فصل هفتم: سرنوشت نهضت بعد از تبعید امام

سیدمهدی هاشمی و کتابخانه سیاسی

سیدمهدی هاشمی و کتابخانه سیاسی

‏من یک بار دیگر هم، هنگامی که علاوه بر عضویت در هیأت مدیره دفتر تبلیغات، و‏‎ ‎‏مسئول بخش اعزام و بخش فرهنگی دفتر نیز بودم با سیدمهدی هاشمی به طور‏‎ ‎‏غیرمستقیم ارتباط پیدا کردم. در آن هنگام ما در هیأت مدیره دفتر تصمیم گرفته بودیم‏‎ ‎‏کتابهایی که از منافقین و در خانه های تیمی و یا جاهای دیگر مصادره می شود به قم و‏‎ ‎‏دفتر تبلیغات منتقل کنیم تا اگر قابل استفاده است مورد استفاده فضلا و علما قرار گیرد به‏‎ ‎‏همین جهت حکم دادم که در تمام شهرستانها این نوع کتابها را جمع آوری کرده و به قم‏‎ ‎‏بفرستند که در مجموع حدود پانصد هزار نسخه کتاب به دفتر رسید و وقتی که کتب‏‎ ‎‏تکراری جدا شد تقریباً دویست هزار جلد کتاب با موضوعات اعتقادی و اقتصادی و‏‎ ‎‏تاریخی و عمدتاً سیاسی باقی ماند که از هر کدام آنها دو ـ سه نسخه در کتابخانه سیاسی‏‎ ‎‏دفتر تبلیغات قرار دادیم و چون در بین این کتب، کتابهای ضاله هم وجود داشت فقط‏‎ ‎‏برای افرادی که صلاحیت استفاده از این کتابها را داشتند کارت ویژه صادر کردیم تا در‏‎ ‎‏مواقع لزوم بتوانند این کتابها را مورد مطالعه قرار بدهند. بخشی از آن کتابهای تکراری‏‎ ‎‏هم که به درد بعضی از علما و روحانیون می خورد به آنها دادیم و تعدادی از آنها را نیز در‏‎ ‎‏اختیار تعدادی از کتابخانه های عمومی گذاشتیم. در آن زمان یک کتابخانه در خیابان‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 301
‏صفاییه قم مشغول فعالیت شده بود که عنوان کتابخانه سیاسی حوزه علمیه قم به آن داده‏‎ ‎‏بودند. در این کتابخانه مرحوم آقای محمودی باجناق آقای جعفری گیلانی‏‎[1]‎‏ و شخص‏‎ ‎‏دیگری به نام آقای موسوی زنجانی و عده ای دیگر زیر نظر سیدمهدی هاشمی فعالیت‏‎ ‎‏می کردند و ما با اینها ارتباط چندانی نداشتیم و تنها یکی ـ دو بار با آقای منتظری درباره‏‎ ‎‏سیدمهدی صحبت کرده بودیم. تا اینکه یک روز از طرف آقای منتظری پیغام رسید که ما‏‎ ‎‏تعدادی از این کتابهای مصادره ای را در اختیار کتابخانه سیاسی سیدمهدی هاشمی قرار‏‎ ‎‏بدهیم که ما ابتدا توجه نکردیم ولی ایشان یکی ـ دو بار دیگر هم پیغام فرستاد که ما باز‏‎ ‎‏پشت گوش انداختیم تا اینکه شنیدیم ایشان از من و آقای عبایی که مسئول دفتر تبلیغات‏‎ ‎‏بود ناراحت شده و گله کرده است؛ به همین خاطر یک روز من و آقای عبایی به همراه‏‎ ‎‏آقای جعفری گیلانی نزد ایشان رفتیم و دیدیم ایشان خیلی ناراحت است و بخصوص از‏‎ ‎‏اینکه ما مقداری از این کتابها را به کتابخانه های دیگر از جمله بعضی از کتابخانه های‏‎ ‎‏مشهد فرستاده ایم ولی به اینها نداده ایم خیلی عصبانی بود که آقای عبایی هم ناراحت‏‎ ‎‏شد و گفت: ما حاضریم همه این کتابها را در اختیار خود شما بگذاریم ولی چون به این‏‎ ‎‏افراد اعتماد نداریم چیزی به آنها نمی دهیم، و من در بیان عدم اعتمادمان به این افراد‏‎ ‎‏خدمت ایشان عرض کردم: همین آقای محمودی که نماینده شماست و از طرف شما‏‎ ‎‏مسئولیت دارد دو سال پیش که من در دادستانی بودم پیش من آمد و گفت: ما قصد داریم‏‎ ‎‏یک طرحی را در قم و در بین طلاب پیاده کنیم و موقعی که توضیح بیشتری داد من دیدم‏‎ ‎‏که طرح خیلی وسیعی است به همین لحاظ گفتم: شما می خواهید کار به این بزرگی انجام‏‎ ‎‏بدهید پس دست کم باید با اجازه و تحت نظارت آقای منتظری باشد که ایشان گفت:‏‎ ‎‏آقای منتظری متوجه این مسائل نیست و اهمیت این نوع طرحها را درک نمی کند و ما باید‏‎ ‎‏خودمان مستقلاً و بدون اطلاع ایشان وارد عمل بشویم، و بعد خطاب به آقای منتظری‏‎ ‎‏گفتیم: شما از ما می خواهید به چنین افرادی اعتماد کنیم و کتاب در اختیارشان قرار‏‎ ‎‏دهیم. ایشان در جواب من گفت: من اینها را می شناسم و می دانم آدمهای تندرویی‏‎ ‎‏هستند ولی افراد صادقی هستند و باید اینها را جذب نماییم و شما هم مقداری از آن‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 302
‏کتابها را به اینها بدهید تا مشغول شوند و ما هم برای اینکه ایشان ناراحت نشود پذیرفتیم‏‎ ‎‏که بخشی از آن کتابها را که مفید بود و ضرری نداشت به محضر آیت الله منتظری بفرستیم تا‏‎ ‎‏به آنان بدهد اما وقتی آنان کتابها را دیده بودند گفته بودند که اینها یک سری کتاب بنجل و‏‎ ‎‏به دردنخور است که به ما داده اند؛ به همین جهت چند روز بعد کتابها را پس دادند و از‏‎ ‎‏سوی دیگر کار کتابخانه سیاسی آقای سیدمهدی هاشمی هم چندان ادامه نیافت.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 303

  • . ایشان هم اکنون مدیر دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم می باشند.