تبلیغ برای امام و آقای شریعتمداری
طرفداران آقای شریعتمداری در قضایای سال 42 و آغاز قیام، با توجه به ملاقاتی که شاه پیش از آن با آقای شریعتمداری کرده بود و چهره ناخوشایندی از ایشان در اذهان
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 52
به وجود آورده بود، تلاش می کردند که آن تصویر از ذهن مردم پاک شود؛ به همین دلیل با اطلاعیه هایی که ایشان می داد طرفدارانش سعی می کردند که وی را به عنوان رهبر مبارزه معرفی کنند اما از سوی دیگر جمعی از شاگردان و دوستداران تبریزی امام که در حوزه علمیه قم مشغول درس بودند، در فرصتهایی که پیش می آمد در جهت معرفی افکار و اندیشه های امام کوتاهی نمی کردند مانند مرحوم آقای عبدالمجید ایروانی پسر آیت الله آسید حجت ایروانی (که قبلاً از ایشان نام بردیم) که در طیف دوستان امام در قم قرار داشت و آن زمان برای دوستانش که خیلی زیاد هم بودند امام را معرفی می کرد. از جمله علمای تبریزی مقیم قم که گهگاهی به تبریز می رفت و در بین اقوام و آشنایانش از امام سخن می گفت، مرحوم آقای سید مرتضی مسعودی پسر عموی آقای مرعشی نجفی بود. یکی دیگر از علمای مبارز و مدافع امام جناب آقای بنی فضل بود که وقتی به تبریز می رفت در ترویج و تبلیغ افکار و اندیشه های امام تلاش زیادی می کرد. جناب آسید یوسف مدنی که از شاگردان بسیار خوب امام بود و الآن صاحب رساله است در آن مقطع بشدت از امام طرفداری می کرد و چون اهل علم و فضل بود و دوستان زیادی داشت حرفها و سخنانش بسیار مورد توجه قرار می گرفت؛ ایشان نیز نقش زیادی در معرفی امام در شهر تبریز داشت اگرچه در حال حاضر میانه خوبی با بعضی از طرفداران انقلاب ندارد. خود مرحوم آقای قاضی نیز اگرچه ابتدا آقای حکیم را به عنوان مرجع تقلید معرفی می کرد ولی در معرفی امام سعی و تلاش می کرد و از کسانی که ایشان را تأیید و تبلیغ می کردند خوشش می آمد و مورد حمایت قرار می داد. اینها همه قبل از اوج گرفتن مبارزات و قیام امام خمینی بود اما بعد از شروع نهضت و صدور اعلامیه های امام خود به خود زمینه لازم برای معرفی ایشان به وجود آمد، جمعی از وعاظ و منبریهای تبریز که روحیه انقلابی داشتند و از شهامت و مردانگی نیز بهره مند بودند با ملاحظه اطلاعیه های ایشان بشدت علاقه مند و شیفته امام می شدند. یادم می آید یکی از وعاظ معروف و انقلابی تبریز مرحوم آقای شیخ حسن ناصرزاده بود او با آنکه از آقای شریعتمداری طرفداری می کرد ولی خودش می گفت: من وقتی اعلامیه های امام را می بینم و می خوانم چنان روحیه می گیرم که دیگر نیازی به خواندن اعلامیه های دیگران
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 53
در خود نمی بینم. با اوج گرفتن مبارزات بتدریج نام امام خمینی (س) در تبریز نامی آشنا و محبوب بخصوص در بین جوانان و نوجوانان انقلابی شد و آنهایی که در سن تکلیف بودند با گرایش به تقلید از امام به دنبال رساله ایشان می گشتند. رساله امام بعد از سال 42 منتشر شد و در دسترس مردم قرار گرفت ولی ساواک برای زدودن یاد و نام امام خمینی (س) رساله ایشان را ممنوع کرد. در همین ایام بود که شهید قاضی طباطبایی نماینده امام در تبریز شد. در این زمان آقای قاضی هم امام و هم آقای حکیم را به عنوان مرجع تقلید معرفی نمود و طیف طرفداران آقای شریعتمداری نیز بشدت برای وی تبلیغ کردند. این طرفداران متعصب چشم دیدن سایر مراجع را نداشتند و به همه آنها از جمله امام و آقای خویی و خصوصاً آقای حکیم ناسزا می گفتند و حتی به مرحوم آقای مرعشی نجفی که در تبریز مقلد نداشت و یا خیلی کم داشت بد و بیراه می گفتند؛ به همین دلیل در تبریز دو جبهه مخالف هم تشکیل شده بود، یکی جبهه طرفداران آقای شریعتمداری بودند و جبهه دیگر را طرفداران و مقلدین امام و آقای خویی و آقای حکیم و سایر مراجع تشکیل می دادند. عداوت کورکورانه هواداران ایشان با مراجع دیگر سبب خیر شده و مقلدین و طرفداران مراجع دیگر را در یک طیف با هم متحد نموده بود. در اوایل پیروزی انقلاب نیز که اینها غائله حزب خلق مسلمان را در تبریز ایجاد کردند تنها طرفداران متعصب آقای شریعتمداری بودند که به این قضیه دامن می زدند. به عنوان نمونه از مناطقی مثل خسرو شهر و بستان آباد و اسکو که علمایشان مروج آقای شریعتمداری بودند با اتوبوسها و مینی بوسها مردم را می آوردند و در تبریز آشوب به پا می کردند، از سوی دیگر ما با شهرهایی مثل مرند، خوی و غیره به خاطر ارجاع مردم توسط مرحوم آیت الله میرزا علی اکبر مرندی (که خود از عرفا و اوتاد زمان و هم دوره علامه طباطبایی در نجف بود) به مرحوم آقای خویی، مشکلی نداشتیم زیرا خود آقای خویی و طرفدارانش کسانی نبودند که علم مخالفت و بدگویی به دیگران را بر دوش بگیرند بلکه طرفداران و مقلدین آقای خویی در آن غائله حامی ما بودند و در دفع آن به ما کمک می کردند و در مجموع باید عرض کنم همان طور که یک بار هم به امام عرض کردم این تصور که اکثر مردم تبریز و اطراف آن طرفدار آقای شریعتمداری بودند
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 54
نادرست است؛ بلکه اکثریت مردم تبریز با انقلاب و امام همراه بودند چون مقلدین همه مراجع و همین طور افرادی که مستقل و آزاداندیش بودند، در این جبهه قرار داشتند.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 55