فصل هفتم: سرنوشت نهضت بعد از تبعید امام

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

          فصل هفتم: سرنوشت نهضت بعد از تبعید امام

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 217


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 218

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏باید گفت که بعد از بازگشت و آزادی امام از زندان، مراجع همکاری چندانی با ایشان‏‎ ‎‏در رابطه با ادامه مبارزه نداشتند. بعد از تبعید امام نیز جمعی از شاگردان که از اساتید و‏‎ ‎‏بزرگان حوزه به شمار می رفتند به این نتیجه رسیدند که باید خودشان کار را ادامه بدهند‏‎ ‎‏و نگذارند شعله انقلاب خاموش شود. در همین راستا کارهایی را هم آغاز کردند از‏‎ ‎‏جمله اینکه هر شب بعد از نماز جماعت آیت الله نجفی مرعشی در حرم با سوز و گداز‏‎ ‎‏خاصی دعای توسل می خواندند و این شعر حافظ را که:‏

‏ ‏

‏یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور‏‏             ‏‏کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور‏

‏ ‏

‏     به یاد امام زمزمه می کردند. حضور مردم در شبهای جمعه بسیار زیادتر و چشمگیرتر‏‎ ‎‏می شد. در بعضی از شبها خود آقای مرعشی نیز بعد از نماز می نشستند و به دعا گوش‏‎ ‎‏می کردند. جمعی از دوستان در حدود سیصد نفر تعهد کرده بودند که هر شب حضور‏‎ ‎‏داشته باشند و بعضیها به نوبت دعا را بخوانند و برای اینکه توسط ساواک شناسایی‏‎ ‎‏نشوند عمامه هایشان را با هم عوض می کردند. آنکه عمامه سیاه داشت عمامه سفید‏‎ ‎‏به سر می گذاشت و بالعکس. نیروهای ساواک که در همان اوایل شروع این مجلس‏‎ ‎‏می خواستند دخالت کنند و مانع شوند، با این ترفند دوستان، ناکام شدند. کار دیگری که‏‎ ‎‏تصمیم گرفته شد در آستانه عید و سال جدید انجام بدهند این بود که زندگینامه امام را‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 219
‏به طور مفصل نوشتند و در اختیار مردم گذاشتند. همزمان با این کار آقای رحیمیان که‏‎ ‎‏یکی از آن دوستان و همراهان بود و خط زیبا و قلم خوبی داشت این شعر را با خط‏‎ ‎‏زیبایش نوشت:‏

‏ ‏

‏بود آن روز بر ما عید مطلق‏‏              ‏‏که در جنبش درآید پرچم حق‏

‏ ‏

‏     و ما این شعر را در کنار عکس زیبایی از امام قرار دادیم و چاپ کردیم و به همراه آن‏‎ ‎‏زندگینامه در شب عید و در سطح وسیع پخش کردیم. همزمان با پخش اینها در حرم‏‎ ‎‏مطهر طلبه ها و مردم شروع به شعار دادن کردند که مأمورین به طرف مردم حمله ور شده‏‎ ‎‏و با آنها زد و خورد کردند. عمل دیگری که بزرگان و فضلای قم انجام دادند این بود که‏‎ ‎‏نامه هایی را با این مضمون که ما از رهبر و مرجعمان خبری نداریم و خواستار اطلاع از‏‎ ‎‏وضع و حال ایشان هستیم، تنظیم کردند و با امضای مشخص، چاپ کردند و به‏‎ ‎‏نخست وزیری و جاهای دیگر فرستادند که در اثر این تلاشها و مساعی مراجع،‏‎ ‎‏بخصوص تلگراف حضرت آقای حکیم به آقای خوانساری و درخواست ایشان از‏‎ ‎‏دولت، رژیم اجازه داد که یک نفر از ایران برای جویاشدن از حال امام به ترکیه برود که‏‎ ‎‏آقای خوانساری، دامادش جناب آقای سیدفضل الله خوانساری را به همراه چند نفر‏‎ ‎‏دیگر به ترکیه فرستاد و ایشان اولین کسی بود که در ترکیه به ملاقات امام رفت و از حال‏‎ ‎‏ایشان و محل تبعیدش خبر آورد و اطلاع داد که امام در آنجا تحت فشار است. در پی این‏‎ ‎‏خبر، تلگرافها و نامه های مراجع و علما و مدرسین در سطوح مختلف برای دولت ترکیه‏‎[1]‎‎ ‎‏فرستاده شد. مضمون نامه ها این بود که امام مهمان شماست و باید آزاد باشد. شما که‏‎ ‎‏تابع دولت ایران نیستید. وظیفه شما تنها مراقبت از ایشان است و ما خواستار رفع فشار از‏‎ ‎‏امام خمینی هستیم و همین تلگرافها اثر گذاشت و فشارها تا حدودی کم شد. زنده نگه‏‎ ‎‏داشتن یاد و نام امام در هر محفلی ولو کوچک با شعار درود بر خمینی و شعارهای دیگر،‏‎ ‎‏کار دیگر این دوستان و یاران نزدیک امام بود که گاهی با مخالفت طرفداران آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری مواجه می شد مثلاً دوستان قرار گذاشته بودند که در مجالس ختم حتی اگر‏‎ ‎‏با صاحب مجلس آشنا نباشند شرکت کنند و نام امام را با شعار دادن زنده نگه دارند.‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 220
‏اینها طبعاً در مجالسی هم که از طرف مراجع تقلید تشکیل می شد شرکت می کردند و در‏‎ ‎‏موقع مناسب، شعار می دادند. در منازل حضرات آیات آقای گلپایگانی و آقای‏‎ ‎‏نجفی مرعشی با مشکلی مواجه نشدند اما در بیت آقای شریعتمداری اطرافیان ایشان با‏‎ ‎‏این توجیه که آقا راضی نیست در منزلش شعار داده شود جلوی دوستداران امام را‏‎ ‎‏گرفتند و با ممانعت اطرافیان ایشان، دوستان تصمیم گرفتند که دست کم در مجالسی که از‏‎ ‎‏طرف آقای شریعتمداری در بیرون از منزل برپا می شود شرکت کنند و به کارشان‏‎ ‎‏ادامه بدهند؛ به همین خاطر جمعی از دوستان ما در مجلس ختمی که آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری به خاطر درگذشت یکی از علما برپا کرده بود شرکت کردند و بعد از پایان‏‎ ‎‏سخنرانی، یکی از دوستان طبق معمول برخاست و گفت: برای سلامتی رهبر عالیقدر و‏‎ ‎‏قائد عظیم الشأن اسلام حضرت آیت الله العظمی خمینی صلوات. در همین هنگام یکی از‏‎ ‎‏اطرافیان آقای شریعتمداری به نام شیخ غلامرضا زنجانی‏‎[2]‎‏ بلند شد و گفت: بزنید این‏‎ ‎‏پدرسوخته ها را. بعد از فرمان وی عده ای از طرفداران آقای شریعتمداری از جمله دو ـ‏‎ ‎‏سه نفر از طلبه های قوی هیکل که با آمادگی قبلی آمده بودند و به گفته بعضی، چوب هم‏‎ ‎‏در دست داشتند که خود من ندیدم به طرف دوستان ما آمدند و با آنها به زد و خورد‏‎ ‎‏پرداختند که به جهت کثرت و قدرت آنها، جمعی از دوستان ما خیلی کتک خوردند‏‎ ‎‏بخصوص آقای کروبی و زیارتی که بیش از همه مضروب شدند و آقای کروبی به جهت‏‎ ‎‏جراحت زیاد، روانه بیمارستان شد. آن شب بچه ها خیلی از این حادثه ناراحت بودند و‏‎ ‎‏نمی توانستند تحمل کنند به همین جهت صبح عده ای از دوستان مانند آقای ربانی‏‎ ‎‏املشی‏‎[3]‎‏ و آقای جعفری گیلانی و دیگران به طرف منزل آقای شریعتمداری رفتند و‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 221
‏خواستار مجازات آن طلاب مهاجم و اخراج شیخ غلامرضا از بیت ایشان شدند. نقل‏‎ ‎‏کردند که آقای رجبعلی طالبی که خودش یکی از ضاربین بود آمده بود و گفته بود: شیخ‏‎ ‎‏غلامرضا عزیز ماست. در همین موقع آقای حسن علیان که از طلاب جوان تهران بود در‏‎ ‎‏حالی که آقای شریعتمداری هم روی سکو نشسته بود، یقه طالبی را می گیرد و لباسش را‏‎ ‎‏پاره می کند تا اینکه شیخ غلامرضا می آید و از طرف آقای شریعتمداری از آنها‏‎ ‎‏معذرت خواهی می کند و می خواهد گذشت کنند. دوستان ما هم منزل ایشان را ترک‏‎ ‎‏می کنند. بزرگان و مدرسین حوزه علمیه برای اینکه تبعید امام و مسائل مربوط به مبارزه‏‎ ‎‏تحت الشعاع این قضیه زد و خورد طرفداران امام و آقای شریعتمداری قرار نگیرد، در‏‎ ‎‏نزدیکیهای ماه رمضان موقعی که طلاب آماده رفتن برای تبلیغ می شدند جلسه ای ترتیب‏‎ ‎‏دادند و به طلاب تذکراتی دادند. در این جلسه که به خاطر گرما در حیاط مدرسه فیضیه‏‎ ‎‏برگزار شده بود، یادم هست که آقایان نوری،‏‎[4]‎‏ منتظری و مشکینی صحبت کردند. آقای‏‎ ‎‏مشکینی چون نمی خواست افراد شخصی و غیر طلبه حاضر در جلسه متوجه مطالبش‏‎ ‎‏بشوند در بخشی از سخنانش به عربی گفت: اذا ذهبتم الی بلادکم لاتقولوا ضربونا و‏‎ ‎‏شکونا الی مراجعنا فلم یجیبونا؛ یعنی موقعی که برای تبلیغ به شهرهایتان رفتید این‏‎ ‎‏قضیه را نقل نکنید و نگویید ما را زدند و ما به مراجعمان شکایت کردیم، اما آنها جوابی‏‎ ‎‏به ما ندادند. ایشان در بخش دیگری از سخنانش به عظمت روحانیت و امام و‏‎ ‎‏شهر مقدس قم اشاره کرد و وظیفه طلاب در تبلیغات را بیان کرد و سپس همه را به‏‎ ‎‏وحدت و یکپارچگی فرا خواند. بعد از جریان لیلة الضرب، شکاف‏‎ ‎‏عمیقی بین طرفداران امام و آقای شریعتمداری به وجود آمد و از همین جا بود که‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 222
‏عده ای از نویسندگان ‏‏مکتب اسلام‏‏ که طرفدار امام بودند از آن کناره گرفتند و جمع‏‎ ‎‏دیگری که تا آن زمان با منزل آقای شریعتمداری ارتباط داشتند، این ارتباط را هم قطع‏‎ ‎‏کردند.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 223

  • . ر.ک به: اسناد انقلاب اسلامی؛ ج 1، ص 272 ؛ ج 2، از ص 118 به بعد.
  • . به طوری که نقل شد وی قبلاً ارتشی بوده و نمی دانم بازنشسته شده بود و یا اخراج کرده بودند تا در منزل ایشان نفوذ کند. شیخ غلامرضا زنجانی در واقع همه کاره بیت بود و همکاری وی با ساواک نیز بعداً برطبق اسناد و مدارک معلوم شد. داماد آقای شریعتمداری (آقای عباسی) نیز برادر خانم شیخ غلامرضا بود. شیخ غلامرضا قبل از پیروزی انقلاب بر اثر سکته از دنیا رفت.
  • . آیت الله محمدمهدی ربانی املشی وانکوهی در سال 1313 هـ .ش. متولد شد و از پانزده سالگی به تحصیل علوم حوزوی روی آورد و مدارج علمی خود را نزد اساتیدی چون آیت الله بروجردی و آیت الله علامه طباطبایی گذراند. پس از آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی بیش از شش سال در زندانهای رژیم شاه به سر برد و شش سال نیز در تبعید بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت شورای عالی قضایی و نیز اولین گروه ستاد انقلاب فرهنگی منصوب شد و همین طور دادستانی کل کشور را برعهده داشت. ایشان در سال 1364 بر اثر سکته مغزی دار فانی را وداع گفت.
  • . آیت الله حسین نوری همدانی در سال 1304 در همدان دیده به جهان گشود. مقدمات علوم دینی را نزد پدر و دیگر اساتید در همان شهر گذراند و در سال 1323 برای فراگیری علوم عازم شهر قم شد. ایشان از دهه سی به تربیت طلاب پرداخت و در فراز و نشیبهای سیاسی و اجتماعی فعال بود و طلاب را به مبارزه علیه رژیم شاه دعوت می کرد و در سال 1356 نیز به همراه دیگر علما تبعید شد. از ایشان آثار علمی بسیاری بر جای مانده است.