فصل اول: زندگینامه

ویژگیهای مرحوم آیت الله‏ شیخ مرتضی حائری

ویژگیهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری

‏از اساتید معروف من که در حدود ده سال از محضر درسش استفاده کردم مرحوم‏‎ ‎‏آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری بود. در این مدت، یک دوره و نیم در درس خارج‏‎ ‎‏اصول و بعد از رحلت آقای محقق داماد چند سالی هم در بحث خارج فقه ایشان حاضر‏‎ ‎‏شدم. آقای حائری انسانی مهذب و متخلق به اخلاق الهی بود و کلاس درسش‏‎ ‎‏آموزشگاه عملی اخلاق اسلامی بود. ما علاوه بر فقه و اصول از رفتار و گفتار و کیفیت‏‎ ‎‏تدریس و طرز برخورد وی با شاگردان نیز درس می آموختیم. ایشان به نظرات و‏‎ ‎‏اشکالات شاگردان احترام می گذاشت و حتی اگر در مورد مطلبی که با تحقیق کافی و‏‎ ‎‏استدلال قوی بیان کرده بود، اشکالی مطرح می شد با حوصله و دقت زیاد گوش می کرد‏‎ ‎‏و سپس جواب می داد و وقتی احساس می کرد که شاگردی درسخوان و اهل تحقیق و کار‏‎ ‎‏است او را به انحای مختلف تشویق می کرد و در تربیت اخلاقی طلاب روش غیرمستقیم‏‎ ‎‏را بر نصیحت خشک ترجیح می داد. یادم می آید یک روز بعد از درس در حالی که همراه‏‎ ‎‏ایشان می رفتیم به من فرمود: آقای موسوی! من نمی دانم چرا اینقدر به شما علاقه دارم؟‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 16
‏شاید به خاطر این است که شما نماز شب می خوانی. شاید من آن موقع نماز شب‏‎ ‎‏نمی خواندم و ایشان به نحو مؤثری به من القا کرد که باید نماز شب بخوانم. نکته دیگر‏‎ ‎‏اینکه وی می خواست که شاگردان و دوستانش اگر مطلب و خواسته ای دارند به نحو‏‎ ‎‏مستدل و منطقی بیان کنند و حرف درست را اگر در قالب غیرمنطقی بیان می شد‏‎ ‎‏نمی پذیرفت. در این باره خاطره ای در ذهن دارم که به سالهای 53 ـ 54 بر می گردد. آن‏‎ ‎‏موقع، حکومت پهلوی در حدود ده یا دوازده نفر از بزرگان و اساتید حوزه علمیه قم از‏‎ ‎‏جمله حضرات آیات: منتظری، مشکینی و دیگران را دستگیر و زندانی یا تبعید کرده بود‏‎ ‎‏و من آن سالها معمولاً هفته ای یکی ـ دو بار به خاطر انس و الفتی که بین من و آقای‏‎ ‎‏حائری وجود داشت خدمتشان می رسیدم. در یکی از آن روزها وقتی به منزلشان وارد‏‎ ‎‏شدم دیدم عده ای از دوستان جمع شده اند و به آقای حائری اعتراض می کنند که چرا‏‎ ‎‏درباره آزادی اساتید بزرگ حوزه اقدامی نمی کند؟ ایشان هم با عصبانیت می گفت: من‏‎ ‎‏هیچ کاری نمی کنم و این قضیه به من ربطی ندارد. من عرض کردم: اجازه می دهید من‏‎ ‎‏مطلبی بگویم؟ و با این مقدمه شروع کردم که این حوزه با این عظمت، حاصل زحمات‏‎ ‎‏مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری پدر بزرگوار شماست. هدف ایشان از‏‎ ‎‏تأسیس حوزه علمیه قم تربیت فقها و مجتهدانی بود که از حدود و ثغور اسلام پاسداری‏‎ ‎‏بکنند و در حال حاضر محصول سالها تلاش بزرگان حوزه، حدود چهل ـ پنجاه نفر‏‎ ‎‏مجتهد و استاد عالی رتبه حوزه است که ده ـ دوازده نفر از معروفترین و بهترین آنها‏‎ ‎‏دستگیر و مورد ضرب و شتم و اهانت قرار گرفته اند، حال، سکوت و اقدام نکردن شما‏‎ ‎‏درباره آنان نشانه این نیست که اهداف پدر گرامی تان و همچنین زحمات بزرگان و مراجع‏‎ ‎‏عالیقدر حوزه در طی سالیان متمادی برای شما بی مقدار و بی اهمیت است؟ ایشان بعد‏‎ ‎‏از چند لحظه مکث و تأمل طبق معمول دستش را بلند کرد و گفت: اینجور باید سخن‏‎ ‎‏گفت و بعد مثل اینکه با صحبتهای من قانع شده باشد، فرمود: باشد من اقدام خواهم کرد‏‎ ‎‏و سپس به تهران رفت و از آیت الله آقای خوانساری درخواست نمود که در این خصوص‏‎ ‎‏اقدام بکنند و اقدامات آقای خوانساری (ره) هم تا حد زیادی مؤثر واقع شد و تعدادی از‏‎ ‎‏آن اساتید آزاد شدند این برخورد آقای حائری یک درس عملی به شاگردان نیز بود که در‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 17
‏گفتار و رفتارشان منطقی باشند و از برخوردهای غیرمنطقی و احساسی بپرهیزند.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 18