فصل ششم: مراجع، علما و نقش آنان در انقلاب اسلامی

نقش دوگانه مرحوم آقای شریعتمداری در دوران انقلاب

نقش دوگانه مرحوم آقای شریعتمداری‎[1]‎ در دوران انقلاب

‏آقای شریعتمداری در دوران مبارزه درواقع دو نقش متفاوت را ایفا می کرد که یکی مثبت‏‎ ‎‏و دیگری منفی بود. از یک سو ایشان توسط انقلابیون به صحنه مبارزه کشیده می شد و با‏‎ ‎‏روش خاص و ملایم خودش همراه سایر انقلابیون حرکت می کرد و در مقاطع مختلف‏‎ ‎‏اعلامیه هایی را نیز علیه رژیم صادر می کرد و از این جهت به عنوان یک چهره مبارز و‏‎ ‎‏انقلابی در میان مردم اعم از ترک و فارس شناخته شده بود و از نفوذ بیشتری نسبت به‏‎ ‎‏سایر مراجع غیر از حضرت امام برخوردار بود؛ البته خود آن آقایان نیز برتری ایشان را‏‎ ‎‏در مورد سیاسی قبول داشتند و در این زمینه اگر می خواستند کاری بکنند غالباً با‏‎ ‎‏صلاحدید و نظر موافق ایشان اقدام می کردند؛ به همین خاطر در ایران و بخصوص در قم‏‎ ‎‏حرف اول را بعد از امام آقای شریعتمداری می زد. از سوی دیگر ارتباط ایشان با رژیم و‏‎ ‎‏دربار نیز تا حدودی برقرار بود؛ بنابراین ما دائماً نگران بودیم که نکند کاری از ایشان سر‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 186
‏بزند که برخلاف رویه امام و سایر انقلابیون باشد و به جهت نفوذ ایشان در بین مردم مایه‏‎ ‎‏تشویش خاطر و اختلاف و تفرقه در بین آنها و خود مراجع گردد و در نتیجه آنچه که رمز‏‎ ‎‏موفقیت بود یعنی وحدت کلمه همه مبارزان و انقلابیون از بین برود؛ لذا حضرت امام نیز‏‎ ‎‏در اطلاعیه هایش در سال 57 تلویحاً به ایشان هشدار می داد که مسبب اصلی تمام‏‎ ‎‏جنایات رژیم شخص شاه است و هر کس این جنایات را تنها به مأمورین رژیم که آلت‏‎ ‎‏دست قرار گرفته اند نسبت داده و آنها را مقصر جلوه بدهد خیانت کرده است. دوستان‏‎ ‎‏هم همیشه مراقب بودند که دشمن برای رسیدن به مقاصد شومش از ایشان سوءاستفاده‏‎ ‎‏نکند و کاری که به ضرر انقلاب و مبارزه است از ایشان سر نزند. تا اینکه در زمان‏‎ ‎‏نخست وزیری ازهاری یک دفعه شنیدیم آقای شریعتمداری با روزنامه ‏‏واشنگتن پست‏‎ ‎‏مصاحبه کرده و گفته است: «نظر من این است که شاه باید بماند ولی سلطنت کند نه‏‎ ‎‏حکومت.» طبیعی بود که این نظر در صورت صحت خبر به جهت مخالفتش با دیدگاه‏‎ ‎‏حضرت امام و قاطبه انقلابیون پیرو ایشان می توانست ضربه سنگینی به صفوف‏‎ ‎‏انقلابیون وارد سازد و تأثیر منفی در روند مبارزه به وجود آورد. به همین جهت جامعه‏‎ ‎‏مدرسین هم فوراً تشکیل جلسه داد و قرار شد که از خود آقای شریعتمداری بپرسند که‏‎ ‎‏آیا این مطلب واقعیت دارد یا نه؟ که ایشان گفته بود این مطلب دروغ است و من به این‏‎ ‎‏صورت نگفته ام. بعد گفته بودند: در این صورت شما اطلاعیه ای بدهید و مطلب مندرج‏‎ ‎‏در آن روزنامه را تکذیب کنید. ایشان گفته بود: من این کار را نمی کنم. سپس‏‎ ‎‏پرسیده بودند: آیا اجازه می دهید ما به عنوان جامعه مدرسین اعلامیه ای منتشر کنیم و‏‎ ‎‏از سوی شما آن خبر را تکذیب کنیم که قبول کرده بود و اینها آمدند و اطلاعیه ای را‏‎ ‎‏نوشتند و آقای شرعی پیش نویس آن اطلاعیه را با امضای جمعی از اعضای جامعه‏‎ ‎‏مدرسین برای تکمیل امضا پیش من آورد و من وقتی اطلاعیه را خواندم به نظرم آمد که‏‎ ‎‏دو اشتباه مهم در آن وجود دارد: یکی اینکه از امام به عنوان رهبر انقلاب و از آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری به عنوان مرجع عالیقدر شیعیان نام برده بودند. اشکال من این بود که در‏‎ ‎‏جامعه ما فعلاً عنوان رهبر از مشروعیت و اعتبار بالایی برخوردار نیست بلکه مردم برای‏‎ ‎‏مرجع تقلید اهمیت و اعتبار ویژه ای قائلند. بنابراین بهتر است از امام نیز به عنوان مرجع‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 187
‏تقلید جهان تشیع یاد شود. اشکال دوم این بود که در آن اطلاعیه نوشته شده بود مطلب‏‎ ‎‏مندرج در روزنامه ‏‏واشنگتن پست‏‏ را آقای شریعتمداری نگفته اند. و من گفتم: ممکن است‏‎ ‎‏فردا ایشان صراحتاً بگوید بله من گفته ام و این تکذیبیه را آقایان جامعه مدرسین از‏‎ ‎‏طرف خودشان نوشته اند و آن وقت حیثیت شما بر باد می رود. پس بهتر است برای‏‎ ‎‏محکم کاری دو نفر را به نمایندگی از سوی جامعه مدرسین نزد ایشان بفرستید تا به‏‎ ‎‏ایشان بگویند که ما می خواهیم از قول شما نقل کنیم که مطلب ‏‏واشنگتن پست‏‎ ‎‏دروغ است، آیا اجازه می دهید؟ به این ترتیب حضرت آقای آذری و یکی دیگر از‏‎ ‎‏مدرسین خدمت ایشان رفتند و گفتند: آیا اجازه می دهید از قول شما کذب بودن مطلب‏‎ ‎‏آن روزنامه امریکایی را نقل کنیم. ایشان گفته بود: نه به این صورت و از قول من ننویسید‏‎ ‎‏و بعد جامعه مدرسین با صرفنظر کردن از آن اطلاعیه، اعلامیه دیگری منتشر کرد و‏‎ ‎‏این نظر را که شاه بماند و سلطنت کند نه حکومت محکوم نمود؛ اما این‏‎ ‎‏اطلاعیه فایده چندانی در بر نداشت.‏‎[2]‎‏ و آقای شریعتمداری تا آخر هم بر سر حرف‏‎ ‎‏خودش بود و همچنان که از خاطرات عبدالرضا هوشنگ انصاری پسرخاله فرح همسر‏‎ ‎‏شاه بر می آید، موقعی که شاه می خواست از ایران فرار کند عده ای از اطرافیانش از جمله‏‎ ‎‏همین انصاری درصدد بر می آیند که او را از رفتن باز دارند ولی موفق نمی شوند و بعد‏‎ ‎‏خود او با آقای شریعتمداری تماس می گیرد و تصمیم شاه را برای وی بازگو می کند و‏‎ ‎‏آقای شریعتمداری می گوید: به شاه بگویید از ایران نرود. انصاری در جواب می گوید:‏‎ ‎‏به حرف ما توجهی ندارد اگر ممکن است خود شما با ایشان صحبت کنید شاید‏‎ ‎‏راضی شود و آقای شریعتمداری با شخص شاه تلفنی گفتگو می کند و از وی‏‎ ‎‏می خواهد که ایران را ترک نکند ولی شاه به قدری ترسیده بود و احساس خطر می کرد‏‎ ‎‏که نتوانست در ایران بماند و فرار را بر قرار ترجیح داد.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 188

  • . آیت الله سیدکاظم شریعتمداری در سال 1338 هـ .ق. در تبریز متولد شد و تحصیلات خود را در تبریز، مشهد و قم پی گرفت. وی پس از کسب مقام اجتهاد بنا بر درخواست اهالی آذربایجان به آن منطقه رفت و به تدریس فقه و اصول پرداخت. وی در سال 1326 هـ .ش. علی رغم تحریم علمای آذربایجان در مدرسه طالبیه با شاه ملاقات کرد و ارتباط ایشان با دربار تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. وی در سال 1327 عازم قم شد و در این شهر ماندگار شد. وی مؤسس نشریه مکتب اسلام و مؤسسه دارالتبلیغ اسلامی قم بود و با آغاز نهضت اسلامی به رهبری روحانیت نقش ایشان پراهمیت تلقی می شد. از آنجا که ایشان همواره تأکید بر عمل به قانون اساسی داشت به مرور زمان مبارزه ایشان کم رنگ شد و بعدها راه ایشان از انقلابیون جدا گردید. پس از انقلاب اسلامی نیز مخالفتهای وی آشکار بود و حتی گفته می شود که یکی از عوامل توطئه توسط آقای قطب زاده معدوم محسوب می شود. پس از این مسأله وی از مرجعیت خلع شد و در سال 1365 فوت کرد.
  • . پس از مذاکره جمعی از اساتید و مدرسین حوزه با مرحوم شریعتمداری، آنان طی اطلاعیه ای ضمن محکوم کردن حکومت نظامی ازهاری به نقل از آقای شریعتمداری، حکومت سلطنتی را با حکومت اسلامی ناسازگار دانسته و مطالب جراید داخلی و خارجی را که در این زمینه از آقای شریعتمداری نقل کرده بودند، رد نموده  است. ر.ک. به: اسناد انقلاب اسلامی؛ ج 3، ص 425 ـ 426.