شهید جاوید و واکنش روحانیت
این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که کتاب شهید جاوید در نوع خودش کتابی بی نظیر و یا دست کم کم نظیر بود. چون در این کتاب با یک دید و تحلیل نو و به دور از تاریخ نگاری صرف و با قلمی خوب و محکم به واقعه عظیم نهضت سیدالشهدا (ع) نگریسته شده بود. پیش از آن کتابهای تاریخی زیادی درباره این قیام از مبدأ تا منتهایش از دعوت کوفیان و حرکت امام به طرف مکه و سپس تا جزئیات وقایع روز عاشورا توسط علما و مورخین بزرگ تاریخ اسلام از قدما تا علمای معاصر تحت عنوان مقتل و غیره به رشته تحریر درآمده بود که از میان کتب قدما می توان به کتاب معتبر ارشاد شیخ مفید اشاره کرد منتها در هیچ یک از این کتابها قیام امام حسین (ع) به طور تحلیلی و با بیان علل و انگیزه ها و اهداف ایشان مطرح نشده بود و این کتاب برای اولین بار بود که این مسائل را با توجه به
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 266
آنچه در کتب تاریخی وجود داشت از دید یک کارشناس مسائل تاریخی و سیاسی و از روی عقل و منطق، تحلیل و بیان می کرد. لازم به ذکر است که در کتب تاریخی صرف، مورخ و نویسنده چندان موظف نیست که در جمع بین روایات و اخبار متعارض و ناهمگون سعی و تلاش بکند ولی نویسنده ای که وقایع را تحلیل می کند درصدد ارائه یک نظریه و دیدگاه خاص تاریخی است و باید در جمع و یا تأویل آن اخبار متعارض کوشش زیادی بکند همان طور که صاحب کتاب شهید جاوید در این جهت قدم برداشته بود. به عنوان نمونه درخصوص قیام امام حسین (ع) روایاتی وارد شده که حضرت با علم به شهادتش در کربلا حرکتش را آغاز کرد. از جمله این روایات حدیث معروفی است با این مضمون که یک روز حضرت سیدالشهدا (ع) جد بزرگوارش رسول گرامی اسلام (ص) را در خواب دید که به آن حضرت خبر شهادتشان را دادند و فرمودند: ان الله شاء ان یراک قتیلا؛ یعنی خداوند می خواهد که تو را کشته ببیند و از طرف دیگر روایاتی درباره حکومت اسلامی و شرایط زمامدار اسلامی و مسائلی از این قبیل از خود امام حسین (ع) صادر شده که به اهداف و انگیزه های قیام آن حضرت نظر دارد که نویسنده با تأمل در سند و دلالت این روایات و جمع بین آنها به اثبات نظریه اش می پردازد. از زاویه دیگر دیدگاه ارائه شده در این کتاب مبنی بر حرکت امام حسین (ع) به انگیزه تشکیل حکومت طبعاً با علم غیب امام و آگاهی اش به حوادث و وقایع آینده از جمله شهادتش منافات داشت و این مسأله حساسیت علما و بزرگان حوزه را برانگیخت و این تصور را در اذهان به وجود آورد که مؤلف این کتاب منکر علم غیب امام معصوم (ع) که مورد اتفاق همه علمای شیعه است می باشد؛ بنابراین مخالفت با کتاب آغاز شد منتها دو نوع واکنش و برخورد در حوزه بروز کرد: نوع اول یک واکنش منطقی و اصولی بود که از طرف بزرگانی مانند مرحوم علامه طباطبایی، آیت الله فاضل و آیت الله صافی بروز کرد. این عده از علمای حوزه محققانه و محترمانه به نقد و بررسی کتاب پرداختند. آقای فاضل به همراه مرحوم آقای شهاب الدین اشراقی کتاب پاسداران وحی را در رد آن کتاب نوشتند. جناب آقای صافی نیز با نوشتن کتاب شهید آگاه خیلی محققانه و عالمانه به رد نظریه طرح شده در کتاب شهید جاوید پرداخت که به نظر من این کتاب به جهت تحلیلهای
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 267
ارائه شده و قلم خوب و روان آقای صافی و سابقه ایشان در تحلیلهای تاریخی و مطالبی از این دست، بهترین کتابی بود که در رد و نقد آن کتاب نوشته شد. شهید مطهری نیز از کسانی بود که در نقد مطالب کتاب شهید جاوید سخنرانیهای تحقیقی متعددی انجام داد که بعد از انقلاب به صورت کتاب حماسه حسینی چاپ و منتشر شد. مرحوم علامه طباطبایی هم ضمن مخالفت با برخوردهای تند و احساسی و غیرمنطقی با این کتاب، با تألیف کتابی درباره علم امام معصوم (ع) به طور غیرمستقیم نظریه کتاب شهید جاوید را رد کرد. از میان کسانی که در حوزه با این کتاب مخالف بودند ولی خیلی منطقی و مستدل مطالب کتاب را نقد کردند و از برخوردهای افراطی دیگران انتقاد نمودند مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری بود. در میان دانشگاهیان نیز مرحوم دکتر شریعتی به مخالفت با این کتاب برخاست. ایشان ضمن تحسین روش تحقیقی و اسلوب کتاب از نگرش مؤلف کتاب به واقعه عظیم قیام امام حسین (ع) انتقاد کرد. مرحوم دکتر شریعتی معتقد بود که حضرت سیدالشهدا (ع) با علم به شهادتش در کربلا و اینکه نمی تواند ظاهراً بر دشمن غلبه کند و پیروز شود با سلاح شهادت و مرگ سرخ قدم به میدان مبارزه گذاشت و این پیام عملی را به گوش همه جهانیان رساند که با اهدای جان و خون هم می توان برای اقامه قسط و عدل مبارزه نمود و دشمن را به زانو درآورد و مرگ سرخ خویش را برای زندگی با شرافت دیگران انتخاب کرد.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 268