفته، و مفسران و‏‎ ‎‏شارحان به تفسیر آن پرداخته اند. از جمله محی الدین ابن عربی، عارف‏‎ ‎‏بزرگ اسلامی (متوفی، قرن 638 شمسی) در اثر مشهور خود‏‎ ‎‏فصوص الحکم در فص آدمیّه به راز محبوبیت زن در نزد پیامبر اکرم(ص)‏‎ ‎‏اشاره کرده، و می گوید:‏

‏     ذات اقدس الهی منزه از آن است که بدون تجلی در مظهری مشاهده‏‎ ‎‏شود. بناچار مظاهری باید تا او را نشان دهند و از او حکایت کنند و هر‏‎ ‎‏مظهری که از جامعیت بیشتری برخوردار باشد، بهتر می تواند آیینۀ‏‎ ‎‏خدانما بشود. سپس نتیجه می گیرد که زن در این مظهریت کاملتر از مرد‏‎ ‎‏است؛ زیرا هم مظهر خالقیت حق است و هم مظهر فاعلیت او و برای‏‎ ‎‏استدلال و اثبات این مطلب چنین می گوید:‏

‏     مرد، مظهر عقل کلی است؛ و زن مظهر نفس کلی. البته این تعبیر‏‎ ‎‏عده ای را دچار ابهام کرده است که آن را ملاک برتری مرد بر زن بدانند؛‏‎ ‎‏زیرا ملاک برتری فردی بر فرد دیگر عقل است. پس، با این تعریف مردان‏‎ ‎‏از زنان برترند در صورتی که اگر به مسائل و مباحث عرفانی توجه شود‏‎ ‎‏هرگز چنین شبهه ای طرح نمی شود. به عنوان مثال در عالم عرفان‏‎ ‎‏مظهریت اسمی بودن، دلیل فقدان حقیقت دیگر نیست. بزرگان عرفان‏‎ ‎‏در مورد اسمای الهی و در مبحث اسما به طور مفصل به طرح این مسأله‏‎ ‎‏پرداخته اند؛ و امام خمینی در کتاب ارزشمند خود مصباح الهدایة تصریح‏‎ ‎‏می کنند که هرگز اسمی از اسمای الهی بی بهره از حقیقت دیگر اسمای‏‎ ‎‏الهی نیست. مثلاً اگر در تعریف اسم مبارک «الرحمن» می گوییم حقیقتی‏‎ ‎‏است که رحمت خداوندی در آن ظهور دارد؛ اینچنین نیست که اسم‏‎ ‎‏شریف «العلیم» فاقد رحمت باشد؛ بلکه منظور این است که ظهور و بروز‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 354
‏این صفت در آن اسم بیشتر است. بنابراین، زن را مظهر اسم جمال و مرد‏‎ ‎‏را مظهر اسم جلال خداوند دانسته اند. از این رو زن مظهر محبت و رأفت‏‎ ‎‏الهی و مرد مظهر عقل و حکمت خداوند است. از آنجا که عرفا و برخی از‏‎ ‎‏حکما محبت را اساس خلقت و قوام بخش هستی دانسته، و مبنا و محور‏‎ ‎‏عالم و جهان آفرینش را بر حب استوار می دانند می توان چنین نتیجه‏‎ ‎‏گرفت که زن، محور جهان هستی است. بنابراین، پیامبر اکرم که عارفترین‏‎ ‎‏مردم به عالم هستی است، با ذکر این حدیث به محبوبیت زن در نظام‏‎ ‎‏آفرینش اشاره می کنند. با این توضیح روشن می گردد که چگونه دختری‏‎ ‎‏می تواند «ام ابیها» لقب گیرد، و محور نبوت و ولایت شود.‏

‏     ب) پس از تبیین ارزش و جایگاه زن در نظام اسلامی اینک به بررسی‏‎ ‎‏نقش او در جامعه اشاره می کنم؛ و از طولانی شدن مطلب از شما حضّار‏‎ ‎‏گرامی پوزش می خواهم. برای ورود به مبحث شناخت نقش زن در‏‎ ‎‏جامعه، می توان در ابتدا به نقش اولیۀ او در خانواده اشاره کرد. از آنجا که‏‎ ‎‏خانواده واحد جامعه بوده، و نهایتاً واحد جامعۀ نوین جهانی خواهد بود،‏‎ ‎‏نقش زن در خانواده را می توان در ابعاد گوناگون بررسی کرد. مثلاً حقوق‏‎ ‎‏او را در خانواده ـ در مقام مادر یا خواهر یا دختر و یا همسر جستجو کرد.‏‎ ‎‏طبیعی است وظایف و حقوق هر کدام را می باید در جایگاه خود بررسی‏‎ ‎‏کرد و روشن است که عدم شناخت جایگاه هر کدام و آمیختن مباحث با‏‎ ‎‏یکدیگر، معضلات و مشکلات و ابهاماتی به وجود می آورد که ممکن‏‎ ‎‏است انسان را در داوری به اشتباه بیندازد. مثلاً حقوق و وظایفی که زن در‏‎ ‎‏قبال همسر خود دارد البته متفاوت است با حقوق و وظایف همان زن در‏‎ ‎‏برابر برادر یا پدر خود. بنابراین، باید به این نکتۀ مهم توجه کرد که در‏‎ ‎‏بررسی مسائل مربوط به زنان، احکام حقوقی با معیارهای ارزشی،‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 355
‏سنجیده نشود و از خلط مبحث پرهیز گردد.‏

‏     مثلاً حقوق مادر در اسلام همچنان پراهمیت است که گذشته از‏‎ ‎‏رعایت ادب و احترام ظاهری، تکفل و تأمین معیشت او به فرزند توصیه‏‎ ‎‏شده، و همواره اطاعت امر او برای فرزندانش لازم الاجرا خواهد بود،‏‎ ‎‏حتی اگر فرزندی به مقام حاکمیت و مرجعیت دینی هم برسد همچنان‏‎ ‎‏دستور مادر برای او لازم الاطاعت است؛ و نافرمانی از او سرپیچی از‏‎ ‎‏دستور خداوند است. پس، زن در هر مقام و در هر جایگاهی قرار گیرد‏‎ ‎‏باید به نقش محوری خود توجه کند و هنر او، در شناخت و حفظ همین‏‎ ‎‏محوریت است و اگر پا به عرصۀ اجتماع می گذارد باید بداند با حفظ‏‎ ‎‏مسئولیت اصلی خویش ـ که همان نقش مادرانه او و محوریت اوست از‏‎ ‎‏دانش و تخصص خود، جامعه را بهره مند ساخته، و یا از تجربیات دیگران‏‎ ‎‏استفاده کند.‏

‏     بنابراین، زنی می تواند در جامعه نیز موفق باشد که هویت خود را‏‎ ‎‏بیابد؛ محوریت خود را بشناسد؛ رابطۀ خود را با خالق خویش محکم‏‎ ‎‏گرداند، و به رابطۀ خود با دیگران احترام بگذارد. با چنین معرفت و آگاهی‏‎ ‎‏است که اگر پا به عرصۀ اجتماع بگذارد، مصلح جامعه و هدایتگر مفیدی‏‎ ‎‏خواهد بود.‏

‏     اسلام، خانواده را محل امن و آرامش و تربیت فرزندان می داند و به‏‎ ‎‏خانواده به عنوان اولین واحد سازندۀ جامعه می نگرد و برای اصلاح و‏‎ ‎‏سلامت آن رهنمود می دهد. امام خمینی صلاح و فساد جامعه را در گرو‏‎ ‎‏صلاح و فساد خانواده می دانست و البته صلاح و فساد خانواده نیز در گرو‏‎ ‎‏سلامت و صلاحیت و آگاهی مادر است. از این رو زن به عنوان مادر،‏‎ ‎‏محور خانواده و نهایتاً محور اجتماع و جامعۀ جهانی می گردد؛ و بدیهی‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 356
‏است که صلاح و سلامت آن اجتماع و جامعه نیز به سلامت زن بستگی‏‎ ‎‏پیدا می کند. بنابراین، خودباختگی و فراموش کردن منزلت و جایگاه‏‎ ‎‏خود، شیفته و واله شدن به برخی ظواهر فریبنده به اسم تمدن، همه و‏‎ ‎‏همه آفتهای جامعۀ جهانی خواهد بود. وقتی می توان جامعه ای متعالی و‏‎ ‎‏جهانی را تصویر کرد که افراد سازندۀ آن جامعه، توانسته باشند فرهنگ‏‎ ‎‏اصیل خود را شناخته، و آن را حفظ کنند. تنها در این صورت است که‏‎ ‎‏می توان به گفتگوی میان تمدنها و پیروان ادیان امیدوار بود و چشم به ثمرۀ‏‎ ‎‏جاوید و سازندۀ آن داشت؛ البته زدودن تعصبها و اکتفا نکردن به مسائل‏‎ ‎‏گزینشی که توسط وسایل ارتباط جمعی در اختیار افراد گذاشته می شود و‏‎ ‎‏پرهیز از هرگونه پیشداوری و شرایط مساوی و همگون برای ابراز عقیده‏‎ ‎‏همه و همه از عواملی است که می تواند جامعه ای نوین و متعالی را ‏‎ ‎‏پی ریزی کند.‏

‏     خلاصۀ کلام اینکه، زن از دیدگاه اسلام در بعد آفرینش و از وجهۀ‏‎ ‎‏ارزشی هیچ تفاوتی با مرد ندارد؛ بلکه هر کدام از آن دو فردی از نوع‏‎ ‎‏انسانند.‏

‏     دوم اینکه، قوانین و مقررات خاص هرکدام باید در جایگاه خود مورد‏‎ ‎‏بررسی قرار گیرد.‏

‏     سوم اینکه، قوانین و حقوق زن نیز در خصوص موقعیّت او (مادر،‏‎ ‎‏همسر، دختر، خواهر) در نظر گرفته شود تا مسائل به هم در نیامیزد و بهرۀ‏‎ ‎‏صحیح برده شود.‏

‏     چهارم آنکه، چون زن محور خانواده و اجتماع است، بنابراین محور‏‎ ‎‏جامعۀ جهانی نیز خواهد بود. پس، برای حفظ سلامت جامعۀ نوین‏‎ ‎‏جهانی که همگی در انتظارش هستیم، بیاییم سلامت و حیثیت زن را‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 357
‏به مخاطره نیندازیم و از به بازی گرفتن او دست برداریم و برای سوداگری‏‎ ‎‏و سودپرستی او را مصرف نکنیم؛ بگذاریم هویت خود و اصالت و‏‎ ‎‏شرافت خود را باز یابد. اگر «هانتیگتون»،‏‎[14]‎‏ نویسنده معروف امریکایی،‏‎ ‎‏جنگ و جدال جهان سوم را در اثر بازگشت به هویت خویش می داند،‏‎ ‎‏به صراحت می گوییم هرگز چنین نخواهد بود؛ زیرا یافتن هویت خویش‏‎ ‎‏بازگشت به فطرت است و فطرتهای پاک هرگز با هم خصومت و جدال‏‎ ‎‏ندارند. به امید آن روز. از اینکه حوصله کرده، و به عرایض من توجه‏‎ ‎‏کردید صمیمانه سپاسگزارم.‏

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

‏آتن ـ 21 مهر 1377‏

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 358

  • )) Feminisme. طرفداری از زنان، طرفداری از حقوق زنان.
  • )) «ثُمّ خَلَقْنا النّطفَة عَلَقَة فَخَلَقْنَا العَلَقَة مُضْغةً فَخَلَقنا المُضغةَ عِظاماً فکسونا العِظامَ لَحْماً ثُمّ اَنْشأناه خَلْقاً آخَر فَتَبارک اللّه اَحْسَنُ الخالِقین». آنگاه نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و باز آن گوشت را استخوان گردانیدیم و سپس بر استخوانها گوشت پوشانیدیم. پس از آن (به دمیدن روح پاک مجرد) خلقتی دیگر انشا نمودیم. آفرین بر خداوندی که بهترین آفریننده است. (مؤمنون / 14).
  • )) «خَلَقکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدة ثُمّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها و اَنْزَلَ لَکُم مِنَ الاَنْعام ثَمانیةَ اَزْواج یَخْلقُکم فی بُطونِ اُمّهاتِکُم خَلْقاً مِنْ بَعْد خَلْق فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُم اللّه رَبُکُمْ لَهُ الملکُ لا اِلهَ الاّ هُو فَاَنّٰی تُصْرفُونَ». او شما را از یک (نفس) آفرید. پس از آن جفت او را قرار داد، و برای استفاده شما نوع بشر هشت قسم از چهارپایان ایجاد کرد و شما را در باطن رحم مادران در سه تاریکی (مشیمه، رحم و بطن) با تحولات گوناگون بدین خلقت زیبا بیافرید. این خداست پروردگار شما که سلطان ملک وجود است و هیچ خدایی جز او در عالم نیست. با این حال چگونه از راه حق منحرف می شوید؟ (زمر / 6).
  • )) ذاریات / 56.
  • )) آل عمران / 195.
  • )) نحل / 97.
  • )) توبه / 71.
  • )) «وَ یَسْئَلونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبّی وَ مٰا اُوتیتُمْ مِنَ العلم الاّ قلیلاً». و ای رسول ما، تو را از حقیقت روح می پرسند، جواب ده که روح از عالم امر خداست و بی واسطه جسمانیات به امر الهی به بدنها تعلق می گیرد و شما پی به حقیقت آن نمی برید زیرا آنچه از علم به شما دادند بسیار اندک است و حقیقت و کنه چیزی را به علم جزئی خود در نمی یابید. (اسرا / 85).
  • )) «فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّین حَنیفاً فِطْرَت اللّه الّتی فَطَرالنّاس عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخلقِ اللّه ذلکَ الدّینُ القَیّمُ وَ لکنّ اکثَرالنّاسِ لا یَعْلَمُونَ». پس تو ای رسول با همه پیروانت مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور، و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن، که هیچ تغییری در خلقت نباید داد. این است آیین استوار حق؛ و لیکن اکثر مردم از حقیقت آن آگاه نیستند. (روم / 30).
  • )) ای مردم بپرهیزید خدای خود را، آنکه شما را از نفس واحده بیافرید و هم از آن جفت آن را بیافرید و از آن دو مردانی و زنانی بسیار پدید آورد. (نساء / 1).
  • )) «فَلَمّا وَضَعَتها قالَتْ رَبّ اِنّی وَضَعْتُها اُنْثٰی واللّه اَعْلَم بما وَضَعتْ وَ لَیْسَ الذّکر کَالاُنْثٰی وَ اِنّی سَمَّیتُها مَرْیمَ و اِنّی اُعیذها بِک و ذُرّیتها مِنَ الشیطانِ الرّجیم». چون فرزند بزاد از روی حسرت گفت: پروردگارا، فرزندی که زاده ام دختر است و خدا بر آنچه زاییده شده، داناتر است، چه حکمتها و فضیلتها در وجود آن دختر است و عرض کرد. الها! پسر و دختر در کار خدمت حرم یکسان نخواهند بود و من او را مریم نام نهادم و او و فرزندانش را از شرّ شیطان رجیم در پناه تو در آوردم. (آل عمران / 36).
  • )) آل عمران / 42.
  • )) خصال صدوق؛ باب ثلاثه.
  • )) نویسندۀ کتاب CLashoFcivLition.