خاطرات و نکته ها

یخچال

یخچال

‏عراق که بودیم هنوز یخچال یک وسیله‏‎ ‎‏عمومی نبود که همه خانه ها داشته باشند.‏

‎ ‎‏امام هم اقدام به خرید آن نمی کردند. می گفتند: عموم مردم ندارند، من‏‎ ‎‏هم یخچال ندارم. در منزل ایشان زیرزمین گودی بود که اگر هندوانه یا‏‎ ‎‏میوه ای می خریدند، در آنجا نگهداری می کردند؛ چون هوای آن خنک‏‎ ‎‏بود. هرچه اهل خانه اصرار می کردند؛ آقا طلبه ها هم خریده اند، بیشتر‏‎ ‎‏خانواده ها یخچال دارند، امام می فرمودند: نخیر، هنوز در آن حد نیست‏‎ ‎‏که در زندگی متعارف وجود داشته باشد؛ و چون متعارف نیست و همه‏‎ ‎‏طلبه های نجف ـ که در خانه زندگی می کنند، نه در حجره یخچال ندارند و‏‎ ‎‏من هم باید مطابق عرف زندگی کنم، از این رو یخچال نمی خرم. امام‏‎ ‎‏همیشه زندگی خود را بر اساس عرف تنظیم می کردند.‏

‏     روزی خانم (همسر امام) گفتند: آقا، اکثر خانه ها یخچال دارند؛ حتی‏‎ ‎‏بعضیها دو دستگاه یخچال دارند؛ آیا در این شرایط نمی شود خرید؟ امام‏‎ ‎‏پاسخ دادند: نه، من احساس نمی کنم که همه داشته باشند. این موضوع‏‎ ‎‏گذشت تا اینکه روزی کارگر منزل به امام مراجعه می کند و می گوید: به‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 520
‏خدا آقا من خسته می شوم و نمی توانم به کرّات از پله ها برای جابجایی و‏‎ ‎‏حمل میوه، بالا و پایین بروم. امام پاسخ دادند: خوب به مصطفی می گویم‏‎ ‎‏یک یخچال بخرد.‏

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 521