فصل هفتم: سرنوشت نهضت بعد از تبعید امام

برخورد نوع دوم، احساسی و غیرمنطقی

برخورد نوع دوم، احساسی و غیرمنطقی

‏برخورد نوع دوم که بیشتر بر احساس تکیه داشت تا بر عقل و منطق، برخوردی بود که از‏‎ ‎‏سوی بعضی از علما و بزرگان دامن زده می شد و متأسفانه این برخورد، غالب بود و‏‎ ‎‏قضیه طوری بود که احساسات عام مردم عادی نیز به خاطر عشق و علاقه شان به‏‎ ‎‏اهل بیت (ع) زود برانگیخته شد و عمده روضه خوانها و مداحان نیز با بیان این مطلب که‏‎ ‎‏این کتاب درصدد انکار علم غیب معصومین (ع) است، تنور احساسات مردم را داغ و‏‎ ‎‏داغتر می کردند. البته سرمنشأ تحریک اینها یکی ساواک و دستگاه امنیتی کشور بود که‏‎ ‎‏می خواست به کتاب و نویسنده و مؤیدینش ضربه بزند و با ضربه زدن به اینها به حیثیت‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 268
‏حضرت امام خدشه وارد کند که ما به نقش محوری ساواک در این غائله بعد از پیروزی‏‎ ‎‏انقلاب با دست یافتن به اسناد و پرونده های ساواک بهتر پی می بریم‏‎[1]‎‏ و هنگامی که من به‏‎ ‎‏همراه آقای ری شهری برای تصدی امر قضاوت به استان خوزستان رفته بودیم و آنجا در‏‎ ‎‏لابه لای اسناد و مدارک موجود به نامه ای از ساواک تهران به ساواک خوزستان برخوردیم‏‎ ‎‏که طی آن دستور داده بودند به روحانیون استان در همه سطوح اعم از استاد و مدرس و‏‎ ‎‏روضه خوان و غیره پول داده شود تا علیه ‏‏شهید جاوید‏‏ صحبت کنند و مطالب کتاب را رد‏‎ ‎‏کنند که این ترفند متأسفانه در بسیاری از علما و روحانیون در مناطق مختلف کشور مؤثر‏‎ ‎‏واقع شد و عده زیادی از اینها ندانسته آب در آسیاب دشمن ریختند. البته در میان علما و‏‎ ‎‏روحانیون بودند کسانی که توطئه دشمن را شناختند و تحت تأثیر قرار نگرفتند. افرادی‏‎ ‎‏نیز در خود حوزه بودند که از دست نویسنده و مؤیدین کتاب نه تنها به خاطر خود کتاب‏‎ ‎‏بلکه بیشتر به جهت اینکه اینها در معرفی امام به عنوان مرجع تقلید اعلم نقش اساسی‏‎ ‎‏ایفا کرده بودند خشمگین بودند و می خواستند انتقام بگیرند و متأسفانه مرکز اینها بیت‏‎ ‎‏بعضی از مراجع بزرگ بود و اطرافیان و بعضی از نزدیکانشان با حساسیت خاصی با این‏‎ ‎‏مسأله برخورد می کردند به طوری که نویسنده و کسانی را که تقریظی بر کتاب نوشته‏‎ ‎‏بودند وهابی می خواندند و مورد لعن و نفرین قرار می دادند و همین برخورد تند و‏‎ ‎‏غیراصولی موجب درگیریها در حوزه می شد و روضه خوانها گاهی در منزل آن بزرگان‏‎ ‎‏صریحاً افرادی همچون آقای منتظری و آقای مشکینی را وهابی و گاهی در مجالس دیگر‏‎ ‎‏از این هم پا را فراتر گذاشته و اینها را بهایی می نامیدند. یک شب خود آقای منتظری‏‎ ‎‏برای ما نقل می کرد که من یک روز در منزل قبلی واقع در چهارمردان نشسته بودم که‏‎ ‎‏صدای یک سخنران از بلندگوی مسجدی در نزدیکی منزلم به گوشم رسید که‏‎ ‎‏تقریظ نویسان کتاب ‏‏شهید جاوید‏‏ را به عنوان بهایی لعن می کرد. البته ناگفته نماند که این‏‎ ‎‏تبلیغات در افکار بعضی از بزرگان نیز اثر گذاشته بود. به خاطر دارم که بعد از پیروزی‏‎ ‎‏انقلاب یک روز قبل از انتخابات خبرگان قانون اساسی به همراه مرحوم شهید قاضی‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 269
‏طباطبایی خدمت یکی از مراجع قم رسیدیم و مرحوم آقای قاضی طباطبایی راضی به‏‎ ‎‏داوطلب شدن برای نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی به عللی نبودند و ما هرچه‏‎ ‎‏اصرار کرده بودیم فایده ای نبخشیده بود. آن مرجع محترم نیز از ایشان خواستند در این‏‎ ‎‏انتخابات شرکت کنند. آقای قاضی گفت: حاج آقا من به خاطر مشکلاتی که دارم‏‎ ‎‏نمی توانم داوطلب شوم. در این موقع ایشان فرمود: امثال شما باید به مجلس بروند و در‏‎ ‎‏تصویب قوانین براساس معیارهای اسلامی کوشش بکنند تا افرادی مثل آقای مشکینی و‏‎ ‎‏منتظری به مجلس خبرگان راه پیدا نکنند و برخلاف ولایت و معصومین (ع) کاری‏‎ ‎‏صورت ندهند! به هر حال بعد از غائله ‏‏شهید جاوید‏‏، دو طیف در حوزه به وجود آمد طیف‏‎ ‎‏موافقین کتاب و طیف مخالفین احساسی کتاب که به نام ولایتیون شهرت پیدا کردند و‏‎ ‎‏بعداً نیز این طیف با پیش آمدن موضوع شهادت مرحوم آقای شمس آبادی ـ که شایع شد‏‎ ‎‏توسط دارودسته مهدی هاشمی انجام گرفته است ـ با توجه به اینکه آنان با قضیه ‏‏شهید‏‎ ‎‏جاوید‏‏ و نویسنده و تقریظ نویسانش مرتبط بودند باز به این بهانه به تکرار همان مسائل‏‎ ‎‏درباره ‏‏شهید جاوید‏‏ پرداختند.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 270

  • . در این باره ر.ک. به: دفتر نشر معارف انقلاب؛ هاشمی رفسنجانی دوران مبارزه؛ ج 2، ص 1084، 1098،  1110، 1119.