علت عدم حضور آقای گلپایگانی در جمع متحصنین
با اینکه اکثر قریب به اتفاق مراجع در تحصن شرکت کرده بودند ولی آقای گلپایگانی در بین آنها حضور نداشت. علت عدم حضور شرکت ایشان ظاهراً این بود که افرادی از
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 144
جاهایی آمده و ایشان را منصرف کرده بودند که این قضیه لطمه زیادی به ایشان زد. اگرچه گفته می شد که آقای شریعتمداری در عدم حضور ایشان نقش داشته است اما من چیزی در این مورد نمی دانم ولی در بسیاری از مسائل دیگر بخصوص در سالهای 56ـ57 مرحوم آقای گلپایگانی و مرحوم آقای مرعشی نجفی غالباً با مشورت آقای شریعتمداری اقدام نمی کردند و اگرچه به گفته خود این آقایان یکی ـ دو بار که قرار بوده است کاری را سه نفره انجام دهند، ولی آقای شریعتمداری بدون اینکه به اینها اطلاع بدهد خودش تنها آن کار را انجام داده بود، با این حال باز در مسائلی که پیش می آمد می خواستند که اول با آقای شریعتمداری مشورت کنند. از جمله در قضیه افتتاح مدرسه فیضیه در اوایل سال 57 که من مستقیماً درگیر مسأله بودم. من ابتدا خدمت آقای گلپایگانی رسیدم و درخواست کردم که در مجلس ختمی که به مناسبت فوت آیت الله زاهدی در مدرسه فیضیه بعد از بازگشایی برگزار می شود شرکت کنند ایشان گفت: من باید ببینم نظر آقای شریعتمداری چیست؟ که من با نقل همان قضیه ای که ایشان در مورد آقای شریعتمداری به من گفته بود، از ایشان خواستم بدون اینکه کارشان را منوط به تأیید آقای شریعتمداری بکنند خودشان مستقلاً وارد عمل بشوند که ایشان ابتدا عصبانی شدند و بعد که من بیشتر، مسائل را توضیح دادم، راضی شدند و لباس پوشیدند که با من بیایند. در همان حال که داشتیم از اتاق کوچک ایشان وارد اتاق بزرگتر که پایین بود، می شدیم آقای آل طه از وعاظ معروف قم آمد. آقای گلپایگانی با دیدن وی به ایشان گفت: به آقای شریعتمداری تلفن کن و بپرس صلاح هست که ما به این مجلس برویم یا نه؟ و آیا خود ایشان شرکت می کنند یا نه؟ گویا آقای شریعتمداری در تلفن گفته بود: من صلاح نمی دانم به مدرسه فیضیه برویم چون احتمال دارد همین حضور ما باعث شود دوباره درب فیضیه را ببندند، در حالی که تحلیل ما درست برعکس نظر آقای شریعتمداری بود چرا که ما معتقد بودیم حضور مراجع در مدرسه موجب می شود که رژیم دیگر واکنش منفی نشان ندهد و از بستن دوباره فیضیه خودداری کند. به هر حال نظر آقای شریعتمداری تأثیر خودش را گذاشت و آقای گلپایگانی از همان جا برگشت و از آمدن به مدرسه فیضیه منصرف شد. بعد از آن من خدمت آقای نجفی رفتم و از ایشان
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 145
نیز درخواست کردم که به مدرسه فیضیه بیاید، ایشان هم ابتدا خواست که با آقای شریعتمداری تبادل نظر بکند که من عرض کردم: مگر ایشان در کارها و اقداماتش با شما مشورت می کند که شما چنین کاری می کنید؟ علاوه بر اینکه ممکن است ایشان الآن در مدرسه باشد، بالاخره آقای نجفی را برای حضور در مدرسه فیضیه و در مجلس ختم راضی کردم.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 146