فصل چهارم: نهضت امام از آغاز تا تبعید ایشان

عکس العمل رژیم در قبال امام

عکس العمل رژیم در قبال امام

‏من موقع دستگیری امام و قیام 15 خرداد در قم نبودم اما شرح واقعه را در نجف از زبان‏‎ ‎‏حاج آقا مصطفی خمینی (ره) شنیدم. ایشان می گفت: آن شب بعد از سخنرانی امام‏‎[1]‎‏ ما‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 131
‏در منزل خوابیده بودیم که ناگهان متوجه شدیم سر و صدای زیادی می آید. به نظر‏‎ ‎‏می آمد که عده ای می خواهند به زور وارد خانه شوند و یا از دیوار بالا بیایند که ما آمدیم‏‎ ‎‏و گفتیم شما کیستید و چه می خواهید؟ آنها گفتند: ما برای بردن آقای خمینی آمده ایم که‏‎ ‎‏مانع ورود آنها شدیم. در همان حال امام آمد و فرمود: با اینها کاری نداشته باشید و سر و‏‎ ‎‏صدا نکنید. روح الله خمینی منم و بعد امام رفت و لباس پوشید و آمد و اینها که‏‎ ‎‏می خواستند با جار و جنجال و زدن افراد ایجاد رعب و وحشت کنند با امر امام به‏‎ ‎‏سکوت، یکباره ساکت شدند و وحشت خود آنها را فرا گرفت و بعد با عجله امام را سوار‏‎ ‎‏ماشین کرده و پا به فرار گذاشتند و همان طوری که امام بعد از آزادی در مسجد اعظم‏‎ ‎‏فرمود اینها تا تهران ترس و واهمه داشتند و امام بدون یک ذره احساس ترس به آنها‏‎ ‎‏دلداری می داده است. همچنان که حاج آقا مصطفی تعریف می کرد مردم هنوز صبح‏‎ ‎‏نشده و حتی قبل از اذان از قضیه مطلع شده و از هر گوشه شهر قم به طرف منزل امام‏‎ ‎‏سرازیر می شوند.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 132

  • . راجع به چگونگی دستگیری امام در کتاب کوثر چنین آمده است: «رژیم شاه که در مخمصۀ عجیبی گرفتار شده بود، پس از بررسیهای فراوان، چارۀ کار را در دستگیری و بازداشت شخص امام (ره) دانست و این نقشه شوم را بدین صورت به مرحلۀ اجرا درآورد: عقربه ساعت، 3 بعد از نیمه شب پانزدهم خرداد 1342 را نشان می داد. کامیونهای نظامی در بیرون شهر قم مستقر بودند. خیابانهای قم در آن ساعات، از صدها کماندو و سرباز مسلح موج می زد. شاهدان عینی که آن ایام در قم بودند، می گفتند: از سر کوچه تا در منزل امام خمینی (ره)، بیش از صد متر نبود؛ ولی در هر گوشه ای کماندویی مسلح سنگر گرفته بود. در فاصله ای کوتاه دهها کماندو و چترباز از راههای مختلف به خانه امام یورش بردند. وقایع اخیر و محبوبیت امام موجب شده بود تا در ایام پیش از محرم هر روز جمعیت زیادی از مردم قم و روحانیون در منزل آن حضرت اجتماع می کردند. خانواده حضرت امام به دلیل کمبود مکان به منزل شهید آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی که رو به روی بیت امام (واقع در محلۀ یخچال قاضی شهر قم) قرار داشت منتقل شدند و حضرت امام شبها در آنجا استراحت می کردند. مأمورین اعزامی رژیم آن شب ابتدا به منزل امام هجوم بردند، امام را نیافتند، لذا به ضرب و جرح چند تن از افرادی که شبها در آن محل می ماندند و در خدمت امام بودند، پرداختند. مأمورین پس از اطلاع از محل سکونت امام به منزل مجاور یورش برده درب خانه را شکستند. امام خمینی که طبق معمول برای نماز شب از خواب برخاسته بودند و متوجه حمله مأمورین و ضجۀ افراد شده بودند، از داخل حیاط فریاد زدند: «روح الله خمینی منم، به کسی کاری نداشته باشید». حضرت امام لباس پوشیدند و از منزل خارج شدند و مجدداً به سر مأموران فریاد کشیدند: «روح الله خمینی منم، چرا این بیچاره ها را کتک می زنید.» آیت الله حاج آقا مصطفی از پشت بام با تمام نیرو فریاد کشید: «مردم! خمینی را بردند» و خود را با سرعت از بام به کوچه رسانید. در این حال امام خمینی در محاصرۀ مأمورین و در اتومبیل فولکس واگن در حال حرکت قرار داشتند. (برای انتقال سریع امام پس از دستگیری، اتومبیل بنز سواری اعزام شده بود؛ ولی به دلیل تنگی کوچۀ منتهی به منزل امام ناگزیر از فولکس واگنی برای انتقال از منزل تا خیابان استفاده کردند) فرزند امام فریادزنان به دنبال ماشین می دود و از مأموران می خواهد که ایشان را نیز با امام ببرند. خودرو متوقف می شود، امام با تندی از فرزندشان می خواهند که بازگردند. اتومبیل حامل منادی آزادی به خیابان و مقابل بیمارستان فاطمی می رسد و در آنجا حضرت امام را به اتومبیل دیگری منتقل می نمایند.» همان؛ ج 1، ص 86 ـ 87.