فصل سوم: شخصیت امام خمینی (س)

شرح صدر امام

شرح صدر امام

‏یکی دیگر از خصوصیات حضرت امام که شاید از برجسته ترین ویژگیهای ایشان‏‎ ‎‏محسوب می شد و ما بعد از انقلاب بیشتر و بهتر آن را درک کردیم، مسأله سعه صدر‏‎ ‎‏ایشان بود. بارها پیش آمده بود که بعضی از اطرافیان خدمت ایشان می رسیدند و از‏‎ ‎‏افرادی انتقاد و بدگویی می کردند و ایشان بشدت ناراحت می شدند و می فرمودند: چرا‏‎ ‎‏غیبت می کنید و حرمت افراد را نگه نمی دارید؟ و من دست کم دو بار شاهد بودم که‏‎ ‎‏عده ای گفتند: یکی از علمای شیراز یا اصفهان پشت سر شما بدگویی کرده است و ایشان‏‎ ‎‏در جواب آنها گفت: خوب بدگویی کرده باشد مگر من کیستم که بدگویی یا انتقاد از من‏‎ ‎‏شما را اینهمه آشفته کرده و به غیبت و انتقاد از آن شخص وادار نموده است؟ حضرت‏‎ ‎‏امام نه تنها از انتقاد ناراحت نمی شد بلکه از صراحت و رک گویی خوشش می آمد و در‏‎ ‎‏مقابل از تملق و چاپلوسی متنفر بود. یادم می آید یک روز به جهت اختلافی که با بعضی‏‎ ‎‏از اعضای شورای عالی قضایی درخصوص سیاستهای قضایی داشتیم خدمت امام‏‎ ‎‏رسیدیم و برای بررسی مسأله و حل اختلاف، جلسه ای را در حضور ایشان تشکیل دادیم‏‎ ‎‏و به بحث و تبادل نظر پرداختیم که کار به بگومگو و عصبانیت بعضی از افراد کشیده شد.‏‎ ‎‏در این موقع امام فرمودند: افرادی که ناراحتی و عصبانیتشان را اظهار می کنند پیداست از‏‎ ‎‏سلامت نفس بیشتری برخوردارند و اهل تظاهر و ریا و تملق نیستند. به همین جهت خود‏‎ ‎‏امام تعمد داشت که با اعمالی که از آن بوی تملق و چاپلوسی استشمام می شود مقابله‏‎ ‎‏کند.‏

‏     در خاطرم هست که در آغاز کار دوره اول مجلس شورای اسلامی در خرداد 59‏‎ ‎‏به همراه نمایندگان دیگر خدمت امام رسیدیم. در آن جلسه آقای فخرالدین حجازی‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 94
‏به عنوان نماینده اول تهران ضمن سخنانش به تعریف و تمجید از امام پرداخت. بعد از‏‎ ‎‏ایشان حضرت امام شروع به سخنرانی کرد و اولین مطلبی که فرمود این بود که آقای‏‎ ‎‏حجازی نمی بایست اینجور درباره من سخن می گفت و اینطور تعریف و تمجید می کرد و‏‎ ‎‏همان جا به همه ما گوشزد کرد که نباید اهل تعریف و تمجید و تملق باشیم بخصوص که‏‎ ‎‏ما نماینده مردم هستیم و اگر به دنبال تملق از این مسئول و آن مقام باشیم نخواهیم‏‎ ‎‏توانست به وظیفه واقعی خودمان به عنوان نماینده مردم عمل بکنیم. مشابه همین واکنش‏‎ ‎‏را حضرت امام در برابر سخنان آقای مشکینی به هنگام ملاقات اعضای مجلس خبرگان‏‎ ‎‏با ایشان از خودش نشان داد.‏

‏     برخورد شدید و صریح امام با کسانی که از کلامشان بوی تمجید و یا تملق می آمد، و‏‎ ‎‏در مقابل، استقبال از انتقاد و داشتن روحیه بالای انتقادپذیری، موجب شده بود که‏‎ ‎‏بعضی از نزدیکان و حتی اعضای دفتر ایشان به راحتی و بدون هیچ واهمه ای به انتقاد از‏‎ ‎‏ایشان بخصوص در مسائل فقهی بپردازند که نمونه بارزش نامه جناب آقای قدیری و‏‎ ‎‏اعتراض به فتوای حضرت امام درباره شطرنج و موسیقی بود، آن هم با این لحن که‏‎ ‎‏«ساحت مقدس شما دور باشد بهتر است» که امام ضمن استقبال از این انتقاد فقهی،‏‎ ‎‏خیلی محترمانه و مستدل جواب او را می دهند و نکته مهمتری که در این جوابیه وجود‏‎ ‎‏داشت و علامت یک خصلت ممتاز دیگر در وجود آن روح بلند بود، مسأله استشهاد به‏‎ ‎‏قول مرحوم آیت الله آقای خوانساری درباره شطرنج در ضمن تجلیل و ستایش از علم و‏‎ ‎‏تقوای کم نظیر ایشان بود در حالی که غالب علمای بزرگ از تعریف و تمجید معاصرین‏‎ ‎‏خود و مهمتر از آن از استدلال به اقوال آنها خودداری می کنند و بعد برای اینکه آقای‏‎ ‎‏قدیری از آن جواب آزرده خاطر نشود و به موقعیت و حیثیت اجتماعی اش لطمه ای وارد‏‎ ‎‏نشود نامه دیگری به ایشان می نویسد و با اظهار لطف و محبت به وی، آن اشکال و‏‎ ‎‏جواب را از سنخ مباحثات طلبگی برمی شمرد و از ایشان به عنوان یک شخص فاضل و‏‎ ‎‏از دوستان نزدیک خود تجلیل می کند؛ و همین طور در نامه ای که درخصوص مسأله‏‎ ‎‏ولایت فقیه به آیت الله خامنه ای می نویسد باز به طور مستدل ولایت فقیه و اهمیت آن را‏‎ ‎‏تشریح می کند و یا هنگامی که آقای آذری نامه ای می نویسد و اظهار می کند که به نظر‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 95
‏می رسد حضرتعالی از روزنامه ما و بعضی از مقالاتی که در آن چاپ می شود ناراضی‏‎ ‎‏هستید حال اگر اجازه می فرمایید ما جلوی انتشار روزنامه را بگیریم که ایشان در جواب‏‎ ‎‏می فرماید: «من در مورد روزنامۀ رسالت و جامعۀ محترم مدرسین ـ ایّدهم الله تعالی ـ‏‎ ‎‏حرفی نمی توانم بزنم. هر طور خود و جامعه صلاح دانستید عمل کنید. اگر در این‏‎ ‎‏زمینه ها حرفی زده ام و یا چیزی نوشته ام، آنگونه که مصلحت تشخیص داده ام عمل‏‎ ‎‏کرده ام.»‏‎[1]‎‏ این نحوه برخورد با افراد و اشخاص مختلف نشانه سعه صدر و اعتقاد به لزوم‏‎ ‎‏انتقاد و تضارب آرا در جامعه است. یعنی هرکس حق دارد حرفی را که به نظرش حق‏‎ ‎‏می رسد مطرح کند و از مسئولین امر خواهان پاسخ باشد. به همین خاطر است که افرادی‏‎ ‎‏به راحتی به ایشان نامه می نویسند و حتی در کار خود ایشان چون و چرا می کنند و امام‏‎ ‎‏هم به گرمی پاسخشان را می دهد که از جمله اینها جناب آقای محمدعلی انصاری از‏‎ ‎‏اعضای دفتر امام است که نامه ای خطاب به امام می نویسد و از ایشان می پرسد: چرا شما‏‎ ‎‏دو طیف و جناح از روحانیت را با هم تأیید می کنید در حالی که این دو گروه مخالف هم‏‎ ‎‏هستند؟ و امام در جواب به تبیین مسأله می پردازد و در ادامه علت این نوع نگرش آقای‏‎ ‎‏انصاری به مسأله را احساساتی بودن ایشان می داند و سپس همین احساسات را نیز پاک و‏‎ ‎‏بی شائبه و برطبق مقتضای شور و هیجان جوانی بر می شمرد.‏

‏     نکته مهم دیگری که از طرز برخورد امام با اشخاص در می یابیم و باید سرمشق کار ما‏‎ ‎‏باشد، حفظ حرمت افراد در تمام قشرها و سطوح است که هیچ کس حق شکستن این‏‎ ‎‏حرمت و کرامت اعطایی الهی را ندارد و در مجموع تمام رفتار و کردار حضرت امام‏‎ ‎‏درسهایی عملی برای همه شئون زندگی ما بود و ای کاش مجموعه این نکات اخلاقی در‏‎ ‎‏اعمال ایشان تدوین می شد و در دانشکده های مدیریت به عنوان مبانی مدیریت اسلامی‏‎ ‎‏تدریس می شد؛ نکاتی چون سعه صدر، انتقادپذیری، دادن اعتماد به نفس به افراد‏‎ ‎‏زیردست و نکات بیشمار دیگری که در حضرت امام به عینه وجود داشت و ایشان آن‏‎ ‎‏امور را با الهام از مکتب اسلام و پیشوایان دینی و انبیا و اولیا الهی سرلوحه مشی‏‎ ‎‏اجتماعی و سیاسی خود قرار داده بود و همین اخلاق کریمه و تهجد و شب زنده داریهای‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 96
‏طولانی در طی سالیان سال از دوران جوانی تا آخرین روزهای عمر شریف و پربرکتش‏‎ ‎‏بود که به حضرت امام توان و نیروی رهبری یک انقلاب بزرگ را از ابتدا تا پیروزی و بعد‏‎ ‎‏ساختن یک جامعه اسلامی عطا کرد.‏


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 97

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 98

  • . صحیفه امام؛ ج 21، ص 141.