فصل هفتم: سرنوشت نهضت بعد از تبعید امام

علل تلگراف شاه به آقایان شریعتمداری و خوانساری

علل تلگراف شاه به آقایان شریعتمداری و خوانساری

‏یکی از مهمترین انگیزه های شاه برای ارسال تلگراف برای آقای شریعتمداری و آقای‏‎ ‎‏خوانساری، در انزوا قرار دادن حضرت امام بود تا از این طریق بتواند مانع تداوم مبارزه و‏‎ ‎‏نهضت ایشان شود. علت دیگر این بود که می خواست دو تن از چهره های شناخته شده‏‎ ‎‏را که یکی از آنها شهره تقوا و تقدس و فقاهت بود و دیگری نیز از مجتهدین بزرگ و‏‎ ‎‏مطرح قم بود ولی نقش چندانی در مبارزه علیه رژیم نداشت به سمت خود متمایل سازد‏‎ ‎‏و به مردم چنین وانمود کند که عمده مراجع و علما طرفدار او هستند. درباره موقعیت‏‎ ‎‏اجتماعی این دو شخصیت روحانی در جامعه آن روز باید عرض کنم که آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری در بین مراجع آن روز هم مقلدین زیادتری داشت و هم از شهرت بیشتری‏‎ ‎‏برخوردار بود و در خود حوزه علمیه قم نیز به چند دلیل مورد توجه طلاب و فضلا بود و‏‎ ‎‏درسش با استقبال بیشتری مواجه می شد و آن دلایل این است که اولاً آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری بیان خوب و شیرینی داشت و ثانیاً از نظر معاشرت اجتماعی و کیفیت‏‎ ‎‏برخورد با افراد، بسیار خوش برخورد بود و از این جهت شخصیت جذابی داشت و ثالثاً‏‎ ‎‏در مقایسه با سایر آقایان در قم (بعد از تبعید امام) می توان گفت که سیاستمدارتر بود‏‎ ‎‏البته توجه طلاب آن روز حوزه علمیه قم به ایشان یک دلیل فرعی هم داشت و آن اینکه‏‎ ‎‏ایشان اهل تبریز بود و این موجب شده بود که اکثر طلاب و فضلای آذربایجانی‏‎[1]‎‏ که طبق‏‎ ‎‏آمار دفاتر شهریه از بین استانهای دیگر ایران رقم بالاتری را تشکیل می دادند به ایشان‏‎ ‎‏گرایش پیدا کنند همان طوری که اکثر علما و مدرسین ساکنین آن خطه متمایل به ایشان‏‎ ‎‏بودند و این خود یک سرمایه و پشتوانه عظیمی برای ایشان بود و چون در مسائل سیاسی‏‎ ‎‏و اجتماعی نیز برتری محسوسی نسبت به مراجع دیگر داشت آنها هم محوریت ایشان‏‎ ‎‏را پذیرفته بودند؛ به همین خاطر بعد از تبعید حضرت امام، حرف اول را در مسائلی که‏‎ ‎‏بروز می کرد ایشان می زد و آقای گلپایگانی و آقای نجفی مرعشی نیز با اینکه از نظر علم‏‎ ‎‏و تقوا و مقبولیت در مرتبه بالایی قرار داشتند ولی در عین حال اگر می خواستند‏‎ ‎‏در ارتباط با مسائل و موضوعات سیاسی و اجتماعی روز به خواست خودشان یا به‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 256
‏درخواست طرفداران حضرت امام اقدامی بکنند می بایست ابتدا با آقای شریعتمداری‏‎ ‎‏مشورت نموده و بعد در صورت موافقت او دست به کار شوند که من خودم چند بار از‏‎ ‎‏نزدیک شاهد این قضیه بودم. از سوی دیگر آقای شریعتمداری از همان اول با رژیم شاه‏‎ ‎‏به طور کامل رابطه را قطع نکرده بود و مقامات سطح بالای رژیم گاهی به منزل ایشان‏‎ ‎‏رفت و آمد می کردند و حتی یکی از یاران بسیار نزدیک ایشان شیخ غلامرضا زنجانی‏‎ ‎‏ارتباط خیلی نزدیکی با بعضی مقامات رسمی وقت داشت. مجموعه این عوامل موجب‏‎ ‎‏شده بود که ایشان به مدت شش سال یعنی از سال 49 تا 55 شخصیت اول حوزه‏‎ ‎‏به شمار آید و شاه می خواست این شخصیت اول حوزه را که تا حدودی با سیاست‏‎ ‎‏خودش هماهنگ بود به مرجع اول و مطلق کشور مبدل نماید. شخصیت دیگری که شاه‏‎ ‎‏می خواست از وی بهره برداری بکند مرحوم آقای خوانساری بود تا از طریق او دل‏‎ ‎‏بسیاری از متدینین و مریدان ایشان را در میان علما و روحانیت و سایر قشرها در قم،‏‎ ‎‏تهران و سایر شهرها به دست آورد و از آنها یک پشتوانه قوی و محکم برای خودش‏‎ ‎‏بسازد. شاه با این انگیزه ها و اهداف، آن تلگرافها را فرستاد و این دو نفر نیز با جواب‏‎ ‎‏دادن به او زمینه را به خوبی برایش مهیا کردند و به عنوان دو پشتیبان قوی و معتبر برای‏‎ ‎‏شاه قلمداد شدند و به واسطه اینها لااقل جمع زیادی از نزدیکان و آشنایانشان از صف‏‎ ‎‏مبارزه علیه رژیم بیرون رفتند و خودشان نیز جز در موارد خاصی (آن هم به تقاضا و‏‎ ‎‏اصرار بعضی از افراد) واسطه آزادی تعدادی از انقلابیون زندانی و تبعیدی شدند و‏‎ ‎‏فعالیت محسوس دیگری در راه مبارزه و انقلاب انجام ندادند. بد نیست بدانید که این‏‎ ‎‏واسطه بین دولت و آقای شریعتمداری در اینگونه موارد غالباً سناتور احمدخان بهادری‏‎ ‎‏بود و در مجموع جواب تلگراف آقایان خیلی به نفع شاه تمام شد.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 257

  • . آذربایجان شرقی و غربی.