شرح صدر امام
یکی دیگر از خصوصیات حضرت امام که شاید از برجسته ترین ویژگیهای ایشان محسوب می شد و ما بعد از انقلاب بیشتر و بهتر آن را درک کردیم، مسأله سعه صدر ایشان بود. بارها پیش آمده بود که بعضی از اطرافیان خدمت ایشان می رسیدند و از افرادی انتقاد و بدگویی می کردند و ایشان بشدت ناراحت می شدند و می فرمودند: چرا غیبت می کنید و حرمت افراد را نگه نمی دارید؟ و من دست کم دو بار شاهد بودم که عده ای گفتند: یکی از علمای شیراز یا اصفهان پشت سر شما بدگویی کرده است و ایشان در جواب آنها گفت: خوب بدگویی کرده باشد مگر من کیستم که بدگویی یا انتقاد از من شما را اینهمه آشفته کرده و به غیبت و انتقاد از آن شخص وادار نموده است؟ حضرت امام نه تنها از انتقاد ناراحت نمی شد بلکه از صراحت و رک گویی خوشش می آمد و در مقابل از تملق و چاپلوسی متنفر بود. یادم می آید یک روز به جهت اختلافی که با بعضی از اعضای شورای عالی قضایی درخصوص سیاستهای قضایی داشتیم خدمت امام رسیدیم و برای بررسی مسأله و حل اختلاف، جلسه ای را در حضور ایشان تشکیل دادیم و به بحث و تبادل نظر پرداختیم که کار به بگومگو و عصبانیت بعضی از افراد کشیده شد. در این موقع امام فرمودند: افرادی که ناراحتی و عصبانیتشان را اظهار می کنند پیداست از سلامت نفس بیشتری برخوردارند و اهل تظاهر و ریا و تملق نیستند. به همین جهت خود امام تعمد داشت که با اعمالی که از آن بوی تملق و چاپلوسی استشمام می شود مقابله کند.
در خاطرم هست که در آغاز کار دوره اول مجلس شورای اسلامی در خرداد 59 به همراه نمایندگان دیگر خدمت امام رسیدیم. در آن جلسه آقای فخرالدین حجازی
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 94
به عنوان نماینده اول تهران ضمن سخنانش به تعریف و تمجید از امام پرداخت. بعد از ایشان حضرت امام شروع به سخنرانی کرد و اولین مطلبی که فرمود این بود که آقای حجازی نمی بایست اینجور درباره من سخن می گفت و اینطور تعریف و تمجید می کرد و همان جا به همه ما گوشزد کرد که نباید اهل تعریف و تمجید و تملق باشیم بخصوص که ما نماینده مردم هستیم و اگر به دنبال تملق از این مسئول و آن مقام باشیم نخواهیم توانست به وظیفه واقعی خودمان به عنوان نماینده مردم عمل بکنیم. مشابه همین واکنش را حضرت امام در برابر سخنان آقای مشکینی به هنگام ملاقات اعضای مجلس خبرگان با ایشان از خودش نشان داد.
برخورد شدید و صریح امام با کسانی که از کلامشان بوی تمجید و یا تملق می آمد، و در مقابل، استقبال از انتقاد و داشتن روحیه بالای انتقادپذیری، موجب شده بود که بعضی از نزدیکان و حتی اعضای دفتر ایشان به راحتی و بدون هیچ واهمه ای به انتقاد از ایشان بخصوص در مسائل فقهی بپردازند که نمونه بارزش نامه جناب آقای قدیری و اعتراض به فتوای حضرت امام درباره شطرنج و موسیقی بود، آن هم با این لحن که «ساحت مقدس شما دور باشد بهتر است» که امام ضمن استقبال از این انتقاد فقهی، خیلی محترمانه و مستدل جواب او را می دهند و نکته مهمتری که در این جوابیه وجود داشت و علامت یک خصلت ممتاز دیگر در وجود آن روح بلند بود، مسأله استشهاد به قول مرحوم آیت الله آقای خوانساری درباره شطرنج در ضمن تجلیل و ستایش از علم و تقوای کم نظیر ایشان بود در حالی که غالب علمای بزرگ از تعریف و تمجید معاصرین خود و مهمتر از آن از استدلال به اقوال آنها خودداری می کنند و بعد برای اینکه آقای قدیری از آن جواب آزرده خاطر نشود و به موقعیت و حیثیت اجتماعی اش لطمه ای وارد نشود نامه دیگری به ایشان می نویسد و با اظهار لطف و محبت به وی، آن اشکال و جواب را از سنخ مباحثات طلبگی برمی شمرد و از ایشان به عنوان یک شخص فاضل و از دوستان نزدیک خود تجلیل می کند؛ و همین طور در نامه ای که درخصوص مسأله ولایت فقیه به آیت الله خامنه ای می نویسد باز به طور مستدل ولایت فقیه و اهمیت آن را تشریح می کند و یا هنگامی که آقای آذری نامه ای می نویسد و اظهار می کند که به نظر
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 95
می رسد حضرتعالی از روزنامه ما و بعضی از مقالاتی که در آن چاپ می شود ناراضی هستید حال اگر اجازه می فرمایید ما جلوی انتشار روزنامه را بگیریم که ایشان در جواب می فرماید: «من در مورد روزنامۀ رسالت و جامعۀ محترم مدرسین ـ ایّدهم الله تعالی ـ حرفی نمی توانم بزنم. هر طور خود و جامعه صلاح دانستید عمل کنید. اگر در این زمینه ها حرفی زده ام و یا چیزی نوشته ام، آنگونه که مصلحت تشخیص داده ام عمل کرده ام.» این نحوه برخورد با افراد و اشخاص مختلف نشانه سعه صدر و اعتقاد به لزوم انتقاد و تضارب آرا در جامعه است. یعنی هرکس حق دارد حرفی را که به نظرش حق می رسد مطرح کند و از مسئولین امر خواهان پاسخ باشد. به همین خاطر است که افرادی به راحتی به ایشان نامه می نویسند و حتی در کار خود ایشان چون و چرا می کنند و امام هم به گرمی پاسخشان را می دهد که از جمله اینها جناب آقای محمدعلی انصاری از اعضای دفتر امام است که نامه ای خطاب به امام می نویسد و از ایشان می پرسد: چرا شما دو طیف و جناح از روحانیت را با هم تأیید می کنید در حالی که این دو گروه مخالف هم هستند؟ و امام در جواب به تبیین مسأله می پردازد و در ادامه علت این نوع نگرش آقای انصاری به مسأله را احساساتی بودن ایشان می داند و سپس همین احساسات را نیز پاک و بی شائبه و برطبق مقتضای شور و هیجان جوانی بر می شمرد.
نکته مهم دیگری که از طرز برخورد امام با اشخاص در می یابیم و باید سرمشق کار ما باشد، حفظ حرمت افراد در تمام قشرها و سطوح است که هیچ کس حق شکستن این حرمت و کرامت اعطایی الهی را ندارد و در مجموع تمام رفتار و کردار حضرت امام درسهایی عملی برای همه شئون زندگی ما بود و ای کاش مجموعه این نکات اخلاقی در اعمال ایشان تدوین می شد و در دانشکده های مدیریت به عنوان مبانی مدیریت اسلامی تدریس می شد؛ نکاتی چون سعه صدر، انتقادپذیری، دادن اعتماد به نفس به افراد زیردست و نکات بیشمار دیگری که در حضرت امام به عینه وجود داشت و ایشان آن امور را با الهام از مکتب اسلام و پیشوایان دینی و انبیا و اولیا الهی سرلوحه مشی اجتماعی و سیاسی خود قرار داده بود و همین اخلاق کریمه و تهجد و شب زنده داریهای
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 96
طولانی در طی سالیان سال از دوران جوانی تا آخرین روزهای عمر شریف و پربرکتش بود که به حضرت امام توان و نیروی رهبری یک انقلاب بزرگ را از ابتدا تا پیروزی و بعد ساختن یک جامعه اسلامی عطا کرد.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 97
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 98