فصل ششم: مراجع، علما و نقش آنان در انقلاب اسلامی

تحلیلی درباره این ملاقات و بعضی از اطرافیان آقای خویی

تحلیلی درباره این ملاقات و بعضی از اطرافیان آقای خویی

‏درباره این ملاقات حدس من این است که خود مرحوم آقای خویی از قضیه بی اطلاع‏‎ ‎‏بوده است و این ملاقات را بعضی از اطرافیان و نزدیکان آقای خویی بدون جلب موافقت‏‎ ‎‏ایشان ترتیب داده بودند.‏‎[1]‎‏ واقعیت این است که آن مرحوم اطرافیان و شاگردان متفاوتی از‏‎ ‎‏نظر خط مشی سیاسی و اجتماعی داشت. عده ای از آنها جزو علاقه مندان و دوستداران‏‎ ‎‏ایشان بودند ولی در کارهای اداری و دفتری ایشان و همین طور در مسائل سیاسی‏‎ ‎‏کوچکترین دخالتی نمی کردند. این عده اگرچه به حضرت امام اظهار علاقه نمی کردند‏‎ ‎‏ولی اظهار مخالفت هم با ایشان نمی کردند که مرحوم آمیرزا علی غروی که پس از مدتی‏‎ ‎‏در نجف به شهادت رسید و آمیرزا جواد آقا تبریزی جزو این دسته بودند. اما عده‏‎ ‎‏دیگری از شاگردان و اطرافیان آقای خویی یک تعصب خاصی داشتند و دائماً با امام و‏‎ ‎‏افکار و نظریاتش مخالفت می کردند و هرجا که می نشستند نقل محفلشان چون و چرا‏‎ ‎‏کردن در علم و فقاهت حضرت امام و تحریک کردن دیگران علیه ایشان بود. از جمله این‏‎ ‎‏آقایان آقای سیدابوالقاسم کوکبی، (هم اکنون در ایران است و هنوز دست از مواضعش‏‎ ‎‏علیه امام برنداشته است) مرحوم سید محمد روحانی، مرحوم میرزا محمدعلی‏‎ ‎‏توحیدی صاحب ‏‏مصباح الفقاهه‏‏ و مرحوم میرزا کاظم تبریزی بودند؛ ولی اینان ارتباطی با‏‎ ‎‏رژیم شاه نداشتند. اما عده ای هم بودند که امور مربوط به دفتر ایشان را اداره می کردند و‏‎ ‎‏از مخالفین سرسخت امام به شمار می آمدند و طرفدار رژیم نیز بودند و رفت و آمدهایی‏‎ ‎‏نیز با سفارت ایران در عراق داشتند و آنچه که قطعی و مسلم است، این است که آنان از‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 208
‏این ملاقات مطلع بودند.‏

‏     به هر حال آنچه دوستان و اطرافیان منصف آقای خویی بعداً نقل کردند، این بود که‏‎ ‎‏شخص ایشان از قضیه مطلع نبوده است و به نظر من هم این به واقع نزدیکتر است چون‏‎ ‎‏در آن زمان آقای خویی در کوفه بود و معمولاً ساعت یازده درب منزل ایشان برای ورود‏‎ ‎‏افراد و ملاقات با ایشان باز می شد. ترتیب دهندگان ملاقات نیز برای اینکه مرحوم آقای‏‎ ‎‏خویی را در مقابل عمل انجام شده قرار بدهند همان ساعت را برای دیدار انتخاب کرده‏‎ ‎‏بودند؛ ضمن اینکه سعی کرده بودند آن روز اطراف ایشان خلوت باشد. مؤید دیگری که‏‎ ‎‏بر بی اطلاعی ایشان از اصل قضیه دلالت دارد این است که می گویند: ایشان انگشتر‏‎ ‎‏خودش را به عنوان هدیه می دهد در حالی که اگر این ملاقات از قبل هماهنگ شده بود و‏‎ ‎‏ایشان می دانست شاید انگشتر دیگری تهیه می کرد و به عنوان هدیه برای شاه‏‎ ‎‏می فرستاد.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 209

  • . آیت الله محمد آشتیانی در این باره متن مقاله خود با آیت الله خویی را منتشر می کند که آقای خویی در این باره چنین توضیح می دهد: «طبق اخبار واصله عیادت غیرمترقبی که در روز عید غدیر از اینجانب به عمل آمده است، مورد تفسیرهای مختلف گردید و بعضی آن را بر محملهای غیرصحیح حمل نموده اند. بدین وسیله اعلام می نمایم که ما به حسب وظیفه شرعی، موقع را مغتنم شمرده و مقاصد مشروعه و خواسته های ملت نجیب و مسلمانان ایرانی را تذکر داده و شدیداً نسبت به حوادث ناگوار و فجایعی که در کشور رخ داده اعتراض نمودیم. ما به عنوان حکم شرعی به تمام برادران مسلمان بالخصوص حوزه های علمیه قم و مشهد و سایر حوزه های علمیه اعلام می نماییم با ایجاد اختلاف، بهانه به دست دیگران ندهند و از جان و مال و ناموس مسلمانان محافظت نمایند. (و بیانیه مشروح ما به نظر علمای اعلام ـ دامت تأییداته ـ و برادران دینی ـ دامت توفیقاتهم ـ خواهد رسید.) خداوند عزّ و جلّ عموم مسلمانان را در کنف حراست خود محفوظ فرماید. ر.ک. به: اسناد انقلاب اسلامی؛ ج 1، ص 583.