حمله مشابه مأموران رژیم به مدرسه طالبیه تبریز
در درون مدرسه طالبیه تبریز مسجدی قرار دارد که مسجد جامع تبریز است. مدرسه طالبیه دو درب دارد که یکی از آنها به طرف بازار باز می شود و دیگری به یکی از محله های قدیمی تبریز راسته کوچه باز می شود و چون این مسجد در مدرسه واقع شده و طلاب در آنجا سکونت دارند و به درس و بحث مشغول هستند برای آنکه مزاحمتی بر ایشان وارد نشود، معمولاً مجالس عزاداری و سخنرانی در آن مسجد جز در ایام ماه رمضان برگزار نمی شود. اما در آن سال قرار بود به مناسبت سالروز شهادت امام صادق (ع) و برای اینکه این مجلس وجهه سیاسی و اعلام موضع در برابر رژیم داشت هرچه باشکوهتر برپا شود لذا مقرر شد که در مساجد دیگر که در تبریز خصوصاً در بازار مجلسی برگزار نشود تا همه مردم به مسجد جامع بیایند. از علما و بزرگان شهر نیز دعوت شده بود که در این مجلس شرکت کنند که چون مسجد جامع به شخص و گروه خاصی منتسب نبود مردم و علما به طور وسیع شرکت کردند. برای سخنرانی در این مجلس از جناب آقای انزابی و آقای ناصرزاده دعوت شده بود. بعد از سخنرانی آقای ناصرزاده جمعیت از مسجد خارج شده و در درون مدرسه شعار دادند که مأموران شاه داخل مدرسه شدند و با باتوم به جان مردم افتادند. در تبریز روحانی ای بود به نام آقای سیدعلی اصغر حجازی که فرد متدین و پاکی بود اما وقتی عصبانی می شد نمی توانست خودش را کنترل کند، وی که در مدرسه حضور داشت به طرف یکی از افسران رفته و می گوید: برای چه وارد مدرسه شده اید؟ او جواب می دهد: شما اینجا جمع شده اید و قصد اهانت به اعلیحضرت را دارید ولی من نمی گذارم شما هر غلطی که دلتان خواست بکنید که آقای حجازی عصبانی می شود و پاره آجری را بر می دارد و بشدت بر سر او می کوبد که سر وی مجروح می شود و کلاهش بر زمین می افتد و مردم کلاه وی را که سمبل تاج شاه بود زیر پایشان له می کنند و شعار «درود بر خمینی» و شعار «از جان خود گذشتیم ـ با خون خود نوشتیم یا مرگ یا خمینی» را برای اولین بار در آنجا سر می دهند و مأمورین را از مدرسه بیرون می کنند و به داخل بازار می آیند و با همان حال از بازار خارج می شوند. شهربانی که توان مقابله با مردم را در خود نمی دید از رویارویی با مردم
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 125
صرفنظر می کند.
در این واقعه اگرچه جمعی از مردم و طلاب مدرسه مجروح شدند ولی پیروزی و غلبه با مردم بود که توانستند مأمورین دولتی را فراری بدهند. اما شب هنگام، مأموران حکومت برای گرفتن انتقام به مدرسه حمله کردند و به جان طلاب مدرسه که عمدتاً نوجوان بودند افتادند و جمع زیادی از آنها را زخمی کردند و همان شب، تعدادی از طلبه ها را که در سن سربازی بودند با خود بردند و جمع دیگری از آنها که بزرگتر بودند و سرباز محسوب نمی شدند زندانی کردند و به باقیمانده طلبه ها که بچه های کم سن و سال بودند گفتند که دیگر حق ندارید اینجا بمانید. من آن موقع شبها در مدرسه نمی ماندم و به منزل می رفتم و وقتی صبح به طرف مدرسه آمدم دیدم درهای مدرسه را بسته اند و به کسی اجازه ورود نمی دهند که تا مدتی مدرسه طالبیه به این صورت بسته بود.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 126