فصل دوم: تبریز و روحانیت آن در انقلاب اسلامی

دیدگاه علمای تبریز در معرفی مراجع تقلید

دیدگاه علمای تبریز در معرفی مراجع تقلید

‏اکثر این بزرگان در زمان مرحوم آیت الله آسید ابوالحسن اصفهانی ایشان را به عنوان‏‎ ‎‏مرجع معرفی می نمودند و عدۀ کمی نیز مرحوم آیت الله آقای حجت را شایسته مرجعیت‏‎ ‎‏می دانستند. بعد از رحلت آسید ابوالحسن اصفهانی باز علمای تبریز در تعیین مرجع‏‎ ‎‏تقلید دو دسته شدند. جمع زیادی از علما، مرحوم آیت الله بروجردی را به عنوان مرجع‏‎ ‎‏تقلید معرفی کردند و عده قلیلی هم مرحوم آیت الله حکیم را ترویج می نمودند و‏‎ ‎‏به خاطر همان روحیه انقلابی و مبارزه طلبی که مردم تبریز داشتند افراد انقلابی و مبارز از‏‎ ‎‏آقای حکیم تقلید می نمودند. بعد از رحلت آقای بروجردی و در مدت حدوداً یک سالی‏‎ ‎‏که مرحوم آیت الله سیدعبدالهادی شیرازی‏‎[1]‎‏ در قید حیات بود. اکثر علمای تبریز از جمله‏‎ ‎‏مرحوم آقای اهری (ره) ایشان را به عنوان مرجع تقلید معرفی کردند ولی آیت الله شهید‏‎ ‎‏قاضی طباطبائی و جمع دیگری از بزرگان همچون مرحوم آقای مولانا و مرحوم آقای‏‎ ‎‏شیخ کاظم دینوری و همچنین مرحوم آقای انگجی از مرحوم آقای حکیم به عنوان مرجع‏‎ ‎‏نام می بردند و ایشان را به مردم معرفی می کردند. در این میان مرحوم آقای بادکوبه ای‏‎ ‎‏برای آیت الله آقای شاهرودی تبلیغ می کرد. بعد از رحلت آسیدعبدالهادی شیرازی‏‎ ‎‏عمده علمای معروف و بزرگ تبریز به مرحوم آقای حکیم گرایش پیدا کردند و ایشان را‏‎ ‎‏به عنوان کسی که شایسته احراز مقام مرجعیت هست معرفی کردند اما تعداد کمی از‏‎ ‎‏بزرگان علما و عمده روضه خوانها و منبریهای تبریز از مرحوم آقای شریعتمداری‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 33
‏حمایت کرده و به عنوان مرجع معرفی می نمودند یکی از طرفداران ایشان مرحوم‏‎ ‎‏آیت الله آسیداحمد خسروشاهی برادر همین جناب آقای سیدهادی خسروشاهی بود.‏‎ ‎‏ایشان از علمای موجه تبریز و صاحب نفوذ در بین عوام بود و به جهت سخنرانیهای‏‎ ‎‏ساده و عامیانه اش و روضه های خوبی که می خواند از محبوبیت خاصی در میان توده‏‎ ‎‏عوام مردم برخوردار بود و مریدهای زیادی در بین آنها داشت و در مقابل، برادر بزرگتر‏‎ ‎‏ایشان یعنی مرحوم آیت الله آسیدابوالفضل خسروشاهی از مخالفان سرسخت آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری بود وی که از علمای بسیار موجه و مقبول بخصوص در میان قشر باسواد و‏‎ ‎‏روشنفکر بود به طور علنی با آقای شریعتمداری مخالفت می کرد این مخالفت بویژه بعد‏‎ ‎‏از تأسیس دارالتبلیغ به اوج خود رسید و موجب بروز درگیریهایی نیز شد. از جمله‏‎ ‎‏علمایی که از آقای شریعتمداری طرفداری می کرد مرحوم آیت الله آقای میرزا عبدالله ‏‎ ‎‏مجتهدی بود که خیلی ملا و ادیب بود. ایشان که از دوستان و رفقای آقای شریعتمداری‏‎ ‎‏محسوب می شد ضمن احترام به سایر مراجع و عدم بدگویی نسبت به آنها از ایشان‏‎ ‎‏حمایت می کرد. مرحوم آقای مجتهدی نیز در بین طبقه پولدار و قشر روشنفکر مقبولیت‏‎ ‎‏داشت. آقای آمیرزا عبدالله سرابی و آقای واعظی و آقای حکم آبادی نیز از مبلغین و‏‎ ‎‏طرفداران متعصب آقای شریعتمداری محسوب می شدند و در مجموع در میان‏‎ ‎‏روحانیت طیف منبریها و روضه خوانها گرایش بیشتری به ایشان داشتند. از دلایل این‏‎ ‎‏گرایش شدید، تبریزی بودن آیت الله شریعتمداری و گاهی پولهایی بود که می رسید و در‏‎ ‎‏میان اینها پخش می شد اما مسأله عمده این بود که این عده جوّ ناسالمی در تبریز به‏‎ ‎‏وجود آورده بودند و تحمل دیگران را نداشتند به طوری که اگر کسی مثلاً از آقای حکیم‏‎ ‎‏نام می برد و طرفداری می کرد با پرخاشگری و گاهی با حمله ور شدن و زدن وی ساکتش‏‎ ‎‏می کردند ولی با این حال، محبوبیت آقای حکیم در تبریز بخصوص در بین افراد باسواد‏‎ ‎‏و بازاریهای فهیم خیلی بیشتر از آقای شریعتمداری بود.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 34

  • . آیت الله حاج سید عبدالهادی شیرازی یکی از علما و مراجع عالیقدر شیعه در سال 1305 هـ .ق. متولد شد و در طفولیت با از دست دادن پدر، تحت تربیت و سرپرستی عموی پدرش «میرزای بزرگ» قرار گرفت. او از همان کودکی با مبانی اسلام آشنا شد و در جوانی مدارج علمی و معنوی را به سرعت پیمود. مرحوم آیت الله سید عبدالهادی شیرازی در بیست سالگی رهسپار نجف شد و سالها از محضر درس مرحوم آخوند خراسانی و علامه یزدی بهره جست. سپس خود در شمار بزرگان و علمای حوزه نجف درآمد و به مدت سی سال در رأس اساتید بزرگ این حوزه جای گرفت. پس از رحلت آیت الله بروجردی، زعامت و مرجعیت شیعیان و تصدّی حوزه علمیه نجف به عهده ایشان قرار گرفت. وی سرانجام در ماه صفر سال 1382 هـ .ق. دیده از جهان فرو بست و به سرای باقی شتافت.