بازگشت به خویش ، ارمغان انقلاب اسلامی
بسم اللّه الرحمن الرحیم
فرا رسیدن بیستمین سال انقلاب شکوهمند اسلامی را به همه شما عزیزان تبریک می گویم بویژه به ظفرآفرینان کشورمان که با ایثار جان خود، انقلابی عظیم، انقلابی ظلم ستیز را در این خطۀ گیتی به پا کردند؛ و عزیزان دیگری که با کوشش و مجاهدۀ بی امان در استمرار و تحقق آن از هیچ سختی و دشواری نهراسیدند و نمی هراسند و از پای نمی نشینند. انقلابی در کشور ما رخ داد که محور آن توحید بود، و ظلم ستیزی از ویژگیهای بارز آن بود. باید بدانیم که این انقلاب تنها به محدودۀ جغرافیایی یک کشور و در یک گوشۀ جهان منحصر نمی باشد و آنچه که سقوط کرد و به تاریخ پیوست، تنها یک حکومت استبدادی داخلی نبود بلکه این رخداد عظیم که مایۀ شگفتی جهانیان گردید و اذهان عمومی را به خود متوجه ساخت در توسعۀ سیاسی، اجتماعی بسیاری از کشورها جایگاهی خاص یافت، انقلاب اسلامی از بین برندۀ نظام سلطه و زدایندۀ تبعیض نژادپرستی بود؛ و ارمغان آن، معنویت گرایی و خدامحوری به جای دنیامداری و مادیگری بود. این رخداد عظیم، تکیه بر معنویتی داشت که
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 369
از کلام امام و رهبر آن شنیده می شد، اصالت و درون مایۀ این انقلاب عظیم، معنویت آن بود؛ معنویتی که بنیانگذارش خود با خودسازی و تهذیب نفس و مجاهدات فراوان در پی سالهای متمادی حاصل کرده بود. شاید بتوان چنین برداشت کرد که نظام جمهوری اسلامی، تبلور و چهرۀ بیرونی آن معنویت امام است؛ معنویتی که امام پس از سالها سیر و سلوک اینک آن را برای طالبان حقیقت جلوه گر ساخت. انقلاب امام از یک سو فرهنگ خام جمود، تحجر، ارتجاع، و قشریت را به مبارزه طلبید و از دیگر سو اصالتهای فرهنگی و اندیشه های ناب شیعی را به نمایش گذاشت. انقلاب امام دو جبهۀ متخاصم را روی در روی هم قرار داد. جبهه ای که در آن استکبار، خود محوری، خودکامگی حکومت می راند با جبهه ای که معنویت، خداباوری، خدامحوری و ایثار و خردورزی را همراه داشت و آنچه که امام با هنرمندی خاص خود توانست انجام دهد، این بود که اندیشه ای توحیدی را به درون پیکرۀ جهان سیاست وارد سازد. حکومتی که امام، طالب پیاده شدن آن بود؛ حکومتی پاک و پیراسته از هرگونه مظاهر استبداد و استعمار بود. حکومت مطلوب امام هرگونه اندیشۀ استعماری را در محافل بین المللی به چالش گرفت؛ و هر چند پدیدۀ مبارزه با استبداد و استعمار پدیده ای نوظهور نبود؛ اما به آنگونه که در انقلاب اسلامی رخ داد و شاید بتوان گفت در این شکل و صورت، نو و بدیع بود، رویارویی با امپریالیسم جهانی با این خصوصیت که نه به دامن شرق غلتید و نه به سوی غرب گرایید، به هر دو «نه» گفت، و استقلال خود را خواستار بود. انقلاب اسلامی شیوه ای را بنیاد نهاد که فارغ از هرگونه ویژگیهای محلی، قومی و تاریخی درها را به روی همه خواستاران حقیقت و به روی همۀ کسانی که طالب رهایی از استبداد و سلطۀ
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 370
بین المللی بودند، گشود. امام راه نجات انسان را در بازگشت به خویشتن و یا بازگشت به فطرت خویش دانست. خودباوری از دید امام، رمز تعالی و زدودن غیریتهاست؛ غیریتی که سرمنشأ ظلمت و بیگانگی است.
بازگشت به فطرت به معنای دلبستگی به مفاخر گذشته نیست، که حاصلی جز ارتجاع و واپسگرایی و فاصله گرفتن از واقعیتها ندارد. بازگشت به خویشتن؛ یعنی جستجوی بهترین راههای رسیدن به معنویت که نتیجه اش غبارزدایی از ارزشهایی است که مرور زمان چهرۀ زیبای آنها را مکدّر ساخته است. آن چیزی که انقلاب اسلامی ایران را ویژگی و انحصار بخشید و امام خمینی را به عنوان نجاتبخش انسانهای دربند و احیا کنندۀ اسلام در قرن حاضر شناساند، رویکرد به معنویت، طراحی و تشکیل حکومتی بر مبنای کلام، خرد و منطق و برگرفته از وحی و تعالیم الهی بود. امام خمینی بنیانگذار حکومت کفر ستیز دینی شد و راهی نو و شیوه ای تازه مبتنی بر پایه ها و مایه های اصیل قرآن فرا روی انسانهای عصیان زده، در بهشت بورژوازی جدید نهاد؛ و از برکت این حکومت دینی بود که آیین آسمانی قرآنی بار دیگر به منزله راه حلی نجاتبخش به عرصۀ زندگی مسلمانان بازگشت و به همۀ اندیشمندان، راه رسیدن به آزادی، استقلال و پیروی از احکام اسلام ناب محمدی(ص) را باز شناساند.
انقلاب دوران ساز امام خمینی، زمینۀ بحث و تفکر و اندیشیدن در بستر مناسب و سالم را آماده ساخت. در حقیقت، امام و انقلاب اسلامی هم موضوع تحقیق اندیشمندان قرار گرفت و هم زمینه ای برای تحقیق ایجاد کرد که کتابهای متعدد و مقالات متنوع چه در ایران و چه در بیرون از مرزهای ایران به رشته تحریر در آید.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 371
امام بر این باور بود که هر جا فساد، ظلم، تباهی و جمود فکری ظهور کند، ریشۀ آن را باید در دور شدن آن جامعه از حقیقت مطلق و کمال مطلق جستجو کرد. ریشۀ تعالی هر جامعه ای از منظر امام، در اتصال و تمسک آن جامعه به مبانی الهام بخش وحی است که نتیجه آن رشد و شکوفایی و خردورزی است.
اصول و مبانی فکری امام که در آغاز انقلاب برای همراهان امام روشن و شفاف بود، امروزه و با گذشت زمان و در اثر کج فهمی برخی از عناصر، مورد سؤال و ابهام قرار گرفته است. از این رو وظیفۀ ما و همۀ کسانی که دوران شکوهمند صدر انقلاب را درک کرده اند، خطیر و حساس می شود. این انقلاب که براستی «انفجار نور» لقب گرفت به خاطر روشنی و تابناکی اش، اصول و مبانی اش جای سؤال نداشت؛ اما اینک با گذشت زمان بدفهمی برخی از ما، تعصب و تحجر عده ای که همیشه امام از آنان دردمند بود، کسانی که در زمان امام اندیشه و تفکرشان رونق و بازاری نداشت؛ ولی اینک بدون توجه به کهنه شدن آن افکار و عدم جذابیت و عدم کارآیی آن اندیشه ها، اذهان عمومی را مخدوش می سازند و با این عمل، اصول و مبانی انقلاب امام، انقلابی که دنیا را به لرزه انداخت، مورد تردید و سؤال قرار می دهند. اسلامی که امام برای پیروان خود ترسیم می کرد، مکتبی آرمانی و متعالی بود؛ مکتبی که خود را مسئول رعایت حقوق انسانها از هر گروه و دسته ای می داند. نظام و حکومتی که مبتنی بر اسلام باشد، افراد آن حکومت از تمامی حقوق مدنی، اجتماعی و فردی و حتی آزادی اندیشه و بیان برخوردارند؛ چنین دین و مکتبی مورد نظر امام بود که همواره پیروان خود را به پایبندی به آن دعوت می کرد و از سست شدن پایه ها و مبانی آن بیمناک بود. امام راز و
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 372
رمز حفظ و استحکام حکومت خود را ناشی از محبت متقابل میان مسئولین و مردم می دانست. اگر امروز در جهان و در میان اقشار مختلف خارج از ایران پرتو درخشان آزادیخواهی، سیر و سلوک و رویکرد به معنویت و خودباوری دیده می شود، می توان آن را ارمغان حکومت اسلامی در ایران دانست. امام از این راه توانست به قلبهای مردمان آگاه و اندیشمند و طالبان حقیقت راه یابد؛ و علی رغم فشار و محدودیتها در قلوب مردمان نفوذ کند. شیوۀ جدید و طرح نوین امام در زمینۀ حکومت طرح «ولایت فقیه» بود که به اعتقاد امام اصلیترین اساس حکومت دینی محسوب می شود و بهترین نگهبان و حافظ حکومت است. از منظر امام حاکمیت دین که تبلور آن در ولایت فقیه متجلی است، بهترین عامل بازدارنده از خود محوری و خودکامگی است؛ زیرا تنها کثرت آرای عمومی نمی تواند حکومت را از خودمحوری باز دارد، چنانکه نمونۀ آن را در وجود هیتلرها و موسولینی ها دیدیم و شاهد بودیم. حکومت مقبول امام، حکومتی است بر اکثریت آرای مردم؛ اما آنچه آن را از سایر حکومتها ممتاز می سازد طرح «ولایت فقیه» است. طبیعی است که این طرح نو و بدیع مورد رد و قبول علما قرار گیرد و حتی در اجرای آن، نوسانات و شبهه هایی ایجاد شود؛ ولی اگر معنای کلام عمیق و ژرف امام درست درک و فهم شود، می توان به حکومتی پایدار و مردمی با احترام و علاقه ای متقابل دست یافت.
حکومت مقبول امام، حکومتی مبتنی بر اخلاق است؛ البته این بینش در جهان اندیشۀ سیاسی سابقه ای دیرینه دارد. سقراط وظیفه و رسالت دانش سیاسی را آشنا ساختن مردم با وظایف اخلاقی خود می دانست، و افلاطون اعتبار حکومتها را با میزان و معیار اخلاق می سنجید تا زمان
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 373
رواقیان سیاست را از زاویۀ مذهب می نگریستند. بنابراین، مسائل اخلاقی و اجتماعی و سیاسی به هم در آمیخته بود. ارسطو سیاست را دانش برتر می دانست؛ ولی غایت آن را خیر انسانها می خواند. بنابراین، وظیفه و رسالت سیاستمدار آن است که در پی سعادت انسانها باشد و از دیدگاه دین، زندگی سعادتمند جز با عمل درست و متکی و مبتنی بر دین حاصل نمی شود. پس، قدرت و تسلط فقیه حاکم و رأس هرم اجرایی مبتنی بر اخلاق و فضیلتهای اخلاقی است و مشروعیتش از اتصال او به قوانین الهی نشأت می گیرد. از این رو ولایت در حکومت دینی بر مبنای عشق و محبت استوار است؛ و خود امام، سمبل نماد برتر این عشق و محبت بود.
والسلام
حسینیه جماران 1378
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 374