نقش شهید قاضی در انقلاب اسلامی
مرحوم آقای قاضی با برخورداری از پشتوانه آگاهی سیاسی ـ اجتماعی و با تبعیت از امام خمینی (س) قدم به عرصه مبارزه گذاشت. در اولین گام مبارزه با رژیم در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی که با همراهی و همدلی همه علما و مراجع برداشته شد و امام مسائل را با حدّت و شدت و عمق بیشتری نسبت به سایر بزرگان بیان می کردند، مرحوم آقای قاضی نیز نقش زیادی در هدایت و رهبری مردم خطۀ آذربایجان که در آن قضیه بسیار با شور و شوق و هیجان خاصی وارد صحنه شده بودند، بر عهده داشت. نقش ایشان در هدایت مردم باعث شده بود که خود مردم به او لقب «خمینی دوم» بدهند و ساواک و نیروهای امنیتی نسبت به وی حساسیت بیشتری داشته باشند. آقای قاضی که به طور معمول شبهای چهارشنبه در مسجد شعبان شهر تبریز سخنرانی می کرد با پیش آمدن جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 41، موضوع این سخنرانیها را به بیان مسائل سیاسی روز اختصاص داد. ایشان در بیاناتش بدون هیچ واهمه ای مستقیماً خود شاه را مورد خطاب قرار می داد و بر ضد او صریحاً صحبت می کرد، استقبال مردم از سخنرانیهای ایشان بسیار باشکوه بود و گاهی هزاران نفر در شبهای چهارشنبه در مسجد شعبان و کوچه ها و خیابانهای اطراف برای استماع سخنان ایشان که بعد از اقامه نماز مغرب و عشا ایراد می شد، حاضر می شدند. مرحوم قاضی نماز ظهر و عصر را در مسجد مقبره و نماز مغرب و عشا را در همین مسجد شعبان که در نزدیکی منزلش واقع شده بود اقامه می کرد و همین مسجد بود که سرچشمه حرکت و قیام مردم در تبریز شد. ایشان در سال 42 نیز فعالیتهای زیادی در جهت مبارزه با رژیم انجام داد بخصوص بعد از دستگیری امام نقش وی در تعطیلی بازار و جمع کردن علمای تبریز برای ایجاد هماهنگی بیشتر در مبارزه و صدور اعلامیه علیه دستگاه حاکم بسیار قابل توجه بود که در آن مقطع به بنده نیز با اینکه طلبه جوانی بیش نبودم عنایت خاصی داشت و ما در پخش اعلامیه ها و گرفتن امضا از علمای شهر تبریز کمک می کردیم و همین مسأله موجب شده بود که من همیشه با بیش از سی نفر از علمای بزرگ و معروف تبریز در ارتباط باشم؛ بزرگانی که از آنها تنها یک تن در حال حاضر در قید حیات است و او هم
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 64
جناب آمیرزا جواد سلطان القراء است که خدا حفظش کند و الآن شاید بیش از نود سال از عمر شریفش می گذرد. آن بزرگان اگرچه از نظر علمی در مرتبه بالایی قرار داشتند ولی در مسائل سیاسی محوریت از آن شهید بزرگوار قاضی طباطبایی بود و ایشان بود که از علما برای برگزاری جلسات دعوت به عمل می آورد منتها به احترام مرحوم آیت الله سیدحسن انگجی که هم از نظر علمی و شخصیتی و هم از نظر سنی از مرحوم قاضی بزرگتر بود اکثر جلسات در منزل ایشان برگزار می شد و گاهی هم در منزل خود آقای قاضی برقرار می گردید که البته بنده که هر وقت تبریز بودم در کنار و همراه آقای قاضی بودم؛ هر کجا که جلسه برپا می شد شرکت می کردم. موضوع بحث این جلسات عمدتاً حول و حوش تنظیم اعلامیه ها و گفتگو و تبادل نظر درباره مفاد آن و کم و زیاد کردن مطالب بود و اکثر اختلافات و بگومگوها هم بین آقای قاضی و طرفداران آقای شریعتمداری به وجود می آمد که گاهی نیز به پرخاش و عصبانیت و درگیری شدید لفظی منجر می شد. یادم می آید در یک مورد آقای قاضی اعلامیه ای نوشته بود و بیشتر علمای تبریز هم امضا کرده بودند. موقعی که این اعلامیه را پیش یکی از روحانیون تبریز به نام آقای حکم آبادی (وی از طرفداران سرسخت آقای شریعتمداری از اول تا آخر و حتی بعد از پیروزی انقلاب بود که در جریان غائله حزب خلق مسلمانان نیز سردمدار قضیه و از مسببین اصلی تصرف رادیو و تلویزیون تبریز به شمار می رفت) برده بودند، وی روی بخشی از اعلامیه که با تعابیر بلندی از امام تجلیل شده بود خط کشیده بود. هنگامی که آقای قاضی از قضیه باخبر شد من در کنارش بودم؛ ایشان گوشی تلفن را برداشت و با او تماس گرفت و با عصبانیت گفت: تو چرا این کار را کردی؟ نمی دانم او در جواب چه گفت که ایشان فریاد کشید که تو غلط کردی مردک بی سواد روضه خوان چه کسی به تو گفته که این کار را بکنی و از این حرفها که این نوع برخورد برای ما خیلی تعجب آور بود منتها ایشان به خاطر اعتقاد راسخی که به امام و انقلاب داشت تاب و تحمل آنگونه اعمال را نداشت و اجازه نمی داد که کسی به انقلاب و امام توهین روا دارد. مرحوم آقای قاضی به جهت شجاعت بالایی که داشت حتی در برابر مأمورین دولت و ساواک نیز که
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 65
به ظاهر در موضع قدرت بودند ساکت نمی نشست و گاهی پیش می آمد که به آنها حمله می کرد و حتی کتک می زد.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 66