فصل سوم: شخصیت امام خمینی (س)

امام خمینی و مقام مرجعیت

امام خمینی و مقام مرجعیت

‏به عنوان مقدمه باید عرض کنم احراز مقام مرجعیت برای فقیه، مستلزم گذشتن از دو‏‎ ‎‏مرحله ثبوتی و اثباتی است. مرحله ثبوت، درجات واقعی علمی و عملی یک فقیه است‏‎ ‎‏که طی تلاش و زحمات طاقت فرسای یک فقیه و ریاضت و تقوای او در سالهای متمادی‏‎ ‎‏به دست می آید و مرحله اثبات، ثبوت آن مراحل عالی علمی و عملی فقیه است، در‏‎ ‎‏میان خبرگان و اهل فن که با تشخیص خبرگان فن و صاحبنظران مقام و منزلت او معلوم‏‎ ‎‏می شود. مجتهد جامع الشرایط پیش اهل نظر کسی است که در دو جنبه علم و فقاهت و‏‎ ‎‏تقوا و عدالت مدارج عالی را طی کرده باشد و این مرحله با گسترش شهرت آن فقیه در‏‎ ‎‏بین مردم و رسیدن به جایگاه مرجعیت و افتاء تحقق می یابد. امام خمینی (س) مرحله‏‎ ‎‏ثبوت و شهرت بین خواص را در حد اعلا دارا بود. از نظر علمی و فقهی ایشان تدریس‏‎ ‎‏خارج فقه و اصول را سالها پیش از رحلت آیت الله بروجردی (ره) به پیشنهاد و اصرار‏‎ ‎‏جمعی از شاگردان نخبه و مورد تأیید آقای بروجردی مانند شهید آیت الله مطهری و‏‎ ‎‏آیت الله آقای منتظری آغاز کرده بود. این عده قبل از آن از درس حکمت و فلسفه امام‏‎ ‎‏استفاده می کردند. در آن زمان من هنوز به حوزه قم نیامده بودم اما دوستان ما نقل‏‎ ‎‏می کردند که در محفل دروس خارج امام که در مسجد سلماسی برگزار می شد جمع‏‎ ‎‏کثیری از طلاب و فضلای حوزه که بعضی از آنها خود از اساتید حوزه به شمار می آمدند‏‎ ‎‏مثل حضرات آیات مشکینی، فاضل لنکرانی، نوری همدانی و سبحانی مشتاقانه شرکت‏‎ ‎‏می کردند؛ همچنین تقریرات درس امام در زمان حیات آقای بروجردی چاپ و منتشر‏‎ ‎‏شد. لازم به ذکر است که تقریرنویسی قبل از آقای بروجردی در حوزه علمیه قم چندان‏‎ ‎‏معمول نبود‏‎[1]‎‏ و با ورود ایشان به حوزه علمیه قم، نوشتن درس به تبعیت از حوزه نجف‏‎ ‎‏در بین طلاب مرسوم شد و اولین تقریرات چاپ شده نیز از دروس خود آقای بروجردی‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 73
‏بود که توسط آقای منتظری‏‎[2]‎‏ صورت گرفته بود و دومین یا سومین تقریرات درس خارج‏‎ ‎‏از امام بود که توسط آقای سبحانی ـ حفظه الله تعالی ـ نوشته و چاپ شد‏‎[3]‎‏ که نسخه ای از‏‎ ‎‏چاپ اول آن پیش من موجود است. کتاب علمی دیگری که از امام در همان زمان منتشر‏‎ ‎‏شد، مجموعه ای از مباحث فقهی و اصولی از جمله قاعده لاضرر و اصل استصحاب و‏‎ ‎‏اجتهاد و تقلید و بحث تقیه بود که تحت عنوان ‏‏الرسائل‏‏ با قلم شخص حضرت امام (س)‏‎ ‎‏نوشته شده بود و در موقعی که ایشان تبعید بودند با تحقیق و پاورقی آقای حاج آقای‏‎ ‎‏مجتبی تهرانی در سال 1385 هـ .ق. چاپ شد. کتب دیگری نیز از امام در مباحث‏‎ ‎‏گوناگون فقهی مثل طهارت و نجاست و دماء ثلاثه و همین طور مباحث اصولی به دست‏‎ ‎‏چاپ سپرده شد. در آن مقطع در میان جمعی از شاگردان حاج شیخ عبدالکریم حائری‏‎ ‎‏که در معرض مرجعیت بودند علاوه بر امام عده دیگری هم به تدریس خارج اشتغال‏‎ ‎‏داشتند که می توان به حضرات آیات محقق داماد، گلپایگانی، اراکی، شریعتمداری، فرید‏‎ ‎‏اراکی و شیخ عبدالنبی عراقی اشاره کرد؛ اما در بین همه این دروس، تنها درس امام بود‏‎ ‎‏که قابل رقابت با درس مرحوم آقای بروجردی بود، حضور در کلاس درس امام افتخاری‏‎ ‎‏برای فضلا و مدرسین حوزه محسوب می شد و شاگردان امام خمینی (س) در بین سایر‏‎ ‎‏طلاب به عنوان شاگردان حاج آقا روح الله ممتاز بودند. از این مطالب موقعیت علمی امام‏‎ ‎‏به خوبی روشن می شود اما از نظر تقوا و فضایل اخلاقی ایشان زبانزد خاص و عام بودند.‏‎ ‎‏یکی از دوستان دوران جوانی امام، مرحوم آیت الله شیخ عبدالحسین غروی از علمای‏‎ ‎‏معروف تبریز بود که دو سال پیش رحلت کرد، او نقل می کرد که من و آقای لواسانی‏‎[4]‎‏ و‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 74
‏آقای سید احمد زنجانی از دوستان بسیار صمیمی امام بودیم و در جمع ما امام در تقوا و‏‎ ‎‏تقدس شهره بود و در عین جوانی چند چیز هیچ گاه از ایشان ترک نمی شد یکی نماز‏‎ ‎‏شب و دیگری حضور در نماز جماعت بود و عمل دیگری که دست کم اکثر روزها انجام‏‎ ‎‏می داد خواندن زیارت جامعه بود. وارستگی و دوری ایشان از امیال نفسانی و تعلقات‏‎ ‎‏مادی در سالیان بعد، نمود بیشتری پیدا کرد زمانی که امام به عنوان استاد عالی رتبه‏‎ ‎‏دروس فلسفه و فقه و اصول حوزه مطرح بود و اعلمیتش برای فضلا و شاگردان محضر‏‎ ‎‏درسش محرز بود آنها جرأت ابراز و اعلان مرجعیت ایشان را نداشتند و تنها مانع هم‏‎ ‎‏خود امام بود که راضی نمی شد کسی برایش تبلیغ کند و ایشان را به عنوان فقیهی که‏‎ ‎‏شایسته احراز مقام مرجعیت است، معرفی نماید. امام از هر عملی که به نوعی صبغه‏‎ ‎‏خودنمایی و تشخص داشت دوری می جست. همه علمای آن زمان شاهد بودند که‏‎ ‎‏ایشان غالباً بعد از اتمام درس، مسیر مسجد سلماسی (و مسجد اعظم در سالیان بعد) تا‏‎ ‎‏منزل را پیاده و به تنهایی می پیمود و نمی خواست جمعی از شاگردان و اطرافیان به‏‎ ‎‏دنبالش حرکت کنند مبادا به حساب تشخّص و تعیّن گذاشته شود و اگر بعضی از‏‎ ‎‏شاگردان برای پرسیدن سؤالی در پی ایشان می آمدند امام می ایستاد و یا آهسته با آنها‏‎ ‎‏حرکت می کرد و به سؤالشان پاسخ می داد و بعد از خداحافظی تنها به راهش ادامه می داد‏‎ ‎‏و در مسائل اجتماعی نیز در حالی که بعضی از آقایان یا بهتر است بگوییم اطرافیانشان‏‎ ‎‏درصدد مطرح کردن آنها بودند، امام کوچکترین قدمی در این جهت برنمی داشت بلکه با‏‎ ‎‏اقدام دیگران نیز بشدت مخالفت می کرد. در آن زمان رسم بر این بود که در رحلت‏‎ ‎‏بزرگان حوزه، مجالس ختم زیادی از طرف آقایانی که در معرض مرجعیت قرار داشتند‏‎ ‎‏برپا می شد و در بعضی موارد این کارها برای تبلیغ شخصی انجام می گرفت. اما روح امام‏‎ ‎‏چنان بلند و رفیع بود که نه تنها برای مطرح نمودن خویش به چنین اقداماتی متشبث نشد‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 75
‏و به اطرافیانش نیز اجازه نداد بلکه صریحاً و شدیداً با این نوع اعمال مخالفت می کرد.‏‎ ‎‏یکی از دلایل عمده قطع رابطه امام با بیت مرحوم آقای بروجردی (ره) در اواخر، با‏‎ ‎‏آنهمه علاقه ای که به آقای بروجردی (ره) داشت همین اطرافیان آقای بروجردی (ره)‏‎ ‎‏بودند که سعی می کردند طلاب و مردم را از ایشان دور نگه دارند و مانع اطلاع یافتن وی‏‎ ‎‏از مسائل روز شوند و الا خود امام نقش بسزایی در استقرار مرجعیت آقای‏‎ ‎‏بروجردی (ره) داشت و برای تثبیت مرجعیت ایشان از هیچ کاری دریغ نکرد. من از‏‎ ‎‏بزرگان حوزه شنیدم که روزی امام خمینی (س) به همراه آقای بروجردی (ره) وارد‏‎ ‎‏مجلس ختمی شد، کفشهای آقای بروجردی را برداشت و موقع خروج از مجلس کفشها‏‎ ‎‏را جلوی پای ایشان گذاشت تا بپوشد و این در حالی بود که خود امام از اساتید فلسفه و‏‎ ‎‏عرفان و دروس خارج فقه و اصول حوزه به شمار می رفت. این همه برای آن بود که یک‏‎ ‎‏مرجع بزرگ عالم تشیّع بتواند مقتدرانه از کیان اسلام دفاع کند و مانع چشمداشت اغیار‏‎ ‎‏و اجانب به ساحت مقدس اسلام و روحانیت شود. با این وصف حال وقتی امام در‏‎ ‎‏اواخر، قبل از رحلت آقای بروجردی کارهای ناشایست اطرافیان ایشان را دید به عنوان‏‎ ‎‏اعتراض با بیت آن مرحوم قطع رابطه کرد. امام خمینی از این اعمال از هر که صادر‏‎ ‎‏می شد ناراضی بود. ایشان هیچ گاه در پی موقعیتی برای تبلیغ و معرفی خود نبود بلکه‏‎ ‎‏بشدت از مطرح شدن دوری می جست؛ به همین دلیل بود که بعد از رحلت آقای‏‎ ‎‏بروجردی (ره) مجلس ختمی برای ایشان به نام خودش برپا نکرد و در مجلسی هم که‏‎ ‎‏دیگران می گرفتند تعمد داشت که در جای مخصوصی که موجب تشخص و تعیین‏‎ ‎‏می شود ننشیند؛ بنابراین در کنار مراجع و افرادی که در معرض مرجعیت بودند‏‎ ‎‏نمی نشست بلکه در بین مردم جا می گرفت. من شنیده ام جمعی از شاگردان امام به عنوان‏‎ ‎‏اینکه اگر ایشان مجلس برای آقای بروجردی (ره) نگیرد مردم تصور می کنند که امام به‏‎ ‎‏جهت اختلافی که با بیت ایشان داشته است مجلس نگرفته است، درصدد برآمدند که با‏‎ ‎‏هزینه خودشان و به نام امام، مجلس ختمی برای آقای بروجردی (ره) برپا کنند. در هر‏‎ ‎‏حال با اینکه در آن زمان بهترین درس خارج بعد از آقای بروجردی (ره) از آن امام بود و‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 76
‏حاشیه بر ‏‏عروة‏‏ و ‏‏وسیلة النجاة‏‎[5]‎‏ ایشان کاملاً آماده بود، امام اجازه چاپ رساله نداد تا اینکه‏‎ ‎‏بعد از سال 42، شاگردان و دوستان با اصرار فراوان توانستند اجازه چاپ رساله را از‏‎ ‎‏ایشان بگیرند تا در اختیار مقلدین قرار بدهند. امام نیز حواشی بر ‏‏عروة‏‏ را در اختیار‏‎ ‎‏بعضی از فضلا گذاشت تا به صورت حاشیه بر ‏‏توضیح المسائل ‏‏آقای بروجردی چاپ شود‏‎ ‎‏اما هزینه ای برای چاپ رساله نداد، بلکه این مردم بودند که هزینه چاپ رساله امام را‏‎ ‎‏مشتاقانه پرداخت کردند و هیچ گاه از بیت ایشان از اول مرجعیت تا زمان رحلت‏‎ ‎‏ملکوتی اش هزینه ای برای نشر رساله پرداخت نشد.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 77

  • . البته چند نفر تقریرات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری را نوشته بودند ولی چاپ نشده بود.
  • . تقریرات درس خارج اصول ایشان با عنوان نهایة الاصول چاپ شده است.
  • . تقریرات اصول حضرت امام( س)، در دو جلد با عنوان تهذیب الاصول چاپ شده است.
  • . مرحوم آیت الله سید صادق لواسانی در سال 1280 هـ .ش. در نجف اشرف و در بیت علم و تقوا چشم به جهان گشود. پس از طی تحصیلات ابتدایی و مراحل مقدماتی برای ادامه تحصیل به ایران ـ اراک آمد و زیرنظر مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری به تحصیل پرداخت و پس از مدتی، به هنگامی که مرحوم آیت الله حائری برای تأسیس حوزه علمیه قم عازم این شهر شدند، همراه ایشان عازم قم شد. آقای لواسانی در مدرسه دارالشفاء با حضرت امام هم حجره شد و این آغاز آشنایی و دوستی آنها بود که هفتاد سال تمام، استمرار داشت. با آغاز مرجعیت و رهبری حضرت امام، آیت الله لواسانی علی رغم مشکلاتی که این امر داشت، وکیل و نماینده تام الاختیار امام در مرکز شد و به همین دلیل فشارهای گوناگونی را بر ایشان وارد می کردند؛ ولی آیت الله لواسانی همچنان ثابت و استوار در کنار امام ماند و به کار خود ادامه داد. در همین رابطه بود که یک بار در سال 1351 دستگیر شد و یک بار نیز در سال 1353 تبعید شد. آیت الله لواسانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی این پیوند دیرینه را استمرار بخشید و دیدارهای هفتگی ایشان با امام نشانگر قداست و اصالت این پیوند بود. آیت الله لواسانی سرانجام در مهرماه 1369 دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
  • . عروة الوثقی نام کتاب آیت الله سید محمد کاظم یزدی است که در بابهای مختلف فقه نگاشته شده است و در حوزه های علمیه مرسوم است که مراجع تقلید و مجتهدین ابتدا آرا و دیدگاههای فقهی را به صورت حاشیه بر آن کتاب نوشته و سپس به صورت رساله منتشر می کنند. وسیلة النجاة نیز نام یکی از کتابهای آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی است که درباره فروعات شرعیه و فقهیه نوشته شده است، حضرت امام علاوه بر حاشیه بر عروة بر این کتاب نیز حاشیه نوشته است. خود امام در مقدمه کتاب تحریرالوسیلة در این باره می گوید: در زمانهای گذشته، بر کتاب وسیلة النجاة تألیف سید فقیه آیت الله اصفهانی ـ قدس سره العزیز ـ حاشیه زدم، اما وقتی که در اواخر، جمادی الثانیه (آبان 1343) از شهر قم به شهر بورسای ترکیه، به دلیل حوادث ناگوار که برای اسلام و مسلمین به وجود آمده بود که شاید تاریخ آنها را ضبط کند، تبعید شدم و من فارغ البال شدم و تحت نظر قرار گرفتم، دوست دارم که حاشیه را جهت سهولت در دسترس، در متن بیاورم و اگر خدا به من توفیق دهد مسائل بیشتری که مورد ابتلاست اضافه کنم.