فصل چهارم: نهضت امام از آغاز تا تبعید ایشان

رفراندوم قلابی، فریبی دیگر

رفراندوم قلابی، فریبی دیگر‎[1]‎

‏امریکا برای اینکه حکومتهای تحت نفوذش را در جهان سوم حفظ بکند می بایست‏‎ ‎‏ریشه های قیام و انقلاب مردم را خشک کند و با دادن وجهه مردمی به این نوع‏‎ ‎‏حکومتهای خودکامه، جاذبه جنبشهای آزادیبخش را از بین ببرد. این جنبشها با‏‎ ‎‏شعارهایی که در حمایت از کارگران و قشرهای مستضعف جامعه و نفی سرمایه داری‏‎ ‎‏می دادند جایگاه خوبی در بین مردم پیدا کرده بودند. اینها می گفتند: اربابان و مالکان،‏‎ ‎‏کارگران زیردست خود را غارت می کنند و کارگران را جزء اموال خود و ابزاری برای‏‎ ‎‏رسیدن به سرمایه و ثروت بیشتر می دانند و اینها می خواستند با توجه به فرمولهای‏‎ ‎‏روشنفکرانه مانع سیطره و استیلای سرمایه داری شوند. یکی از راههای کم کردن نفوذ‏‎ ‎‏جنبشهای آزادیبخش این بود که مردم را به حمایت از حکومتهای دست نشانده خود‏‎ ‎‏به صحنه آورند؛ در همین راستا، با اینکه حکومت پهلوی می توانست با زور سرنیزه و‏‎ ‎‏بدون در نظرگرفتن رأی و نظر مردم هم مواد ششگانه را اجرا کند، ولی شاه به دستور‏‎ ‎‏امریکا تصمیم گرفت این برنامه را به رفراندوم بگذارد.‏

‏     وقتی رفراندوم عمومی با تحریم مراجع رو به رو شد، شاه با پشتگرمی از حمایت‏‎ ‎‏امریکا تصمیم گرفت برای قدرت نمایی و زهر چشم گرفتن از روحانیت و مراجع یک‏‎ ‎‏سفر تشریفاتی به قم بکند. به همین خاطر، چند روز قبل از ورود شاه، کامیونهای پر از‏‎ ‎‏افراد نظامی به جولان در سطح شهر پرداختند و در مراکز حساس شهر مستقر شدند.‏‎ ‎‏علاوه بر این شماری از افراد زبده گارد ویژه شاه را که گارد جاویدان نامیده می شدند به‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 117
‏قم فرستاده بودند تا کوچکترین حرکتی را با تیراندازی سرکوب کنند و هر کس را که‏‎ ‎‏خواست اقدامی بکند فوراً بکشند. رژیم تصور می کرد اگر از قم که مرکز فرماندهی‏‎ ‎‏روحانیت است زهرچشم بگیرد، بقیه شهرها حساب کار خودشان را خواهند کرد و اگر‏‎ ‎‏چراغ نهضت در قم خاموش شود دیگر نوری نخواهد ماند که به جاهای دیگر برسد؛‏‎ ‎‏بنابراین برنامه دستگاه پهلوی، نشان دادن شدت عمل و خاموش کردن هر جرقه ای بود.‏‎ ‎‏عکس العمل امام و سایر مراجع این بود که از مردم خواستند در این چند روز بخصوص‏‎ ‎‏موقعی که شاه می آید از منزل خارج نشوند و عکس العملی نشان ندهند. ما هم که آن‏‎ ‎‏موقع در مدرسه حجتیه بودیم به تبعیت از فرمان امام اصلاً از مدرسه بیرون نیامدیم و‏‎ ‎‏روحیات بعضی از مراجع چنان بود که اگر کشتاری صورت می گرفت و خونریزی می شد‏‎ ‎‏با توجه به وجوب حفظ دماء و نفوس و لزوم تقیه، از صحنه مبارزه کنار می رفتند و آتش‏‎ ‎‏نهضت که می رفت شعله ورتر شود به خاموشی می گرایید به همین سبب مراجع،‏‎ ‎‏مصلحت دیدند که به جای امر به تظاهرات و مقابله با مزدوران شاه مردم را به مبارزه‏‎ ‎‏منفی دعوت کنند.‏

‏     شاه در روز مقرر وارد قم شد و جز جمعی از ساواکیها و نظامیان کسی به استقبالش‏‎ ‎‏نرفت. او که برای زهر چشم گرفتن آمده بود، هنگام سخنرانی در صحن مطهر حضرت‏‎ ‎‏معصومه (س) که همان عده معدود مستقبلین، جزو مستمعین بودند هرچه توانست به‏‎ ‎‏روحانیت توهین کرد. او زندگی طلاب در حجره ها را به لولیدن کرمها در زیر خاک تشبیه‏‎ ‎‏کرد و حرکت و قیام روحانیت را مانند به حرکت درآمدن کرمها بر اثر تابیدن آفتاب‏‎ ‎‏دانست و از روحانیت به عنوان ارتجاع سیاه نام برد.‏‎[2]‎‏ بدین ترتیب این نقشه شاه هم‏‎ ‎‏شکست خورد چون همان طوری که در اسناد و مدارک ساواک هم درج شده بود،‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 118
‏هیچ کس جز مأموران دولتی از او استقبال نکردند؛ حتی تولیت آستان مقدس هم که‏‎ ‎‏منصوب دربار بود و می بایست در مراسم تشریفات حضور داشته باشد و شاه را‏‎ ‎‏همراهی کند از تهران نیامده بود و این موجب ناراحتی بیشتر شاه شده بود به طوری که‏‎ ‎‏اگر در سفرهای پیشین برای تظاهر هم که شده بود داخل حرم می رفت و زیارت می کرد،‏‎ ‎‏این بار نقل کردند که برای زیارت هم نرفت و مفتضحانه از این سفر برگشت و بعضی از‏‎ ‎‏خبرگزاریها و رادیوهای بیگانه عکس العمل مردم قم را به عنوان مبارزه منفی آنها به‏‎ ‎‏سراسر جهان گزارش کردند.‏

‏     شاه بعد از مسافرت به قم، سفری به همدان کرد و در آنجا نیز طی سخنانی،‏‎ ‎‏روحانیت را مورد حمله قرار داد و گفت: اینها مرتجع و متحجرند و می خواهند ما را به‏‎ ‎‏هزار سال پیش برگردانند و اینان با مظاهر تمدن و تکنولوژی مخالف هستند و‏‎ ‎‏می خواهند مسافرت با الاغ را باب کنند و اراجیف دیگری نیز به هم بافت، ولی امام با‏‎ ‎‏بیانات روشنفکرانه اش پاسخ او را داد و سخنان او را که جز تهمت و افترا چیزی نبود‏‎ ‎‏مردود اعلام کرد. امام همیشه با حسابگری خاصی مطالب را طرح می کرد و دقیقاً آنچه‏‎ ‎‏را که شاه می خواست القا کند و جا بیندازد مورد هدف قرار می داد و نقشه دشمن را‏‎ ‎‏برهم می زد.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 119

  • . شاه در 19 دی ماه 1341، طرح شش ماده ای را به ظاهر به ابتکار خود اعلام داشت و خواست آن را به معرض آرای عمومی بگذارد. مواد طرح مزبور به شرح ذیل بودند:     1. الغای رژیم ارباب و رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران براساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی، مصوب دی ماه 1340 و ملحقات آن؛     2. تصویب لایحه قانون ملی کردن جنگلها در سراسر کشور؛     3. تصویب لایحه قانونی فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی؛     4. تصویب لایحه قانونی سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی؛     5. لایحه اصلاحی قانون انتخابات؛     6. لایحه ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.
  • . شاه در سخنرانی روز چهارم بهمن 1341 در قم، از جملات بسیار زشت و رکیک برضد روحانیت استفاده کرد. وی در این سخنرانی، خود را نزدیکترین فرد به خدا و ائمه (ع) معرفی کرد و گفت: امروز به شما می گویم که هیچ کس نه به تجربه و نه به عمل می تواند ادعا داشته باشد که بیش از من به خداوند و ائمه اطهار نزدیک است. در ادامه سخنرانی خود ضمن آنکه روحانیت را ارتجاع سیاه معرفی کرد، حملات تند و شدید خود را متوجه آنان ساخت و گفت: از هزار سال پیش یا بیشتر فکرش تکان نخورده، امروز در دنیا، مفت خوری از بین رفته ولی برای او چه فرقی می کند؟... من اینها را صد برابر بدتر از توده ایهای خائن می دانم.