سیدمهدی هاشمی و کتابخانه سیاسی
من یک بار دیگر هم، هنگامی که علاوه بر عضویت در هیأت مدیره دفتر تبلیغات، و مسئول بخش اعزام و بخش فرهنگی دفتر نیز بودم با سیدمهدی هاشمی به طور غیرمستقیم ارتباط پیدا کردم. در آن هنگام ما در هیأت مدیره دفتر تصمیم گرفته بودیم کتابهایی که از منافقین و در خانه های تیمی و یا جاهای دیگر مصادره می شود به قم و دفتر تبلیغات منتقل کنیم تا اگر قابل استفاده است مورد استفاده فضلا و علما قرار گیرد به همین جهت حکم دادم که در تمام شهرستانها این نوع کتابها را جمع آوری کرده و به قم بفرستند که در مجموع حدود پانصد هزار نسخه کتاب به دفتر رسید و وقتی که کتب تکراری جدا شد تقریباً دویست هزار جلد کتاب با موضوعات اعتقادی و اقتصادی و تاریخی و عمدتاً سیاسی باقی ماند که از هر کدام آنها دو ـ سه نسخه در کتابخانه سیاسی دفتر تبلیغات قرار دادیم و چون در بین این کتب، کتابهای ضاله هم وجود داشت فقط برای افرادی که صلاحیت استفاده از این کتابها را داشتند کارت ویژه صادر کردیم تا در مواقع لزوم بتوانند این کتابها را مورد مطالعه قرار بدهند. بخشی از آن کتابهای تکراری هم که به درد بعضی از علما و روحانیون می خورد به آنها دادیم و تعدادی از آنها را نیز در اختیار تعدادی از کتابخانه های عمومی گذاشتیم. در آن زمان یک کتابخانه در خیابان
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 301
صفاییه قم مشغول فعالیت شده بود که عنوان کتابخانه سیاسی حوزه علمیه قم به آن داده بودند. در این کتابخانه مرحوم آقای محمودی باجناق آقای جعفری گیلانی و شخص دیگری به نام آقای موسوی زنجانی و عده ای دیگر زیر نظر سیدمهدی هاشمی فعالیت می کردند و ما با اینها ارتباط چندانی نداشتیم و تنها یکی ـ دو بار با آقای منتظری درباره سیدمهدی صحبت کرده بودیم. تا اینکه یک روز از طرف آقای منتظری پیغام رسید که ما تعدادی از این کتابهای مصادره ای را در اختیار کتابخانه سیاسی سیدمهدی هاشمی قرار بدهیم که ما ابتدا توجه نکردیم ولی ایشان یکی ـ دو بار دیگر هم پیغام فرستاد که ما باز پشت گوش انداختیم تا اینکه شنیدیم ایشان از من و آقای عبایی که مسئول دفتر تبلیغات بود ناراحت شده و گله کرده است؛ به همین خاطر یک روز من و آقای عبایی به همراه آقای جعفری گیلانی نزد ایشان رفتیم و دیدیم ایشان خیلی ناراحت است و بخصوص از اینکه ما مقداری از این کتابها را به کتابخانه های دیگر از جمله بعضی از کتابخانه های مشهد فرستاده ایم ولی به اینها نداده ایم خیلی عصبانی بود که آقای عبایی هم ناراحت شد و گفت: ما حاضریم همه این کتابها را در اختیار خود شما بگذاریم ولی چون به این افراد اعتماد نداریم چیزی به آنها نمی دهیم، و من در بیان عدم اعتمادمان به این افراد خدمت ایشان عرض کردم: همین آقای محمودی که نماینده شماست و از طرف شما مسئولیت دارد دو سال پیش که من در دادستانی بودم پیش من آمد و گفت: ما قصد داریم یک طرحی را در قم و در بین طلاب پیاده کنیم و موقعی که توضیح بیشتری داد من دیدم که طرح خیلی وسیعی است به همین لحاظ گفتم: شما می خواهید کار به این بزرگی انجام بدهید پس دست کم باید با اجازه و تحت نظارت آقای منتظری باشد که ایشان گفت: آقای منتظری متوجه این مسائل نیست و اهمیت این نوع طرحها را درک نمی کند و ما باید خودمان مستقلاً و بدون اطلاع ایشان وارد عمل بشویم، و بعد خطاب به آقای منتظری گفتیم: شما از ما می خواهید به چنین افرادی اعتماد کنیم و کتاب در اختیارشان قرار دهیم. ایشان در جواب من گفت: من اینها را می شناسم و می دانم آدمهای تندرویی هستند ولی افراد صادقی هستند و باید اینها را جذب نماییم و شما هم مقداری از آن
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 302
کتابها را به اینها بدهید تا مشغول شوند و ما هم برای اینکه ایشان ناراحت نشود پذیرفتیم که بخشی از آن کتابها را که مفید بود و ضرری نداشت به محضر آیت الله منتظری بفرستیم تا به آنان بدهد اما وقتی آنان کتابها را دیده بودند گفته بودند که اینها یک سری کتاب بنجل و به دردنخور است که به ما داده اند؛ به همین جهت چند روز بعد کتابها را پس دادند و از سوی دیگر کار کتابخانه سیاسی آقای سیدمهدی هاشمی هم چندان ادامه نیافت.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 303