فصل سوم: شخصیت امام خمینی (س)

خصوصیات دیگر حضرت امام خمینی (س)

خصوصیات دیگر حضرت امام خمینی (س)

‏حضرت امام با اینکه بشدت از ریا و تظاهر دوری می کرد و اهل فخرفروشی و‏‎ ‎‏تقدس نمایی نبود ولی در عین حال در مقابل اعمال خلاف و منکر دیگران حتی دوستان‏‎ ‎‏و نزدیکان ساکت نمی نشست و بدون هیچ پروایی با رعایت مراتب نهی از منکر اعمال‏‎ ‎‏خلاف دیگران را گوشزد می کرد و از آن نهی می نمود و گاهی نیز در جایی که احتمال‏‎ ‎‏وقوع خلاف می رفت در جهت پیشگیری اقدام می کرد. یادم می آید در ماههای اول‏‎ ‎‏پیروزی انقلاب و بعد از حضور امام در قم، در اردیبهشت ماه 58 یک روز من به همراه‏‎ ‎‏آقای حاج شیخ حسن صانعی و یکی ـ دو تن از دوستان دیگر در خدمت ایشان بودیم که‏‎ ‎‏جمعی از خانمها و دختران دانشجو برای دیدار با امام آمدند و در همان اتاق با فاصله‏‎ ‎‏خیلی کمی از ایشان نشستند و ما هم در طرف دیگر امام نشسته بودیم. در همین حال‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 91
‏متصدی کارهای صوتی بیت معظمٌ له آمد و میکروفون را تنظیم کرد و مقابل ایشان‏‎ ‎‏گذاشت و همین که خواست بنشیند و به سخنان امام گوش بدهد، ایشان فرمودند: اگر‏‎ ‎‏کاری ندارید بفرمایید بیرون و بعد بدون هیچ ملاحظه ای رو به ما کردند و فرمودند: شما‏‎ ‎‏هم تشریف ببرید! این برخورد امام واقعاً من را به فکر واداشت و بعد از تأمل و دقت به‏‎ ‎‏این نتیجه رسیدم که اگرچه ما از یاران نزدیک ایشان هستیم ولی حضور ما در آن جلسه‏‎ ‎‏نه تنها ضرورتی نداشت بلکه به خاطر وجود آن دختران جوان دانشجو و احتمال هرچند‏‎ ‎‏ضعیف نگاه به آنها اشکال هم داشت و واقعاً می توانم ادعا کنم امام مجمع اضداد بودند؛‏‎ ‎‏زیرا ایشان با اینکه در اینگونه موارد برای جلوگیری از احتمال ارتکاب اعمال خلاف،‏‎ ‎‏بدون رودربایستی و با صراحت به افراد تذکر می دادند ولی در امور شخصی با اینکه ما‏‎ ‎‏از دل و جان امام را دوست داشتیم و گوش به فرمانش بودیم ایشان اهل امر و نهی نبودند‏‎ ‎‏و تا حد امکان خودشان اقدام می کردند. مثلاً در اردیبهشت ماه سال 58 یک روز ایشان‏‎ ‎‏من را احضار کردند و فرمودند: من از شما می خواهم که مرکزی را درخصوص امر‏‎ ‎‏تبلیغات در قم تأسیس کنید و به امور تبلیغی طلاب سر و سامان بدهید چرا که من در‏‎ ‎‏شما توان و استعداد این کار را می بینم و بعد برخاستند و به اتاق دیگر رفتند و بعد از چند‏‎ ‎‏لحظه دیدم ایشان در حالی که عبایشان را انداخته اند، یک گونی به ظاهر خیلی سنگین را‏‎ ‎‏روی زمین می کشند و می آورند و وقتی گونی را آوردند فرمودند: این پول را بردارید و‏‎ ‎‏کارتان را شروع کنید. من هم آن پول را که در حدود یک میلیون تومان بود آوردم‏‎[1]‎‏ و‏‎ ‎‏حسابی را به شماره 9595 در بانک ملی شعبه صفاییه باز کردم و کار تبلیغات را در ابتدا‏‎ ‎‏تحت عنوان دایره تبلیغات امام آغاز کردم که ایشان فرمودند: کلمه امام را بردارید و‏‎ ‎‏اسمش را دفتر تبلیغات اسلامی قم بگذارید.‏

‏     به هر حال مقصودم از بیان این خاطره این بود که ایشان می توانست به خود من یا‏‎ ‎‏آقای صانعی و اشخاص دیگری که در اتاق مجاور بودند دستور بدهند که آن گونی‏‎ ‎‏سنگین پول را بیاورند اما این کار را نکردند و این عمل امام نیز یک درس مهم و مؤثر‏‎ ‎‏دیگر برای من بود؛ به همین جهت در تمام دوران مسئولیتم این کار امام در مقابل چشمم‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 92
‏بود و من خجالت می کشیدم کاری را که خودم می توانستم انجامش بدهم به افراد دیگر و‏‎ ‎‏یا محافظینم واگذار کنم و از آنها بخواهم که انجام بدهند. نکته دیگری که در این خاطره‏‎ ‎‏وجود داشت مسأله شخصیت سازی و دادن اعتماد به نفس به افراد بود تا خودشان را‏‎ ‎‏باور کنند و از دست زدن به کارهای بزرگ نهراسند. این کلام امام که من در شما توان این‏‎ ‎‏کار را می بینم انصافاً اعتماد به نفس من را بالا برد و برای تأسیس دفتر تبلیغات مهیا نمود‏‎ ‎‏و من معتقدم که همین رفتار و کردار از حضرت امام بود که تا عمق جان افراد تأثیر می کرد‏‎ ‎‏و آنها را شیفته ایشان می نمود. شهید بزرگوار محراب آیت الله مدنی از کسانی بود که در‏‎ ‎‏نجف با امام بیشتر آشنا شد و کم کم به ایشان نزدیک شد و سخت دلبسته اش شد. ایشان‏‎ ‎‏می فرمود: من هیچ لحظه ای در کنار امام نبودم مگر اینکه در آن لحظه ایمان و عقیده ام به‏‎ ‎‏ایشان افزایش می یافت و واقعاً هم همین طور بود؛ زیرا نگاه امام و صحبتهای دلنشین‏‎ ‎‏ایشان حتی در ملاقاتهای خصوصی طوری بود که به ما آرامش می بخشید. برای خود من‏‎ ‎‏چندین بار پیش آمد که در اوج ناراحتی و عصبانیت و فشار کار خدمت امام رسیدم اما‏‎ ‎‏همین که چند لحظه در کنار آن دریای اطمینان پهلو می گرفتم به طور کلی روحیه ام عوض‏‎ ‎‏می شد و از شدت فشارها کاسته می شد و انگار مشکلاتم نیز خود به خود حل می شد.‏‎ ‎‏به نظر من الفاظ و کلمات چنانکه باید و شاید از عهده توصیف شخصیت والای ایشان بر‏‎ ‎‏نمی آید.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 93

  • . سنگینی پولها به جهت یکصد تومانی و دویست تومانی بودن آنها بود.