پیشگفتار
اگر قبول داشته باشیم که تاریخ هر ملتی هم شناسنامه و هم ریشه های آن ملت است و انسانهای بی شناسنامه هم بی هویت و هم بی ریشه می شوند، آنگاه بر نخبگان فکری جامعه فرض است که ملت خویش را با تاریخ خود بیشتر آشنا سازند. ولی دریغ برخی اهل تاریخ فراموش می کنند که تاریخ، تنها حوادثی که در گذشته اتفاق افتاده، نیست. بل چون ریشه است، حوادث آتی بر روی آن جوانه می زند و البته شاخ و برگها متناسب با فضای زمانۀ خود رشد می کنند، تنومند می شوند و به بار می نشینند. البته تشبیه تاریخ به ریشه ها، از سویی تشبیهی گویا و از دگر سو خالی از ایراد نیست؛ زیرا ریشه برای گیاه همواره باید واقعی باشد و هیچ شاخی بر ریشه ای اعتباری نمی روید اما چه بسا گروهی، جمعیتی، حزبی و قومی برای خود ریشه ای اعتبار کند و هویتی برای خود بر اساس آن اعتبار، قائل گردد. نتیجه آن می شود که گاه ملتی خود را کمتر از آنچه هست تصور می کند و گاه نسبت به گذشته خود، آنچنان اغراق می نماید که در معرض سقوط در دره هولناک برتری جوییهای غیر انسانی قرار می گیرد.
اگر در این معنا شبهه ای نباشد که توجه به تاریخ، توجه به هویتها نیز هست، باید به این معنا نیز عنایت کنیم که تاریخ از آن جمله معارفی است که ماحصل آن به قشری خاص تعلق ندارد. در حقیقت تولیدات تاریخی که به جامعه عرضه می شود، باید خصلت عمومی بودن خود را حفظ کند و البته نباید از این معنا غفلت داشت که توجه به
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه ا
خصیصه عمومی بودن مخاطبان، با خصلت عامیانه کردن موضوعات تاریخی خلط نگردد. خوشبختانه خاطرات این خاصیت را داراست که می توان خصلت عمومی کردن تاریخ را از خوی ذاتی آن انتظار داشت.
به عبارت دیگر به همان میزان که مورخین از خاطرات برای بازشناسی برخی وقایع بهره مند می گردند، کسانی که حرفۀ آنها تاریخ نگاری نیست، نیز از آنها منتفع می گردند و گاه برای عده ای تنها مرجع موثق تاریخ، کتابهای خاطراتی است که هم اطلاعات را از آن می گیرند و هم تحلیلها را؛ چرا که نحوه ورود به موضوعات در کتابهای خاطرات با هنر نویسنده و گوینده آمیزش می یابد و از این حیث خواندن آنها بر اکثر کتابهای تاریخی که غالب قلمها در آنها خشک و یکنواخت می باشد، رحجان دارد.
گاه برخی اهل نظر به صورتی اغراق آمیز کتابهای خاطرات را از جرگه کتابهای اصیل که می تواند زوایای ناشناخته ای از واقعیات را ترسیم کند، خارج می سازند. آنها معتقدند که کتب خاطرات اصولاً بر اساس حدیث نفس شکل می گیرد و بر همین اساس بی اعتباری آنها از پیش روشن است.
بی تردید نمی توان گفت که خاطرات از حدیث نفس دور نیست اما می توان پرسید مگر حدیث نفس همواره از هوای نفس خامه بر می گیرد و در پیچ و خَم و دهلیزهای نفسانیات به گردش در می آید؟ چه بسا حدیث نفسی بیان می گردد تا ملتی نَفَس تازه کند و خاطره ای زنده می شود تا مجربی دوباره تجربه نگردد و گاه نوشتن یک کتاب خاطرات، خود مجاهده ای نفسانی است، هر چند حدیث نفس، اسکلت و استخوان بندی آن باشد و از خود گفتن، نازک کاریهای آن. مهم آن است که حدیث نفس به چه هدفی بیان می گردد. البته جای تردید نیست که بسیاری از کتابهای خاطرات برای تبرئه نویسنده از اتهامهای وارده شکل گرفته، برخی برای متهم کردن دیگران، پاره ای برای انحراف اذهان از موضوعی مهم به موضوعی بی خاصیت، برخی با اغراض سیاسی و برخی برای اهدافی مبهم. به رغم وجود چنین هدفهای نامطلوب، هر کتاب خاطراتی که منتشر شود، بالاخره افرادی اهل نظر در کمین نشسته اند تا اگر خلاف واقعی دیدند، بی تذکار و بی روشنگری نگذرند و چنین است که خاطره گویی و خاطره نویسی هم خطیر
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه ب
و هم پرخطر خواهد بود. زیرا حتی افرادی که با اهداف روشنگرانه با مخاطب خود از صمیم جان، سخن می گویند نیز می توانند به داشتن هدفی از اهداف فوق متهم گردند.
اگر از سوی دیگر به مفهوم خاطرات نظر دوزیم، خاطرات جزو راست ترین راستها برای تاریخ نگاری هستند؛ چرا که اگر مترادفهای این مفهوم را ردیف کنیم، آیا می توان «قصه های راست» را مترادف با مفهوم خاطرات ندانست؟ چنانکه اگر کسی خلاف واقعی ببافد، نخواهیم گفت که خاطره می گوید. اگر نخواهیم از ساحت ادب دور بمانیم می گوییم خلط خیالات می باشد ولی به گمان آنکه خاطره ای است. اما تناقضهایی را که گاه از یک حادثه در بیان چند قائل دیده می شود، نباید به حساب خیالیات گذارد. چه بسا چند خاطره از یک واقعه که در تقابل یکدیگر قرار دارند، همگی عین واقع باشند؛ چرا که نباید فراموش کرد ناظر کجای حادثه قرار داشته است. پس باید ابتدا کتابهایی را که تحت عنوان خاطرات منتشر می شوند، به دو قسم تقسیم کرد. یک قسم آنهایی که خاطره نیستند بل بافته هایی برای بیان مقصدی دیگرند و قسم دیگر کتابهایی که محتوای آنها خاطره است. در میان این کتابها نیز مطالبی یافت می شود که با مشهورات تاریخی در تعارض قرار می گیرد. آنها کذب نیستند، اگر در درستی آنها تردیدی باشد، به آن جهت است که از اعماق ذهن آمده اند و اگر واژه انسان از ریشه نسی باشد، امری طبیعی است که در خاطره گویی برخی حادثه ها پس و پیش بیان گردند.
به هر حال با یادآوری نکات فوق، نه بیان ارزش و جایگاه خاطرات کما هو حقه معلوم و نه جدال بر سر جایگاه آنها پایان می پذیرد و باب بحث بر سر میزان ارج کتابهای خاطرات و جایگاه واقعی آن در تاریخ نگاری همچنان مفتوح خواهد ماند اما آنچه اکثریت اهل تاریخ بر آن اتفاق نظر دارند اینکه حتی اگر نتوان تاریخ یک انقلاب بزرگ را در زمانی که آن حادثه همچنان جاری است نگاشت، حداقل کاری که می توان انتظار داشت آنکه از آفرینندگان و دست اندرکاران آن خواست آن را آنگونه باز گویند که خود شاهد بوده اند و اگر چنین فرصتی از دست رود دیگر بازیافتنی نخواهد بود.
خوشبختانه مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) از همان ابتدای شکل گیری از این مهم غافل نبود و واحد خاطرات که یکی از قدیمی ترین واحدهای پژوهشی این
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه ج
مؤسسه می باشد را به فعالیتی مستمر واداشت تا ابتدا به سراغ شاگردان و یاران نزدیک امام خمینی(س) که پس از پیروزی انقلاب مسئولیتهای رسمی و غیر رسمی را بردوش گرفتند بشتابد. آن بزرگواران نیز دریغ نکردند و در هر واقعه ای که خود در آن حضوری یا اطلاعی داشتند، آنچه می دانستند را در طبق اخلاص گذاشتند. البته طبیعی است که در بیان خاطرات برخی کم سخنند، برخی کمی محافظه کار، برخی پرمشغله، تعدادی نیز بسیار مکتوم اما اکثریت با کسانی بود که همان گونه که هر کاری از آنها در جهت خدمت به مردم برمی آمد را جدی می گرفتند، در این مهم نیز از سبقت گیرندگان باشند.
آنچه در این مجموعه تقدیم می گردد، بخشی از خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی است که در برهه ای حساس مسئولیت دادستانی کل انقلاب را به عهده داشته اند و پس از فراغت از کارهای اجرایی، فرصت یافتند خاطرات قبل از پیروزی انقلاب را که به انقلاب اسلامی ارتباط دارد، در زندگینامه مختصر خود مدغم سازند. امید که فرصت یابند خاطرات پرتپش پس از انقلاب را نیز بازگویند. باشد که واحد خاطرات توفیق یابد با همت دیگر شخصیتهایی که فصل جدید تاریخ کشور را تجربه کرده اند، با بازگویی لایه های زیرین حوادث پیچ در پیچ این انقلاب سرنوشت ساز، نسل جدید را با تلاشهای پربرکت نسلی آشنا سازند که با دمیده شدن یک روح در کالبد خسته اش چنان جان تازه گرفت که جهانیان را به تحسین واداشت و در عصر اضمحلال ارزشهای والا، احیاگر ارزشهایی شد که نه تنها بقای ملتی تاریخ ساز را تضمین کرد، بلکه برای همه ملتها پیامهای نو، جان بخش و روح افزا داشت. چرا که معمار این انقلاب بزرگ به واقع روح الله بود.
معاونت پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)
واحد خاطرات
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه د