حاکمیت ترس و وحشت در بین جمعی از مبارزان
روز بعد از تبعید امام، حاج آقا مصطفی نیز دستگیر شد و بعد از حدود یک ماه زندانی شدن آزاد گردید، ولی دوباره تقریباً دو روز بعد ایشان را دستگیر کرده و به ترکیه تبعید کردند. بعد از تبعید ایشان، وحشت، عده ای از مبارزان و طرفداران امام را به خاطر القائات بعضی از مراجع فرا گرفت. این مراجع که تحت تأثیر کشتار 15 خرداد بودند از این واهمه داشتند که دوباره رژیم دست به چنین کاری بزند و خونریزی بشود. بعضی از عافیت طلبان نیز در گوش مبارزان می خواندند که دست از مبارزه بردارید و به فکر زندگی و معاش خودتان باشید؛ کسی را توان و یارای مقابله با رژیم نیست؛ شما که از آقای خمینی بزرگتر نیستید وقتی ایشان را به آن راحتی تبعید کردند حالا ببینید چه بلایی می خواهند سر شما بیاورند؟ این تلقینها و حرفها حتی در بعضی از افراد بزرگواری که تا آن موقع همراه و همگام انقلاب و امام بودند کارگر افتاد و آنها صحنه مبارزه را ترک کردند و فقط عده کمی در میدان مبارزه باقی ماندند که کار چندانی نمی توانستند بکنند جز همان صدور اطلاعیه های استانی که آن هم با رفت و آمد افرادی به ترکیه و اطلاع از حال امام، فروکش کرد. اما بعد از مدتی که دوباره خبر رسید امام را تحت فشار گذاشته اند تحرکات علما و مدرسین مجدداً آغاز شد و جلساتی برگزار کردند تا با طراحی برنامه هایی، به وضع امام در ترکیه و فشارهایی که دولت ترکیه بر ایشان وارد می کرد اعتراض کنند. در یکی از جلساتی که در مدرسه خان که آن موقع مرکز انقلابیون بود برگزار شد، من هم شرکت داشتم (آن موقع من در مدرسه خان بودم. تعدادی از فضلای فعال در انقلاب از جمله آقایان محمدجواد و علی حجتی کرمانی، دعایی، کیان ارثی، گرامی، کروبی و عبایی نیز در مدرسه خان حجره داشتند) پیش از این جلسه ظاهراً دو جلسه دیگر هم با حضور اساتید بزرگ حوزه مانند آقایان منتظری، ربانی
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 223
شیرازی و مشکینی برگزار شده بود. در این جلسه علاوه بر بزرگانی که ذکر شد از علمای بزرگ دیگری مانند آقایان نوری و فاضل نیز دعوت شده بود و از فضلای تبریز آقایان بنی فضل و سیدیوسف مدنی و مرحوم آقای سیدمجید ایروانی نیز در این جلسه حضور داشتند. جلسه در طبقه دوم مدرسه خان ظاهراً در حجره برادران حجتی کرمانی که بالای حجره من بود و با حضور حدوداً سی نفر تشکیل شد. نتیجه جلسه بعد از گفتگو و تبادل نظر این شد که برای فراهم کردن مقدمات آزادی امام و یا روشن تر شدن وضعیت ایشان باید صدای اعتراض خودمان را به گوش جهانیان برسانیم و بهترین کار برای رسیدن به این هدف در این مقطع، تحصن در بیوت مراجع است و بعد تصمیم گرفته شد که حضار در مجلس به چند گروه تقسیم بشوند و هر گروهی در بیت یکی از مراجع بدون اینکه قبلاً با مراجع مشورت بکنند و به آنها خبر بدهند در منازلشان تحصن کنند و چون عده ای از این افراد از بزرگان حوزه بودند طبیعی بود که جمع زیادی از طلاب، همراه آنها تحصن خواهند کرد. طبق این طرح آقای مشکینی به همراه جمعی از طلاب در بیت آقای شریعتمداری متحصن شدند و آقای ربانی شیرازی به همراه عده ای در منزل آقای گلپایگانی و عده ای هم در منزل آقای نجفی مرعشی تحصن کردند. متحصنین در منزل هر یک از مراجع به طور متوسط بالغ بر دویست نفر می شدند که مسأله تغذیه و تدارکات اینها توسط بیوت مراجع تأمین می شد. مدت تحصن از قبل معلوم نشده بود بلکه قصد آقایان ادامه تحصن تا رسیدن به خواسته هایشان بود منتها در روز سوم تحصن ساواک مراجع را تهدید کرده بود که اگر این تحصن خاتمه پیدا نکند ما به منازل شما می آییم و همه را همان جا قتل عام می کنیم؛ متحصنین هم با درخواست و وساطت مراجع به تحصن پایان دادند. همزمان با تحصن فضلای حوزه من از طرف دوستان مأمور شدم که نامه ای را که متحصنان خطاب به آیت الله میلانی نوشته بودند و همچنین تصمیم فضلا و طلاب را برای تحصن در بیوت مراجع به اطلاعشان برسانیم. من برای بردن نامه به همراه یکی از دوستان عازم مشهد مقدس شدم وقتی خدمت ایشان رسیدم و قضیه را گفتم، ایشان ضمن اظهار رضایت و همدردی، از مشخصات متحصنین پرسید که من اسم بردم و وقتی گفتم: آقای ربانی شیرازی هم جزء آنهاست خیلی به نظرش
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 224
مهم و جالب آمد، گویا شخصیت مرحوم آیت الله ربانی شیرازی را بالاتر از این می دانست. به هر حال ایشان را با تعظیم و تکریم یاد کرد و جریان تحصن را تأیید نمود.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 225