فصل ششم: مراجع، علما و نقش آنان در انقلاب اسلامی

موقعیت آقای شریعتمداری در بین علما و مردم

موقعیت آقای شریعتمداری در بین علما و مردم

‏لازم به یادآوری است که آقای شریعتمداری موقعیت بسیار مناسبی در بین مردم و‏‎ ‎‏جمعی از علما و روحانیون و مقلدین خویش داشت. به همین خاطر بود که ساواک‏‎ ‎‏کوشش می کرد با ایجاد اختلاف بین ایشان و حضرت امام موانعی را بر سر راه مبارزه‏‎ ‎‏مردم با رژیم به وجود آورد. آقای شریعتمداری در بیشتر مناطق ایران اعم از ترک نشین و‏‎ ‎‏فارس نشین مقلدینی داشت. در استانهای آذری نشین مثل آذربایجان غربی و شرقی،‏‎ ‎‏اردبیل، همدان، زنجان و قزوین عدۀ معتنابهی از ایشان تقلید می کردند.‏

‏     آیت الله شریعتمداری به جهت برخورد مؤدبانه و خیلی خوب با علما و روحانیون از‏‎ ‎‏محبوبیت و موقعیت خوبی در میان آنها برخوردار بود. علمای زیادی در شهرستانهای‏‎ ‎‏مختلف جزو مروّجین ایشان بودند که به عنوان مثال می توانم از آقای قائمی در آبادان و‏‎ ‎‏آقای متقی در بندرعباس نام ببرم.‏

‏     در خود قم نیز آقای شریعتمداری از موقعیت بهتری نسبت به دو مرجع بزرگوار‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 191
‏دیگر یعنی مرحوم آقای گلپایگانی و مرحوم آقای نجفی‏‎[1]‎‏ برخوردار بود؛ چون ایشان‏‎ ‎‏علاوه بر مزیت اجتماعی و خوش برخورد بودن (البته مرحوم آقای نجفی نیز این امتیاز و‏‎ ‎‏ویژگی را داشت) از نظر علمی نیز به نظر عده ای بر آن دو بزرگوار تفوق داشت. ضمن‏‎ ‎‏اینکه ایشان همان طوری که پیشتر هم نقل کردم سیاسی تر از آن آقایان بود و رابطه نسبتاً‏‎ ‎‏قوی هم با گروهها و افراد مبارز و سیاسی آن دوران مثل نهضت آزادی و جبهه ملی‏‎ ‎‏داشت؛ به همین خاطر جمع زیادی از علما و بزرگان حوزه علمیه قم نیز با ایشان ارتباط‏‎ ‎‏خوب و صمیمانه ای داشتند که جناب آقای مشکینی یکی از آنها بود. ایشان با اینکه از‏‎ ‎‏طرفداران سرسخت حضرت امام بود با وصف حال رابطه خیلی خوبی هم با آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری داشت. مرحوم آقای حائری نیز با اینکه در همسایگی مرحوم آقای‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 192
‏گلپایگانی بود و با ایشان نیز کم و بیش ارتباط داشت ولی ارتباطش با آقای شریعتمداری‏‎ ‎‏فوق العاده گرم و صمیمانه بود به همین خاطر در مسائلی که پیش می آمد و نیازی به‏‎ ‎‏گفتگو و مذاکره با مراجع احساس می شد، آقای حائری حاضر بود که بارها به منزل آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری برود و با او گفتگو کند ولی به ملاقات آقای گلپایگانی علاقه زیادی نشان‏‎ ‎‏نمی داد و از سوی دیگر به خاطر طرفداران متعصب ایشان که اکثراً آذری بودند و نسبت‏‎ ‎‏به مسأله قومیت و ترک و فارس فوق العاده حساسیت داشتند ساواک تلاش می کرد با‏‎ ‎‏استفاده از این زمینه و بستر مناسب در بین طرفداران حضرت امام و هواداران ایشان‏‎ ‎‏اختلاف بیندازد که البته با هوشیاری حضرت امام و طرفدارانش این تلاشها به نتیجه ای‏‎ ‎‏نرسید که به عنوان نمونه به یک مورد اشاره می کنم. باید یادآوری کنم که طرفداران‏‎ ‎‏متعصب ایشان تنها در بین قشر عوام جامعه نبودند بلکه در میان روحانیون و بعضاً‏‎ ‎‏مدرسین حوزه علمیه قم نیز ایشان طرفدارانی از این دست داشت که بعضی از آنها به‏‎ ‎‏جهت حضور در جامعه مدرسین معمولاً بر سر وی با سایر اعضا بحث و مجادله داشتند.‏‎ ‎‏دو تن از طرفداران سرسخت آقای شریعتمداری، عضو جامعه مدرسین نیز بودند که به‏‎ ‎‏نمونه ای از برخورد اینها با جامعه مدرسین اشاره می کنم. لازم به یادآوری است که‏‎ ‎‏اعضای جامعه مدرسین به مناسبتهای گوناگون جلساتی را با هم ترتیب می دادند و درباره‏‎ ‎‏آن مسأله به گفتگو و تبادل نظر می پرداختند و در صورتی که نیاز به صدور اعلامیه بود‏‎ ‎‏چند نفر از اعضا پیش نویسی را تهیه می کردند و بعد برای امضا و تأیید در اختیار اعضای‏‎ ‎‏جامعه مدرسین قرار می گرفت؛ در یکی از این موارد اطلاعیه را برای تنظیم و گرفتن‏‎ ‎‏امضا از آقایان پیش من آوردند و من بعد از تنظیم خدمت بعضی از آقایانی که با آنها‏‎ ‎‏ارتباط صمیمانه ای داشتم بردم و امضا گرفتم و بعد چون با این آقایان (آقای دوزدوزانی و‏‎ ‎‏آقای سید ابوالفضل موسوی تبریزی) به جهت طرفداری آنها از آقای شریعتمداری‏‎ ‎‏رابطه زیادی نداشتم یکی از دوستانم را به نام آقای عبداللهی که اهل اصفهان بود برای‏‎ ‎‏گرفتن امضا پیش این آقایان فرستادم که یکی از آن دو نفر بعد از امضا گفته بود این‏‎ ‎‏اطلاعیه یک اشکال دارد که باید برطرف شود. نظر آقای سیدابوالفضل موسوی هم‏‎ ‎‏همین است، به هر حال اگر ایشان قبول کرد که امضا کند امضای من را نگه دارید و الا‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 193
‏اسم من را خط بزنید و قرار شده بود که ساعت چهار بعدازظهر آن روز در سر چهارراه‏‎ ‎‏بیمارستان نتیجه را به اطلاع آقای عبداللهی برساند. ایشان آمد و موضوع را با من در میان‏‎ ‎‏گذاشت و من به ایشان گفتم: من علت ناراحتی این آقایان را می دانم. اینها از اینکه اسم امام‏‎ ‎‏پیش از اسم آقای شریعتمداری ذکر شده عصبانی اند و بعد به ایشان گفتم: شما در ساعت‏‎ ‎‏مقرر برو و اگر دیدی که روی حرفشان پافشاری می کنند همان جا امضای آقای دوزدوزانی‏‎ ‎‏را پاره کن و به خود ایشان بده. ایشان رفت و من هم پشت سرش رفتم. به هر حال من‏‎ ‎‏مقداری دورتر از محل ملاقات ایستادم و دیدم که فقط آقای موسوی آمد و آنطوری که‏‎ ‎‏آقای عبداللهی نقل می کرد به ایشان گفته بود: اگر اسم آقای شریعتمداری را قبل از اسم‏‎ ‎‏امام ننویسید ما امضا نمی کنیم و آقای عبداللهی همان طوری که من سفارش کرده بودم گفته‏‎ ‎‏بود که ما امضای شما را بر می داریم و بالاخره ایشان راضی شده بود به همان نحو بماند.‏

‏     ‏‏این نکته را نیز باید عرض کنم که در تظاهرات مردم آن زمان غالباً عکسهای حضرت‏‎ ‎‏امام و آقای شریعتمداری را بر می داشتند اما عکس سایر مراجع چندان به چشم نمی آمد‏‎ ‎‏و یا خیلی کم بود چون اولاً دفاتر این آقایان در زمینه چاپ و توزیع عکس مراجع فعالیتی‏‎ ‎‏نداشتند و ثانیاً طرفداران و مقلدین آنها نیز چندان متعصب نبودند که خود پیشقدم شوند‏‎ ‎‏و برای تهیه و یا چاپ عکس مرجعشان اقدام کنند. برخلاف طرفداران و مقلدین آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری که در این زمینه خیلی متعصب بودند و اصرار داشتند که حتماً عکسهای‏‎ ‎‏آقای شریعتمداری در راهپیماییها باشد و گاهی پیش می آمد که درگیری مختصری بین‏‎ ‎‏نوجوانان و جوانهایی که حامل عکسهای امام و آقای شریعتمداری بودند رخ می داد. به‏‎ ‎‏این ترتیب که مثلاً یکی از آنها در حالی که عکس امام در دستش بود می آمد و در جلوی‏‎ ‎‏کسی که عکس آقای شریعتمداری را بلند کرده بود حرکت می کرد و باعث می شد که‏‎ ‎‏عکس ایشان دیده نشود و این هم ناراحت می شد و تنه ای به او می زد و کارهایی از این‏‎ ‎‏دست؛ و اتفاقاً یکی ـ دو بار هم مواردی از این قبیل در قم و در آستانه پیروزی انقلاب‏‎ ‎‏پیش آمده بود و عوامل ساواک و کسانی که درصدد ایجاد اختلاف بین امام و آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری بودند با بزرگنمایی ابعاد این قضیه و انتقال آن به تبریز، مقدمات یک فتنه‏‎ ‎‏بزرگ را فراهم کردند. باید یادآوری کنم در دفتر خود آقای شریعتمداری نیز کسانی‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 194
‏بودند که به ظاهر از اعضای دفتر به شمار می آمدند ولی در واقع با ساواک ارتباط داشتند‏‎ ‎‏که یکی از آنها که به عنوان منشی در دفتر آقای شریعتمداری کار می کرد و طبق مدارکی‏‎ ‎‏که بعداً به دست ما رسید مأموریت داشت که در جهت تحریک مقلدین و طرفداران‏‎ ‎‏ایشان علیه امام و در نتیجه ایجاد اختلاف تلاش بکند و در این زمینه ملاقاتهایی را نیز با‏‎ ‎‏بعضی از عوامل دولتی انجام داده بود. به هر حال این قضیه در تبریز در سطح وسیعی در‏‎ ‎‏بین مردم به این صورت پخش شده بود که عکسهای آقای شریعتمداری را پاره کرده اند و‏‎ ‎‏به ایشان توهین نموده اند و چیزهایی از این قبیل. حتی یکی از طرفداران معمم ایشان که‏‎ ‎‏از وعاظ معروف تبریز بود برای اینکه احساسات مردم را بیشتر تحریک کند در مسجد‏‎ ‎‏شاهزاده (شهداء فعلی) مجلسی به این مناسبت برپا می کند و ضمن دعوت از تعدادی‏‎ ‎‏مداح برای نوحه سرایی برای مظلومیت آقای شریعتمداری نیز سخنرانی می کند و اعلام‏‎ ‎‏می نماید که ما باید به تهران و قم برویم و با اهانت کنندگان به مرجع تقلیدمان مقابله کنیم‏‎ ‎‏و به این ترتیب عده زیادی از مردم تبریز و طرفداران آقای شریعتمداری که اتفاقاً جزو‏‎ ‎‏انقلابیون هم بودند اعلام آمادگی کرده بودند که برای حمایت از آقای شریعتمداری در‏‎ ‎‏روز اربعین ابتدا به تهران بیایند و در بهشت زهرا (س) تظاهراتی برپا کنند و سپس به قم‏‎ ‎‏بیایند. من وقتی از این قضایا مطلع شدم فوراً به دفتر حضرت امام خبر دادم تا ایشان نیز‏‎ ‎‏که در آن هنگام در پاریس به سر می برد در جریان مسائل قرار بگیرد و آنچه را که صلاح‏‎ ‎‏می داند انجام دهد. دو روز به اربعین حسینی مانده بود و من به همین مناسبت برای‏‎ ‎‏سخنرانی عازم استان مازندران بودم که خبر رسید اینها در حال حرکت به طرف تهران‏‎ ‎‏هستند. به همین جهت من هم به طرف تهران رفتم و در بهشت زهرا (س) با جمعی از‏‎ ‎‏گردانندگان اصلی این حرکت گفتگو کردم و به آنها گفتم: هوشیار باشید و بدانید که در‏‎ ‎‏پشت پرده حرکت شما دست ساواک قرار دارد که می خواهد از احساسات شما‏‎ ‎‏سوء استفاده کند و الا هیچ مرجعی راضی نیست که عکس مرجع دیگر پاره شود و یا‏‎ ‎‏مورد اهانت قرار گیرد. به هر حال اینها بعد از برپایی تظاهرات در بهشت زهرا (س) عازم‏‎ ‎‏قم شدند و در همین حین اطلاعیه حضرت امام در شب اربعین به دست ما رسید.‏‎[2]‎‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 195
‏ایشان در آن اطلاعیه خطاب به انقلابیون مرقوم فرموده بود: در حال حاضر دستهایی در‏‎ ‎‏کار است که به مراجع عظام اهانت روا دارد و بدین وسیله احساسات مقلدین و‏‎ ‎‏طرفداران آنها را جریحه دار سازد. حضرت امام در مورد این قضیه بخصوص تصریح‏‎ ‎‏کرده بود که همه مردم باید احترام همه آقایان و مراجع را حفظ کنند و عکسهای آنها را‏‎ ‎‏محترم بشمارند و من دست همه مراجع را می بوسم و بدانید هر کس که به مرجعی یا به‏‎ ‎‏عکس او توهین کند از ما نیست. ایشان در ضمن به طرفدارانش توصیه کرده بود که اولاً‏‎ ‎‏عکسهای من را در راهپیماییها نیاورند و ثانیاً اگر آوردید و احیاناً کسی توهین کرد و‏‎ ‎‏اهانتی نمود من راضی نیستم کسی به عنوان دفاع از من دخالت کند و موجب درگیری و‏‎ ‎‏زد و خورد شود. این اطلاعیه که نشان دهنده حسن نیت حضرت امام و درایت بالای‏‎ ‎‏ایشان بود، خیلی مؤثر واقع شد و با اینکه طرفداران آقای شریعتمداری در روز اربعین با‏‎ ‎‏عکسهای ایشان در خیابانهای قم به راه افتادند و عکس خیلی بزرگی از ایشان را آوردند‏‎ ‎‏ولی طرفداران حضرت امام بنا بر دستور ایشان دم برنیاوردند و حتی بعضی از اینها برای‏‎ ‎‏فرونشاندن فتنه و آرام کردن هواداران آقای شریعتمداری به میان آنها رفتند و عکسهای‏‎ ‎‏ایشان را گرفتند و با احترام بلند کردند و به این ترتیب حرکتی که می رفت به یک آشوب و‏‎ ‎‏بلوا و درگیری وسیع منجر شود همان طوری که گردانندگان اصلی این جریان خواستند و‏‎ ‎‏برای این منظور مردم را به قم فرستاده بودند، با اقدام سنجیده و به موقع حضرت امام‏‎ ‎‏خنثی شد.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 196

  • . آیت الله العظمی مرعشی نجفی (فرزند آیت الله سیدشمس الدین) در روز پنجشنبه 20 صفر 1315 هـ .ق. در نجف اشرف به دنیا آمد. دروس مقدماتی، علم تجوید، علم انساب، تفسیر قرآن، فقه و اصول، علم ریاضی و هیأت، علم طب، علم رجال، درایه و حدیث را نزد بزرگان زمان خود از جمله: شیخ عبدالکریم حائری، شیخ عبدالنبی نوری، آسیدحسین صدر، آشیخ مهدی خالصی، آقا شیخ عبدالله مامقانی و آقاضیاء عراقی در نجف و قم آموخت و از حضرات آیات: میرزا محمدحسین نائینی، حاج شیخ عبدالکریم حائری، آقاضیاء عراقی، آسیدابوالحسن اصفهانی و بعضی از بزرگان دیگر موفق به دریافت اجازه اجتهاد گردید. آیت الله مرعشی در سال 1342 قمری به ایران مراجعت کرد و پس از زیارت مرقد مطهر امام هشتم (ع) عازم تهران شد. در سال 1343 قمری به قم مسافرت کرد و بنا به درخواست مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در این شهر رحل اقامت افکند. در طول زعامت آیت الله بروجردی همکاری نزدیکی با آن مرحوم داشت و پس از رحلت آیت الله بروجردی ایشان به عنوان یکی از مراجع مسلّم تقلید شیعه به مردم معرفی شد. در طول بیش از هفتاد سال تدریس در حوزه علمیه قم، شاگردان فراوانی را تربیت کرد و تألیفات متعددی را به چاپ رساند که تعلیقات احقاق الحق، مشجرات آل رسول الله الاکرم، شرح و حاشیه بر عمدة الطالب، طبقات النسابین و الهدایة فی معاضل الکفایه از جمله آنهاست. یکی از بزرگترین و مهمترین خدمات علمی ـ فرهنگی ایشان تأسیس کتابخانه ای است که به نام خود ایشان معروف می باشد. ایشان هرچه از مال و منال به دستش می رسید خرج خرید کتاب  می نمود تا آنجا که برای خریداری یک نسخه خطی یا کتاب چاپی سالها نماز و روزه استیجاری به جای می آورد. هم اکنون قریب پانصد هزار جلد کتاب چاپی و 25 هزار جلد کتاب خطی در این کتابخانه وجود دارد. آیت الله مرعشی همراه با اوجگیری مبارزات سیاسی مردم ایران که نقطه عطف آن در نهضت اسلامی 15 خرداد 42 بود، همگام با امام خمینی، به عنوان یکی از پایه های مبارزه و جهاد تبدیل شد. آیت الله مرعشی نجفی در شامگاه روز چهارشنبه هفتم ماه صفر 1411 برابر با هفتم شهریور 1369 در سن 96 سالگی، پس از اقامه آخرین نماز جماعت در صحن حرم مطهر حضرت معصومه (س) در قم درگذشت. پیکر پاک این عالم ربانی، بنا به توصیه خودشان در میان حزن و اندوه مسلمانان در کتابخانه ای که خود احداث کرده بود، در قم دفن گردید.
  • . برای اطلاع بیشتر در این زمینه ر. ک. به: صحیفه امام؛ ج 5، ص 493.