فصل چهارم: نهضت امام از آغاز تا تبعید ایشان

قصد اخلال مأموران شاه در مجلس امام

قصد اخلال مأموران شاه در مجلس امام

‏در عید سال 42 که مقارن با سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) بود طبق سالهای‏‎ ‎‏گذشته از طرف امام خمینی (س) مجلسی به همین مناسبت در منزلش برپا شده بود.‏‎ ‎‏رژیم که از ابتکار عمل امام و مراجع در اعلام عزای عمومی و تحریم عید نوروز و واکنش‏‎ ‎‏وسیع مردم، سخت احساس شکست و سرخوردگی می کرد درصدد برآمد که با برهم‏‎ ‎‏زدن این مجلس و اهانت به ساحت امام و روحانیت به نوعی شکست خودش را جبران‏‎ ‎‏کند. شاه که می خواست این قضیه به نام مردم تمام شود، تعدادی از افراد شرور و‏‎ ‎‏چاقوکش بعضی از شهرها از جمله تبریز را به همراه عده ای از مأموران دولتی با لباس‏‎ ‎‏معمولی روانه قم کرد. چون من خودم در همان هنگام در تبریز بودم از نزدیک شاهد‏‎ ‎‏قضیه نبودم ولی بسیاری از دوستان که در مجلس بوده اند و آنچه که من نقل می کنم‏‎ ‎‏مطالبی است که از آنها و یا دیگران شنیده ام.‏

‏     این دوستان که از اول صبح در مجلس حضور داشتند می گفتند که ما دیدیم افرادی با‏‎ ‎‏چهره های ناآشنا و به تعبیر آقای خلخالی نامربوط که هیچ سنخیتی با این نوع مجالس‏‎ ‎‏نداشتند کم کم وارد مجلس شدند و در گوشه و کنار جا گرفتند و در هنگام سخنرانی‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 121
‏سعی کردند با فرستادن صلوات بیجا و قطع سخنرانی سخنران، نظم مجلس را به هم‏‎ ‎‏بزنند. موضوع به امام که هنوز در اندرونی بود اطلاع داده شد که ایشان وارد مجلس شد.‏‎ ‎‏به هنگام ورود ایشان مردم به عنوان احترام بلند شدند و با صلوات از ایشان استقبال‏‎ ‎‏کردند. بعد از سکوت مردم و آغاز دوبارۀ سخنرانی، این عناصر مزدور با فرستادن‏‎ ‎‏صلوات مانع ادامه سخنرانی شدند. در این لحظه گویا امام (س) آقای خلخالی را فرا‏‎ ‎‏خوانده و به ایشان گفته بود که به پشت تریبون برود و اعلام کند آنها که با مأموریت‏‎ ‎‏آمده اند و می خواهند مجلس را به هم بزنند اگر ساکت نشوند من همین الآن حرکت‏‎ ‎‏می کنم و به طرف حرم می روم و آنچه که لازم است به مردم می گویم. آقای خلخالی با‏‎ ‎‏بیان مخصوص به خودش با لحن تندتری بیان کرده اند و گفته اند اگر کسانی می خواهند و‏‎ ‎‏مأموریت دارند که مجلس را شلوغ کنند و به هم بریزند باید بدانند که حضرت آیت الله ‏‎ ‎‏فرمودند: اگر ساکت نشوند و به کارشان ادامه بدهند من به حرم رفته و حرفهایی را که‏‎ ‎‏لازم است با مردم در میان خواهم گذاشت. این تهدید امام سبب ترس مأموران شاه و‏‎ ‎‏سکوتشان گردید. (البته مطالب امام و دیگران نقل به معنی است، عین الفاظ یادم‏‎ ‎‏نیست.)‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 122