خاطرات و نکته ها

تیغ، دست علی را نیازارد

تیغ، دست علی را نیازارد

‏یک روز که با امام مشغول قدم زدن بودم،‏‎ ‎‏ایشان در مقابل یک ساقه گل ایستادند و‏‎ ‎‏گفتند: علی که می آید دستش را به این گل‏

‎ ‎‏بزند، تیغ دستش را می برد. سر این تیغ را شما ببُرید، که نرم باشد و تیغ،‏‎ ‎‏دست علی را نیازارد.‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 511
‏     پیرمردی که به گلها می رسید، تمام تیغهای آن ساقه را از بالا تا پایین‏‎ ‎‏زد. ایشان که دیدند، با تأثر گفتند: چرا اینطور کرده، این آقا همه را زده؟‏‎ ‎‏من فقط آن تیغ های پایین شاخه ها را گفتم بزند، چرا به این گل آسیب‏‎ ‎‏رساند؟‏

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 512