فصل ششم: مراجع، علما و نقش آنان در انقلاب اسلامی

علت تفاوت دیدگاه مراجع در برخورد با رژیم

علت تفاوت دیدگاه مراجع در برخورد با رژیم

‏به نظر من در اختلاف دیدگاه مراجع درباره نوع برخورد با رژیم پهلوی دو دلیل عمده و‏‎ ‎‏مهم وجود داشت. دلیل اول به نوع نگرش و بینش سیاسی این بزرگان بر می گردد.‏‎ ‎‏صاحبان این نگرش که طرفدارانی هم در بین گروههای سیاسی دیگر مثل نهضت آزادی‏‎ ‎‏و جبهه ملی داشتند، معتقد بودند که حتی با وجود شاه هم می توان نظامی قانونمند و‏‎ ‎‏مردمی را بدون خونریزی و انقلاب و ایجاد دگرگونی در همه ارکان کشور به وجود آورد.‏‎ ‎‏     این طیف از زمان مصدق بر این گمان بودند که اگر ما بتوانیم مجلس را که یک نهاد‏‎ ‎‏قانونی است در اختیار بگیریم و نمایندگان برطبق آرای واقعی مردم در مجلس حضور‏‎ ‎‏پیدا کنند تا بتوانند بر کارهای دولت نظارت کنند و همچنین اگر بتوانیم شاه را در‏‎ ‎‏چهارچوب قانون اساسی نگه داریم، حقوق اساسی مردم را به آنها داده ایم و به یک‏‎ ‎‏پیروزی ارزشمند بدون کشت و کشتار دست پیدا کرده ایم. علت این نگرش هم این بود‏‎ ‎‏که اینها می گفتند: امریکا به هیچ وجه نمی خواهد ایران را از دست بدهد چون از دست‏‎ ‎‏دادن ایران مساوی است با نفوذ شوروی در ایران، و در آن مقطع فکر غالب این بود که‏‎ ‎‏هر کشوری یا وابسته به شرق است و یا غرب و وجود کشوری غیروابسته به این دو بلوک‏‎ ‎‏در ادبیات سیاسی آن روز معنایی نداشت.‏

‏     در میان مراجع نیز مرحوم آقای شریعتمداری به صراحت از این فکر حمایت می کرد‏‎ ‎‏و مرحوم آقای نجفی نیز اگرچه علناً نمی گفت ولی یک بار به خود من گفت: درست‏‎ ‎‏است که در حال مبارزه با شاه هستیم و شعار استقلال طلبی می دهیم ولی قطعاً این دو‏‎ ‎‏ابرقدرت دست از سر ما برنخواهند داشت و ما اگر از یکی خلاص شویم به دامن‏‎ ‎‏دیگری خواهیم غلتید.‏


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 198
‏     با توجه به این نگرش بود که ملی گراها می گفتند: ما باید از بین بد و بدتر که به نظر آنها‏‎ ‎‏شوروی بدتر بود، بد را یعنی امریکا را انتخاب کنیم. به همین جهت اینها با حرکتهای‏‎ ‎‏جهشی و انقلابی مخالف بودند و به دنبال حرکتهای سیاسی مسالمت جویانه و به تعبیر‏‎ ‎‏خودشان گام به گام بودند؛ بخصوص که طرفداران این تز می دانستند که امریکا نیز برای‏‎ ‎‏حفظ منافعش در درازمدت و از دست ندادن ایران، مخالف اصلاحاتی در این حد نیست‏‎ ‎‏و اگر این اصلاحات که ملی گراها خواستار آن بودند انجام نمی گرفت کم کم نارضایتی‏‎ ‎‏مردم اوج می گرفت و در مقابل این نگرش، دیدگاه حضرت امام و سایر انقلابیون وجود‏‎ ‎‏داشت که براساس تجارب گذشته معتقد بودند که با وجود شاه خصوصاً با طرز تلقی که‏‎ ‎‏پیدا کرده بود که شاه سایه خداست و سلطنت موهبت الهی است، این کشور هرگز روی‏‎ ‎‏اصلاحات و قانونمندی و آزادی را نخواهد دید؛ چون شاه به عنوان فردی مستبد که‏‎ ‎‏خودش را بالاتر از قانون می دانست اگرچه از ترس قیام مردم چند صباحی مجلس آزاد و‏‎ ‎‏واقعی را تحمل می نمود ولی با آرام شدن اوضاع دوباره همه چیز را با زور و زر و تزویر‏‎ ‎‏در اختیار خودش می گرفت. به همین خاطر بود که حضرت امام اگر نگوییم از آغاز‏‎ ‎‏نهضت مردم ایران این فکر را دنبال می کرد، بعد از سال 42 و بخصوص بعد از‏‎ ‎‏طغیانگری شاه و قضیه 15 خرداد به طور قطع به این نتیجه رسیده بود که ایران با وجود‏‎ ‎‏شاه و نظام سلطنتی اصلاح نخواهد شد. حضرت امام مشکل شاه و رژیم را در نوکری‏‎ ‎‏امریکا و وابستگی اش به دولتهای غربی می دانست و اینکه تا شاه در این مملکت حضور‏‎ ‎‏داشته باشد به جهت اینکه در میان مردم پایگاهی ندارد ناچار برای حفظ خودش باید به‏‎ ‎‏قدرتهای جهانی تکیه کند بنابراین وجود شاه با استقلال و روی پای خود ایستادن این‏‎ ‎‏کشور و مردم همخوانی ندارد.‏

‏     دلیل دوم: روحیات و ویژگیهای شخصیتی بعضی از این آقایان بود و اینکه بعضی از‏‎ ‎‏این آقایان از مقابله با رژیم هراس داشتند و می ترسیدند و حتی در مواردی که رژیم‏‎ ‎‏شدت عمل نشان می داد اینها از اعتراض به مأمورین هم ابا می کردند و گاهی می دیدیم‏‎ ‎‏در مواردی که احساس خطر خیلی نزدیک است از کوچکترین اقدام علیه رژیم هم‏‎ ‎‏خودداری می کنند و اصرارهای فضلا و روحانیون انقلابی هم فایده ای نداشت. به عنوان‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 199
‏مثال، بعد از تبعید جمع زیادی از فضلا و مدرسین عالی رتبه حوزه علمیه قم حتی بعد از‏‎ ‎‏اصرار زیاد فضلا، اقدام اعتراض آمیزی نسبت به اعمال رژیم از سوی مراجع بروز نکرد.‏‎ ‎‏نمونه دیگر اینکه در تشییع جنازه و مراسم ختم شهید بزرگوار آیت الله سعیدی که از‏‎ ‎‏انقلابیون فاضل و متدین و مورد قبول همه آقایان بود و از مفاخر حوزه به شمار می آمد‏‎ ‎‏غیر از مرحوم آقای حائری هیچ یک از مراجع شرکت نکردند‏‎[1]‎‏ و در مجموع باید گفت:‏‎ ‎‏بعضی از بزرگان با تمام جلالت و منزلت علمی و عملی که داشتند متأسفانه از شجاعت و‏‎ ‎‏شهامت که لازمه یک انقلاب و مبارزه است بهره زیادی نداشتند و همین موجب می شد‏‎ ‎‏که در مواجهه و مقابله با رژیم آنطور که شایسته و بایسته است وارد عمل نشوند و‏‎ ‎‏عکس العمل مناسبی نشان ندهند و در مورد شخص آقای شریعتمداری این خصلت‏‎ ‎‏نمود بیشتری داشت که حضرت امام نیز یک بار در ملاقاتی که بعد از جریان قطب زاده با‏‎ ‎‏معظمٌ له داشتیم به این ویژگی ایشان اشاره کرد.‏

‏     البته این ویژگی یک امر ذاتی و درونی است که چندان در اختیار خود انسان نیست‏‎ ‎‏اگرچه می توان با تمرین و مبادرت بعضی از این خصایل را تعدیل کرد. در مقابل حضرت‏‎ ‎‏امام مظهر شجاعت و شهامت بود و همان طوری که خود ایشان بعد از آزادی از زندان در‏‎ ‎‏سال 42 در جمع طلاب و فضلای حوزه در مسجد اعظم فرمود: والله همان روزی که‏‎ ‎‏مأمورین من را می بردند نترسیدم بلکه خود مأمورین ترس و واهمه داشتند و من آنها را‏‎ ‎‏دلداری می دادم. شجاعت حضرت امام چه در دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی و چه بعد‏‎ ‎‏از انقلاب در مواجهه با مسائل مهم و حساس چون جنگ و غائله منافقین و موج‏‎ ‎‏ترورهایی که سراسر کشور را فرا گرفته بود، غیرقابل وصف است. در تمام این مراحل و‏‎ ‎‏هنگام مواجهه امام با مشکلات عظیم کشور ما از ایشان جز طمأنینه و متانت و آرامش‏‎ ‎‏چیزی ندیدیم. تمام کسانی که مسئولیتی در نظام برعهده داشتند اذعان دارند که موقعی‏‎ ‎‏که نگرانی و اضطراب وجودمان را فرا می گرفت و توانمان را برای مقابله با مشکلات‏‎ ‎‏تمام شده تلقی می کردیم هنگامی که خدمت امام می رسیدیم آرامش پیدا می کردیم و با‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 200
‏انرژی مضاعف و با آرامش خاطر و روحیه ای شاداب به سر کارها و مسئولیتهایمان‏‎ ‎‏برمی گشتیم.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 201

  • . در پرونده شهید سعیدی، برگزاری مراسم ختم از سوی آیت الله گلپایگانی منعکس شده، مأموران رژیم از این مسأله جلوگیری می کنند و فقط به بستگان آن شهید اجازه گرفتن مراسم می دهند. ر.ک. به: یاران امام به روایت اسناد ساواک: شهید آیت الله سعیدی؛ ص 525.