سخن من، خندۀ امام
سال اول انقلاب امام در سخنرانی خود اشاره ای بدین مضمون داشتند که زیبندۀ
کشور نیست که مقدار زیادی بی سواد داشته باشد؛ و از مردم خواستند
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 540
برای رفع این نقیصه همت کنند. من هم به کمک یکی از دوستان، تشکیلات نهضت سوادآموزی قم را راه انداخته وهر روز گزارش آن را به حضرت امام می دادیم و آن بزرگوار با علاقه خاصی موضوع را دنبال می کردند و برایشان جالب بود. روزی یکی از خانم معلمها گفت: بعضی از خانمهایی که ثبت نام کرده اند، مرتب به کلاس درس حاضر نمی شوند و غیبت می کنند. از من درخواست کرد که شما بیا و با اینها صحبت کن. من در جمع آنها حاضر شدم و گفتم: اهمیت کلاس درس در تعطیل نکردن آن است. شما به حضور همه روزه در کلاس احتیاج دارید. یکی از خانمها بلند شد و گفت نه دخترم! آدم اگر هر روز یکجا برود سبک می شود. باید یک روز برود یک روز نرود...
وقتی این موضوع را برای حضرت امام نقل کردم، خیلی خوششان آمد و خندیدند.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 541