فصل دوم: تبریز و روحانیت آن در انقلاب اسلامی

نقش شهید قاضی در انقلاب اسلامی

نقش شهید قاضی در انقلاب اسلامی

‏مرحوم آقای قاضی با برخورداری از پشتوانه آگاهی سیاسی ـ اجتماعی و با تبعیت از امام‏‎ ‎‏خمینی (س) قدم به عرصه مبارزه گذاشت. در اولین گام مبارزه با رژیم در قضیه‏‎ ‎‏انجمنهای ایالتی و ولایتی که با همراهی و همدلی همه علما و مراجع برداشته شد و امام‏‎ ‎‏مسائل را با حدّت و شدت و عمق بیشتری نسبت به سایر بزرگان بیان می کردند، مرحوم‏‎ ‎‏آقای قاضی نیز نقش زیادی در هدایت و رهبری مردم خطۀ آذربایجان که در آن قضیه‏‎ ‎‏بسیار با شور و شوق و هیجان خاصی وارد صحنه شده بودند، بر عهده داشت. نقش‏‎ ‎‏ایشان در هدایت مردم باعث شده بود که خود مردم به او لقب «خمینی دوم» بدهند و‏‎ ‎‏ساواک و نیروهای امنیتی نسبت به وی حساسیت بیشتری داشته باشند. آقای قاضی که‏‎ ‎‏به طور معمول شبهای چهارشنبه در مسجد شعبان شهر تبریز سخنرانی می کرد با پیش‏‎ ‎‏آمدن جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 41، موضوع این سخنرانیها را به بیان‏‎ ‎‏مسائل سیاسی روز اختصاص داد. ایشان در بیاناتش بدون هیچ واهمه ای مستقیماً خود‏‎ ‎‏شاه را مورد خطاب قرار می داد و بر ضد او صریحاً صحبت می کرد، استقبال مردم از‏‎ ‎‏سخنرانیهای ایشان بسیار باشکوه بود و گاهی هزاران نفر در شبهای چهارشنبه در مسجد‏‎ ‎‏شعبان و کوچه ها و خیابانهای اطراف برای استماع سخنان ایشان که بعد از اقامه نماز‏‎ ‎‏مغرب و عشا ایراد می شد، حاضر می شدند. مرحوم قاضی نماز ظهر و عصر را در‏‎ ‎‏مسجد مقبره و نماز مغرب و عشا را در همین مسجد شعبان که در نزدیکی منزلش واقع‏‎ ‎‏شده بود اقامه می کرد و همین مسجد بود که سرچشمه حرکت و قیام مردم در تبریز شد.‏‎ ‎‏ایشان در سال 42 نیز فعالیتهای زیادی در جهت مبارزه با رژیم انجام داد بخصوص بعد‏‎ ‎‏از دستگیری امام نقش وی در تعطیلی بازار و جمع کردن علمای تبریز برای ایجاد‏‎ ‎‏هماهنگی بیشتر در مبارزه و صدور اعلامیه علیه دستگاه حاکم بسیار قابل توجه بود که‏‎ ‎‏در آن مقطع به بنده نیز با اینکه طلبه جوانی بیش نبودم عنایت خاصی داشت و ما در‏‎ ‎‏پخش اعلامیه ها و گرفتن امضا از علمای شهر تبریز کمک می کردیم و همین مسأله‏‎ ‎‏موجب شده بود که من همیشه با بیش از سی نفر از علمای بزرگ و معروف تبریز در‏‎ ‎‏ارتباط باشم؛ بزرگانی که از آنها تنها یک تن در حال حاضر در قید حیات است و او هم‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 64
‏جناب آمیرزا جواد سلطان القراء‏‎[1]‎‏ است که خدا حفظش کند و الآن شاید بیش از نود سال‏‎ ‎‏از عمر شریفش می گذرد. آن بزرگان اگرچه از نظر علمی در مرتبه بالایی قرار داشتند ولی‏‎ ‎‏در مسائل سیاسی محوریت از آن شهید بزرگوار قاضی طباطبایی بود و ایشان بود که از‏‎ ‎‏علما برای برگزاری جلسات دعوت به عمل می آورد منتها به احترام مرحوم آیت الله ‏‎ ‎‏سیدحسن انگجی که هم از نظر علمی و شخصیتی و هم از نظر سنی از مرحوم قاضی‏‎ ‎‏بزرگتر بود اکثر جلسات در منزل ایشان برگزار می شد و گاهی هم در منزل خود آقای‏‎ ‎‏قاضی برقرار می گردید که البته بنده که هر وقت تبریز بودم در کنار و همراه آقای قاضی‏‎ ‎‏بودم؛ هر کجا که جلسه برپا می شد شرکت می کردم. موضوع بحث این جلسات عمدتاً‏‎ ‎‏حول و حوش تنظیم اعلامیه ها و گفتگو و تبادل نظر درباره مفاد آن و کم و زیاد کردن‏‎ ‎‏مطالب بود و اکثر اختلافات و بگومگوها هم بین آقای قاضی و طرفداران آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری به وجود می آمد که گاهی نیز به پرخاش و عصبانیت و درگیری شدید لفظی‏‎ ‎‏منجر می شد. یادم می آید در یک مورد آقای قاضی اعلامیه ای نوشته بود و بیشتر علمای‏‎ ‎‏تبریز هم امضا کرده بودند. موقعی که این اعلامیه را پیش یکی از روحانیون تبریز به نام‏‎ ‎‏آقای حکم آبادی (وی از طرفداران سرسخت آقای شریعتمداری از اول تا آخر و حتی‏‎ ‎‏بعد از پیروزی انقلاب بود که در جریان غائله حزب خلق مسلمانان نیز سردمدار قضیه و‏‎ ‎‏از مسببین اصلی تصرف رادیو و تلویزیون تبریز به شمار می رفت) برده بودند، وی روی‏‎ ‎‏بخشی از اعلامیه که با تعابیر بلندی از امام تجلیل شده بود خط کشیده بود. هنگامی که‏‎ ‎‏آقای قاضی از قضیه باخبر شد من در کنارش بودم؛ ایشان گوشی تلفن را برداشت و با او‏‎ ‎‏تماس گرفت و با عصبانیت گفت: تو چرا این کار را کردی؟ نمی دانم او در جواب چه‏‎ ‎‏گفت که ایشان فریاد کشید که تو غلط کردی مردک بی سواد روضه خوان چه کسی به تو‏‎ ‎‏گفته که این کار را بکنی و از این حرفها که این نوع برخورد برای ما خیلی تعجب آور بود‏‎ ‎‏منتها ایشان به خاطر اعتقاد راسخی که به امام و انقلاب داشت تاب و تحمل آنگونه‏‎ ‎‏اعمال را نداشت و اجازه نمی داد که کسی به انقلاب و امام توهین روا دارد. مرحوم آقای‏‎ ‎‏قاضی به جهت شجاعت بالایی که داشت حتی در برابر مأمورین دولت و ساواک نیز که‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 65
‏به ظاهر در موضع قدرت بودند ساکت نمی نشست و گاهی پیش می آمد که به آنها حمله‏‎ ‎‏می کرد و حتی کتک می زد.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 66

  • . در موقع چاپ این کتاب ایشان نیز به رحمت ایزدی پیوستند.