همیشه نه، بیشتر اوقات
یک روز امام نامه ای نوشته، به احمدآقا دادند و گفتند: این را به فلان کس برسان.
دقایقی گذشت، با عجله پیغام دادند آن نامه را برگردانید. من کنجکاو شدم تا بفهمم موضوع چیست که امام را هراسان کرده و گفته اند: آن را برگردانید تا اصلاح کنم. وقتی نامه را آوردند کاغذ کوچک داخل آن را امام بیرون آورده و اصلاحی در آن انجام دادند و اقدام به ارسال آن نمودند، این بار نظرم بیشتر جلب شد که این چیزی که امام را اینقدر آشفته کرده بود که برگردانند تا اصلاحش بکنند چه می تواند باشد؛ از ایشان پرسیدم موضوع چه بود؟ یک لبخندی زدند و گفتند: یک خلاف واقع نوشته بودم، اصلاحش کردم. باز هم تعجب کردم و تعجبم بیشتر شد؛ چون می دانستم ایشان خلاف واقع عمل نمی کنند. گفتم: یعنی چه بود؟ گفتند: برای کسی نوشته بودم که من تمام وقت یا همیشه به یاد شما هستم و برای شما دعا می کنم؛ اما بعد احساس کردم این واقعیت ندارد، جمله را اصلاح کردم و نوشتم، خیلی اوقات... .
واقعاً این برای ما درسی بود که تا این حد کسی عملش و گفتارش را تحت نظر داشته باشد و با این دقت کار بکند.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 552