فصل چهارم: نهضت امام از آغاز تا تبعید ایشان

حمله مشابه مأموران رژیم به مدرسه طالبیه تبریز

حمله مشابه مأموران رژیم به مدرسه طالبیه تبریز

‏در درون مدرسه طالبیه تبریز مسجدی قرار دارد که مسجد جامع تبریز است. مدرسه‏‎ ‎‏طالبیه دو درب دارد که یکی از آنها به طرف بازار باز می شود و دیگری به یکی از‏‎ ‎‏محله های قدیمی تبریز راسته کوچه باز می شود و چون این مسجد در مدرسه واقع شده‏‎ ‎‏و طلاب در آنجا سکونت دارند و به درس و بحث مشغول هستند برای آنکه مزاحمتی بر‏‎ ‎‏ایشان وارد نشود، معمولاً مجالس عزاداری و سخنرانی در آن مسجد جز در ایام ماه‏‎ ‎‏رمضان برگزار نمی شود. اما در آن سال قرار بود به مناسبت سالروز شهادت امام‏‎ ‎‏صادق (ع) و برای اینکه این مجلس وجهه سیاسی و اعلام موضع در برابر رژیم داشت‏‎ ‎‏هرچه باشکوهتر برپا شود لذا مقرر شد که در مساجد دیگر که در تبریز خصوصاً در بازار‏‎ ‎‏مجلسی برگزار نشود تا همه مردم به مسجد جامع بیایند. از علما و بزرگان شهر نیز‏‎ ‎‏دعوت شده بود که در این مجلس شرکت کنند که چون مسجد جامع به شخص و گروه‏‎ ‎‏خاصی منتسب نبود مردم و علما به طور وسیع شرکت کردند. برای سخنرانی در این‏‎ ‎‏مجلس از جناب آقای انزابی و آقای ناصرزاده دعوت شده بود. بعد از سخنرانی آقای‏‎ ‎‏ناصرزاده جمعیت از مسجد خارج شده و در درون مدرسه شعار دادند که مأموران شاه‏‎ ‎‏داخل مدرسه شدند و با باتوم به جان مردم افتادند. در تبریز روحانی ای بود به نام آقای‏‎ ‎‏سیدعلی اصغر حجازی که فرد متدین و پاکی بود اما وقتی عصبانی می شد نمی توانست‏‎ ‎‏خودش را کنترل کند، وی که در مدرسه حضور داشت به طرف یکی از افسران رفته و‏‎ ‎‏می گوید: برای چه وارد مدرسه شده اید؟ او جواب می دهد: شما اینجا جمع شده اید و‏‎ ‎‏قصد اهانت به اعلیحضرت را دارید ولی من نمی گذارم شما هر غلطی که دلتان خواست‏‎ ‎‏بکنید که آقای حجازی عصبانی می شود و پاره آجری را بر می دارد و بشدت بر سر او‏‎ ‎‏می کوبد که سر وی مجروح می شود و کلاهش بر زمین می افتد و مردم کلاه وی را که‏‎ ‎‏سمبل تاج شاه بود زیر پایشان له می کنند و شعار «درود بر خمینی» و شعار «از جان خود‏‎ ‎‏گذشتیم ـ با خون خود نوشتیم یا مرگ یا خمینی» را برای اولین بار در آنجا سر می دهند و‏‎ ‎‏مأمورین را از مدرسه بیرون می کنند و به داخل بازار می آیند و با همان حال از بازار خارج‏‎ ‎‏می شوند. شهربانی که توان مقابله با مردم را در خود نمی دید از رویارویی با مردم‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 125
‏صرفنظر می کند.‏

‏     در این واقعه اگرچه جمعی از مردم و طلاب مدرسه مجروح شدند ولی پیروزی و‏‎ ‎‏غلبه با مردم بود که توانستند مأمورین دولتی را فراری بدهند. اما شب هنگام، مأموران‏‎ ‎‏حکومت برای گرفتن انتقام به مدرسه حمله کردند و به جان طلاب مدرسه که عمدتاً‏‎ ‎‏نوجوان بودند افتادند و جمع زیادی از آنها را زخمی کردند و همان شب، تعدادی از‏‎ ‎‏طلبه ها را که در سن سربازی بودند با خود بردند و جمع دیگری از آنها که بزرگتر بودند و‏‎ ‎‏سرباز محسوب نمی شدند زندانی کردند و به باقیمانده طلبه ها که بچه های کم سن و سال‏‎ ‎‏بودند گفتند که دیگر حق ندارید اینجا بمانید. من آن موقع شبها در مدرسه نمی ماندم و به‏‎ ‎‏منزل می رفتم و وقتی صبح به طرف مدرسه آمدم دیدم درهای مدرسه را بسته اند و به‏‎ ‎‏کسی اجازه ورود نمی دهند که تا مدتی مدرسه طالبیه به این صورت بسته بود.‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 126