فصل دوم: تبریز و روحانیت آن در انقلاب اسلامی

تبلیغ برای امام و آقای شریعتمداری

تبلیغ برای امام و آقای شریعتمداری

‏طرفداران آقای شریعتمداری در قضایای سال 42 و آغاز قیام، با توجه به ملاقاتی که شاه‏‎ ‎‏پیش از آن با آقای شریعتمداری کرده بود و چهره ناخوشایندی از ایشان در اذهان‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 52
‏به وجود آورده بود، تلاش می کردند که آن تصویر از ذهن مردم پاک شود؛ به همین دلیل‏‎ ‎‏با اطلاعیه هایی که ایشان می داد طرفدارانش سعی می کردند که وی را به عنوان رهبر‏‎ ‎‏مبارزه معرفی کنند اما از سوی دیگر جمعی از شاگردان و دوستداران تبریزی امام که در‏‎ ‎‏حوزه علمیه قم مشغول درس بودند، در فرصتهایی که پیش می آمد در جهت معرفی‏‎ ‎‏افکار و اندیشه های امام کوتاهی نمی کردند مانند مرحوم آقای عبدالمجید ایروانی پسر‏‎ ‎‏آیت الله آسید حجت ایروانی (که قبلاً از ایشان نام بردیم) که در طیف دوستان امام در قم‏‎ ‎‏قرار داشت و آن زمان برای دوستانش که خیلی زیاد هم بودند امام را معرفی می کرد. از‏‎ ‎‏جمله علمای تبریزی مقیم قم که گهگاهی به تبریز می رفت و در بین اقوام و آشنایانش از‏‎ ‎‏امام سخن می گفت، مرحوم آقای سید مرتضی مسعودی پسر عموی آقای مرعشی‏‎ ‎‏نجفی بود. یکی دیگر از علمای مبارز و مدافع امام جناب آقای بنی فضل بود که وقتی به‏‎ ‎‏تبریز می رفت در ترویج و تبلیغ افکار و اندیشه های امام تلاش زیادی می کرد. جناب‏‎ ‎‏آسید یوسف مدنی که از شاگردان بسیار خوب امام بود و الآن صاحب رساله است در آن‏‎ ‎‏مقطع بشدت از امام طرفداری می کرد و چون اهل علم و فضل بود و دوستان زیادی‏‎ ‎‏داشت حرفها و سخنانش بسیار مورد توجه قرار می گرفت؛ ایشان نیز نقش زیادی در‏‎ ‎‏معرفی امام در شهر تبریز داشت اگرچه در حال حاضر میانه خوبی با بعضی از طرفداران‏‎ ‎‏انقلاب ندارد. خود مرحوم آقای قاضی نیز اگرچه ابتدا آقای حکیم را به عنوان مرجع‏‎ ‎‏تقلید معرفی می کرد ولی در معرفی امام سعی و تلاش می کرد و از کسانی که ایشان را‏‎ ‎‏تأیید و تبلیغ می کردند خوشش می آمد و مورد حمایت قرار می داد. اینها همه قبل از اوج‏‎ ‎‏گرفتن مبارزات و قیام امام خمینی بود اما بعد از شروع نهضت و صدور اعلامیه های امام‏‎ ‎‏خود به خود زمینه لازم برای معرفی ایشان به وجود آمد، جمعی از وعاظ و منبریهای‏‎ ‎‏تبریز که روحیه انقلابی داشتند و از شهامت و مردانگی نیز بهره مند بودند با ملاحظه‏‎ ‎‏اطلاعیه های ایشان بشدت علاقه مند و شیفته امام می شدند. یادم می آید یکی از وعاظ‏‎ ‎‏معروف و انقلابی تبریز مرحوم آقای شیخ حسن ناصرزاده بود او با آنکه از آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری طرفداری می کرد ولی خودش می گفت: من وقتی اعلامیه های امام را‏‎ ‎‏می بینم و می خوانم چنان روحیه می گیرم که دیگر نیازی به خواندن اعلامیه های دیگران‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 53
‏در خود نمی بینم. با اوج گرفتن مبارزات بتدریج نام امام خمینی (س) در تبریز نامی آشنا‏‎ ‎‏و محبوب بخصوص در بین جوانان و نوجوانان انقلابی شد و آنهایی که در سن تکلیف‏‎ ‎‏بودند با گرایش به تقلید از امام به دنبال رساله ایشان می گشتند. رساله امام بعد از سال 42‏‎ ‎‏منتشر شد و در دسترس مردم قرار گرفت ولی ساواک برای زدودن یاد و نام امام‏‎ ‎‏خمینی (س) رساله ایشان را ممنوع کرد. در همین ایام بود که شهید قاضی طباطبایی‏‎ ‎‏نماینده امام در تبریز شد. در این زمان آقای قاضی هم امام و هم آقای حکیم را به عنوان‏‎ ‎‏مرجع تقلید معرفی نمود و طیف طرفداران آقای شریعتمداری نیز بشدت برای وی تبلیغ‏‎ ‎‏کردند. این طرفداران متعصب چشم دیدن سایر مراجع را نداشتند و به همه آنها از جمله‏‎ ‎‏امام و آقای خویی و خصوصاً آقای حکیم ناسزا می گفتند و حتی به مرحوم آقای مرعشی‏‎ ‎‏نجفی که در تبریز مقلد نداشت و یا خیلی کم داشت بد و بیراه می گفتند؛ به همین دلیل‏‎ ‎‏در تبریز دو جبهه مخالف هم تشکیل شده بود، یکی جبهه طرفداران آقای شریعتمداری‏‎ ‎‏بودند و جبهه دیگر را طرفداران و مقلدین امام و آقای خویی و آقای حکیم و سایر‏‎ ‎‏مراجع تشکیل می دادند. عداوت کورکورانه هواداران ایشان با مراجع دیگر سبب خیر‏‎ ‎‏شده و مقلدین و طرفداران مراجع دیگر را در یک طیف با هم متحد نموده بود. در اوایل‏‎ ‎‏پیروزی انقلاب نیز که اینها غائله حزب خلق مسلمان را در تبریز ایجاد کردند تنها‏‎ ‎‏طرفداران متعصب آقای شریعتمداری بودند که به این قضیه دامن می زدند. به عنوان‏‎ ‎‏نمونه از مناطقی مثل خسرو شهر و بستان آباد و اسکو که علمایشان مروج آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری بودند با اتوبوسها و مینی بوسها مردم را می آوردند و در تبریز آشوب به پا‏‎ ‎‏می کردند، از سوی دیگر ما با شهرهایی مثل مرند، خوی و غیره به خاطر ارجاع مردم‏‎ ‎‏توسط مرحوم آیت الله میرزا علی اکبر مرندی (که خود از عرفا و اوتاد زمان و هم دوره‏‎ ‎‏علامه طباطبایی در نجف بود) به مرحوم آقای خویی، مشکلی نداشتیم زیرا خود آقای‏‎ ‎‏خویی و طرفدارانش کسانی نبودند که علم مخالفت و بدگویی به دیگران را بر دوش‏‎ ‎‏بگیرند بلکه طرفداران و مقلدین آقای خویی در آن غائله حامی ما بودند و در دفع آن به‏‎ ‎‏ما کمک می کردند و در مجموع باید عرض کنم همان طور که یک بار هم به امام عرض‏‎ ‎‏کردم این تصور که اکثر مردم تبریز و اطراف آن طرفدار آقای شریعتمداری بودند‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 54
‏نادرست است؛ بلکه اکثریت مردم تبریز با انقلاب و امام همراه بودند چون مقلدین همه‏‎ ‎‏مراجع و همین طور افرادی که مستقل و آزاداندیش بودند، در این جبهه قرار داشتند.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 55