ویژگیهای بیانی و اخلاقی بعضی از این اساتید
بیان آقای محقق داماد اگرچه منظم و منقح نبود ولی مطالبی که مطرح می فرمود انصافاً محققانه و بکر و بسیار قابل استفاده بود و من الآن هم که به تقریرات درس ایشان که خودم نوشته ام، مراجعه می کنم می بینم واقعاً مطالب جالبی طرح کرده است. ویژگی دیگر آن مرحوم این بود که به اقوال دیگران کاری نداشت و در درس هم مطرح نمی کرد و واقعیات علمی و فقهی را طبق تحقیق خودش با ابتکاری که داشت بیان می نمود؛ به طوری که علما و بزرگان آن روز قم بعد از امام درس هیچ کس را غیر از ایشان نمی پسندیدند به همین جهت عده ای از مراجع فعلی قم از محضر امام و مرحوم محقق داماد فیض برده اند.
اما از نظر روحی و اخلاقی، ایشان انسان بزرگوار و خودساخته ای بودند، برخوردشان با طلاب بسیار صمیمی و دوستانه و عاری از تکبر و ریا بود. ایشان با اینکه از نظر علمی در سطح و بلکه بالاتر از بعضی مراجع وقت بود اما هیچ وقت درصدد برنیامدند که خودشان را مطرح کنند و اصلاً این نوع مقامها را اعتباری و غیر حقیقی می دانستند به همین دلیل مرحوم آیت الله آسید احمد خوانساری را به عنوان مرجع تقلید معرفی می کردند. در خاطرم هست اولین بار که به همراه جناب آیت الله آقای سید یوسف مدنی تبریزی ـ از شاگردهای مبرز ایشان که اشکالات زیادی هم در درس ایشان مطرح می کردند ـ خدمت آقای محقق داماد رسیدم، عصر یک روز جمعه از فصل زمستان بود وقتی وارد منزل شدیم دیدیم در کنار کرسی نشسته اند. سلام کردیم ایشان در جواب سلام آقای مدنی فرمودند: سلام علیکم حضرت آیت الله سید یوسف مدنی.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 15
آقای مدنی عرض کرد: حاج آقا من را مسخره می کنید؟ فرمودند: قصدم مسخره کردن نبود بلکه می خواستم ابهّت این کلمه در ذهن شما شکسته شود و مثل بعضیها نشوید که برای رسیدن به این القاب و عناوین دست به هر کاری می زنند. دومین و آخرین باری که من از نزدیک خدمت ایشان رسیدم در منزل آقای سیدیوسف مدنی بود، آن روز آقای محقق داماد به همراه آیت الله آمیرزا هاشم آملی تشریف آوردند نکته ای که از آن ملاقات در خاطرم مانده است صمیمیت و رفاقتی بود که بین این دو عالم بزرگوار وجود داشت؛ شوخیهایی که آن دو با هم می کردند برای ما بسیار جالب بود. مرحوم محقق داماد با اینکه از اساتید بزرگ حوزه به شمار می آمدند اما رفتارشان با دیگران بسیار عادی و طبیعی و مثل افراد معمولی بود و به اصطلاح خودشان را نمی گرفتند مثلاً برای رفتن به مسجد از تاکسی استفاده می کردند و معمولاً هم در صندلی جلوی تاکسی کنار راننده می نشستند این نکات برای ما طلبه های جوان آن روز بسیار مهم و قابل توجه و دقت بود.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 16